
Anarchy (05-17-2014)

الزاما اینطور نیست و خیلی اوقات خودِ همین رسانهها هستند که یک پدیده را پرطرفدار و همهگیر میکنند. در اینجا هم دقیقا همین اتفاق افتاده.
یک مقایسه برای آنکه ابعادِ جوگیر بودنِ ما بیشتر روشن شود:
کمپین «نه به سربازی اجباری» فکر میکنم حداقل شش ماهی هست که براه افتاده. چند نفر محدود از افرادِ سرشناس هم از آن حمایت کردهاند. پس از شش ماه تعدادِ اعضای آن 14 هزار نفر است و رو به موت است.
کمپین «آزادیهای یواشکی زنان در ایران» هنوز به یک ماه هم نرسیده است و به مرزِ 300 هزار عضو رسیده و هر روز از سراسر جهان حمایت و پشتیبانی معنوی به او میرسد و احتمالا تا یکی دو ماه دیگر بیشک به بیش از 1 میلیون عضو خواهد رسید.
موضوع چیست؟ سربازی اجباری دوسالهی جوانان اهمیت کمتری در مبارزات با دیکتاتوری دارد؟ یعنی قاعدتا اگر کسانی که خواستار درستی و عدالت و آزادی هستند در کمترین حالت باید به هر دو موضوع به اندازهی یکسانی توجه داشته باشند. پس چه شد؟ کجاست آن حداقل عقلانیت جمعی ما؟
این یکی از پستهای صفحهی نه به سربازی اجباریست:
تعدادِ لایکها :123، شیرها 11 و کامنتها :10
سرباز غایب 33ساله و کارگری که فریادرسی ندارد
در روز کارگر در خبرگزاری ایسنا خبری منتشر نمود با تیتر "وقتی یک کارگر فریادرسی ندارد..." که در مورد زندگی یک کارگر ساده ساختمانی که یک مشمول غایب ۳۳ ساله است.
در متن این مصاحبه آمده است: ابراهیم ۳۳ساله ساکن مشهد، سال ها به عنوان کارگر ساختمانی فعالیت داشته است. وی در سال ۱۳۸۰ هنگام کار از طبقه چهارم ساختمان سقوط کرد، به طوری که زیر آوار ساختمانی دفن شد. ابراهیم در اثر ضربهای که به سرش وارد شد دچار اختلالات اعصاب و روان شد و از ناحیه زانوی هر دو پا آسیب جدی دید. حالا پای چپ او دچار از کار افتادگی شده و پای راستش ۴۵ درصد معلولیت دارد. ابراهیم در هنگام کار توسط کارفرما بیمه نبوده و به دلیل معلولیت زیر ۶۰ درصد از خدمت سربازی نیز معاف نشده و حتی بیمه نیز شامل حال او نمیشود. او دارای دو فرزند است. پسر پنج ساله او دچار ناراحتی کلیه است و ابراهیم به دلیل فقر مالی مدت ۲سال است که او را نزد پزشک نبرده است. همسر ابراهیم به کار منجوق دوزی مشغول است تا بخشی از هزینههای خانواده را پوشش دهد...
این هم یکی از پستها صفحهی «آزادیها یواشکی زنان در ایران»:
تعداد لایکها: یازدههزار و هشتصد و بیست و هشت. تعدادِ شیرها : 588 و تعدادِ کامنتها: 590 .
یا این یکی پست را ببینید :
من فقط دلم میخواهد از آن یازدههزار نفری که این را لایک کردهاند بپرسم چه چیز را لایک کردهاند دقیقا؟ برج میلاد چه نمادی از مردانگی در خود دارد جز اینکه شبیه آلت جنسی مردان است؟
این هم یکی از کامنتهای خواندنی:
این یک نامه معمولی نیست، یک شرم نامه است.
لعنت به تربیتی که به من آموخت که مرد برترست، چرا وقتی بچه بودم و میخواندم" پسرا شیرن مثل شمشیرن، دخترا موشن مثل خرگوشن" هیشکی بهم نگفت نه اینطور نیست،
چرا وقتی به خواهرم گفتم که " لباست رو عوض کن یا آرایشت رو کم کن!! " مادرم نگفت تو کار خواهرت دخالت نکن، به تو ربطی نداره!!! چرا وقتی به خواهرم گیر دادیم که با کی داری حرف میزنی؟ پدرم نگفت پاشو برو گمشو و به کار خودت برس و در عوض حمایتم کرد!!
چرا مادرم به خواهرم گفت تا این وقت شب کجا بودی در حالیکه ساعت ۸ شب بود ولی وقتی من ساعت ۲ صبح میومدم هیچی نمیگفت؟
چرا وقتی با خواهرم بحثم میشد مادرم به خواهرم میگفت با داداشت بحث نکن !!
چرا وقتی یک زنی که از شوهرش کتک خورده بود به مادرم یا ... پناه آورده بود، مادرم، خالهام یا عمهام میگفتند: حالا شوهرت یه سیلی هم زد، مرد دیگه!! و من آموختم که میتوانم بزنم چون مردم دیگر !!
چرا همیشه خواهرم باید حتی در خانه مواظب لباس پوشیدنش میبود تا مبادا من تحریک نشوم!! لباس تنگ نپوشد تا مبادا که بر آمادگی رانهایش مرا تحریک نکند!! و چرا مادرم همیشه کیف خواهرم را میگشت آنهم در مقابل چشمان من، به راستی دنبال چه بود؟ حرفهای عاشقانه، حرفهایی که حتی خودش(مادرم) هم نتوانسته بود بزند و نمیخواست که دخترش نیز از آن حرفها بزند؟!
چرا به من میگفت که دنبالش بروم و من آموختم که باید مواظبش باشم، باید شکاک باشم!! چرا مادرم شده بود عامل اجرای دیکتاتوریهای پدرم و چرا آنگونه مسخ شده بود؟! مگر فراموش کرده بود که روزی خودش هم دختر بود، شاید حسودی میکرد که مبادا دخترش آزادی هرگز نداشته خودش(مادرم) را به دست آورد !! و من هر آنچه از بر خورد با یک زن آموختم از پدر و مادرم آموختم، یاد گرفتم که میتوانم زور بگویم، کتک بزنم، میتونم بگویم چگونه باش یا چگونه نباش، میتوانم برایش تصمیم بگیرم.
شنیدم که مادرم در اعتراض خواهرم به اینکه چرا "او" یعنی (من -مرد) میتواند انجام دهد، گفت : "اون مرده و هر کاری هم که بکنه کسی براش حرف در نمیاره ولی این توئی که حرف پشت سرت زده میشه" و من یاد گرفتم که میتوانم در مورد دختران حرف بزنم.
من یاد گرفتم که کلا یک زن چیزی شبیه شیطان است و حتی نقشی دیدم از صورت زنی،نصف زن و نصف گربه !!
و من در کتاب خدا خواندم(قران) که ۲ زن میتوانند در مقابل قاضی شهادت بدهند در حالیکه برای مرد "یکی" کافی است !! و من آموختم که زن عقلش نصف مرد است!! حتی فهمیدم که دیه اش برابر بیضه چپ مرد است!!
من یاد گرفتم که دختر باید باکره باشد ولی من میتوانم هر کاری که دلم خواست بکنم و کردم!! من یاد گرفتم که میتوانم تجاوز کنم و "او" از ترس آبروی پدر و برادر و خانواده حتی نمیتواند شکایت کند و شنیدم که قاضی به دختری میگفت : چرا به گونهای لباس پوشیدی که مردان را تحریک کنی؟
در مدرسه آموختم که موی زن اشعهای دارد برای تحریک من !! در مدرسه آموختم که آغاز تمام گناهان از زن است، در مذهب آموختم که "حوّا، آدم را گول زد در خوردن میوه ممنوعه" و من از بهشت رانده شدم بخاطر "او".
و تو ای "زنی" که تمام اینها را میخوانی، ٔبر من زیاد خورده مگیر که من خود نیز قربانی ام، قربانی جهل و نادانی که گریبان سرزمین من و تو را گرفته است.
خواهرم مرا ببخش که ندیدمت، دختری که در خیابان راه میرفتی و زشتترین حرفها را در قالب متلک از من شنیدی مرا ببخش، زنی که قضاوتت کردم مرا ببخش. نگاه هیز و دریده مرا ببخش. مرا ببخش که اجازه ندادم که باد از لای موهایت عبور کند که مبادا ایمان من ٔبر باد رود . مرا ببخش که در تابستان گرم و سوزان با آستین کوتاه و تی شرت، بدون هیچ شرمی از کنارت رد شدم، آری تنها رد شدم و هرگز نیندیشیدیم به اینکه "تو" چگونه تحمل میکنی این گرما را. مرا ببخش. به خاطر تمام مظالمی که از جانب من بر تو "ای زن" رفته است مرا ببخش.
من نماینده مردان سرزمینم نیستم اما میدانم که بسیارند کسانی که اینگونه فکر میکنند و ما دست در دستان شما، کنار شما، "شریک آزادیهای یواشکی شما" برای تبدیل آن به "آزادی همیشگی شما" به امید آزادی و ریشه کن شدن جهل و نادانی و سنتهای غلط ( ارادتمند همگی شما - مازیار بنی اسدی)
ویرایش از سوی Dariush : 05-17-2014 در ساعت 12:47 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying

داریوش جان برای من جالب است که اکثر مطالب پستت چیزهاییست را من میخواستم پیشتر بنویسم، از عکس العمل من هنگام خواندن اینکه برج میلاد نشان مردانگیست و آنهمه لایک داده شده به آن !! تا اینکه چند روز پیش به صفحهیِ نه به سربازی اجباری (که حمایت و تبلیغ نسبتا خوب رسانهای هم برای آن شده بود) و دیدن اینکه تنها 14000 لایک دارد و رو به موت است. تا همین مطلب بالا، حتی من گمان نمیکنم این داستان حقیقتا در راستای اعتراضی فمینیستی باشد، به اسپاگتی قسم اکثرش بر میگردد به اینکه زنان عکس خود را در آن قرار دهند و لایک بگیرند![]()
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Anarchy (05-17-2014),bilche (05-17-2014),Dariush (05-17-2014),undead_knight (05-18-2014)

من در اینجا نه تحلیلگر هستم و نه جامعهشناس که با خونسردی بنشینم و اینها را برای خودم موشکافی کنم؛ که در آنصورت این اتفاقات هیچ چیز نویی با خود ندارند و در یک بستر روانشناسی اجتماعی کاملا قابل بازشناسی هستند. موضوع این است که من آرمانها و رسالتهایی برای خودم دارم (داشتم البته) و این است که این چیزها مرا به فکر میاندازد. این شوپنهاور بیپدر درست میگفت که بیش از هر چیز دیگر روی حماقتِ جمعی سرمایهگزاری و شرطبندی کنید.
آپدیت:
ironicallyبر فراز سمبل شهرم که نمادی از مردانگی را یدک می کشد، در قفس میلاد، کاش آزادی معنایی فراتر از بازی باد با موی آفتاب ندیده ی من می داشت...
On top of my city, each single corner of which symbolises manhood. Standing up there in Milad Cage (Here she ironically refers to Milad tower in Tehran) , I wished freedom had a broader meaning to us than just wind’s dancing through the hair who has never seen the light
.
ironically
ironically
![]()
ویرایش از سوی Dariush : 05-17-2014 در ساعت 06:04 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Anarchy (05-17-2014)

عجب! جناب داریوش. بیانیه شورانگیز شما را خواندم.
خوشبختانه شما برای گیری که دادید خودتون رو درون یک دایره باطل انداختید که شاید خبر ندارید. چرا؟ چون از کجا معلوم که این حرکت ها درست است به شرطی که... ؟ کی این شرط رو قرار داده؟ اصلن من میگم اگر این حرکت ها پله ای برای قدم بعدی نباشه بازم مثبت هستند. چی میگید؟ اصلن من میگم تبدیل به سرگرمی هم بشوند خوب است. چی میگید؟ به قول آرش بیخدا در یک پست وبلاگی گفته بود باید بیدینی رو تبدیل به مُد بکنید تا برای عوام جا بیفته درست همانطور که در دهه 60 و 70 میلادی، چپ بودن تبدیل به مُد شده بود و خیلی ها بدون اینکه علتش رو بدونند امریکا ستیز بودند. مشکل اینها چیه؟ در بیانیه شورانگیز شما ایراد اینها ذکر نشده بود خیلی دوست دارم نماینده روشنفکران فاروم به ما خاموش فکران این مساله رو تفهیم کنه.
به من چه که دیگران شما را حساب نکردند و جواب نامه تون رو ندادند؟ به اعضای این انجمن چه؟ به اعضای این کمپین چه؟ به خودِ این کمپین چه؟ مثلن اگر تجربه شخصی شما چیزی جز این بود، تغییری در درستی و نادرستی این حرکت پدید میومد؟ یک چیز بگویید که بگنجه باباجان. شما ناخواسته در این بخش از حرفاتون اشاره می کنید به مخالفت ذاتی تون با حرکت های فمینیستی. مثل اینکه شما فکر کردید هرجا اسم زن اومد باید مخالفت کرد. بله؟ اینم از مُدها این فاروم هست ما خبر نداریم؟
شما که رفتارتون به جای گوسفندی، بُزی هست، بد نیست به جای اینهمه ایراد بنی اسرائیلی گرفتن بگید اشکال این کار در چیه؟ من در این دو سه پستی که در این جستار زدم تاحالا چندین بار از همه خواستم اشکال این حرکت رو نشون بدند ولی قوی ترین پاسخی که گرفتم این بوده که فلانی به نامه من پاسخ نداده و من شب با چشمان اشک آلود رفتم به رختخواب! شما حدس میزنید این کمپین خاموش شود؟ باشه بزنید. دیگه چی میزنید؟ ولی ممکن هم هست خاموش نشود! یعنی روشن بماند. من هتا ادعا میکنم اگه بنا به فرمایشات شورانگیز حضرتعالی، دو سه نفر هم دستگیر بشند این خیلی خوبه. حرکت های اجتماعی حاصل جمع حرکت های انفرادی هستند. مگه وقتی نسرین ستوده دستگیر و زندانی شد، حرکتش تمام شد؟ تازه شد قوز بالاقوز برای جمهوری اسلامی. این بحث هزینه هم من نمیدونم چیه. اولین بار این اسهال طلبان پفیوز این بحث هزینه رو در برابر حرکت های اعتراضی مطرح کردند تا جلوی مردم رو بگیرند. کسی به فکر هزینه نبود وقتی جنبش مشروطه راه افتاد، وقتی در فکر انقلاب 57 بودند.
شما که بازی نخورده اید و از ما گوسفندان بهتر میفهمید، بفرمایید در نهایت چه ایرادی واقعن بر این حرکت وارده؟ البته به جز اینکه پاسخ ایمیلتون رو ندادند و کمپین نه به سربازی اجباری لایک نخورده و اینها. وانگهی من اولین بار هست که اسم این کمپین رو میشنوم! بگذریم که من در اینجا در مورد حرکت علیه حجاب اجباری صحبت میکنم نه در مورد نه به سربازی، بله به آزادی اکس و بنگ، so-so به مردان بی خایهی مدعی باخایگی! پس بحث رو منحرف نکنید. لایک خوردن و نخوردن بقیه حرکت ها ارتباطی به لایک خوردن این حرکت نداره. مگه اینگه مدعی بشید این حرکت احساسیه و اون عقلانیه و به همین علت این خورده! خب چه بهتر. این نشون میده شما که خوشبختانه انگار قوه تحلیل و عقلائی بالایی دارید، بهتره به فکر ایجاد یک حرکت احساسی باشید که با منطق عقلائی قابل توجیه باشه تا از این راه لایک بخوره. چطوره پیشنهادم؟ این نشون میده نشستن و فلسفه بافتن و هزار توی عقل و اندیشه رو شخم زدن کار بیهوده ایه. دقیقن انقلابات تاریخی به خاطر شور و هیجان و محرک های احساسی موتورشون راه افتاد. توده مردم رو نمیشه با بحث و مناظره تکون داد. همینه که میبینید در مناظره احمدی نژاد و موسوی، با اینکه احمدی نژاد ظاهرن داره درست استدلال میکنه و سند داره ولی تصویر زن موسوی رو نمایش میده به احساس مردم بر میخوره و شاکی میشن. شما که اینکاره هستید، با یک تحلیل درست یک حرکت احساسی رو استارت بزنید. من بهتون قول میدم هتا اگه اون حرکت تخمی ترین حرکت ها باشه ولی کمترین کمکی به فرآیند آزادیخواهی ایران بکنه ازش حمایت کنم. هتا اگه کمپین حمایت از علف کشان و مصرف کنندگان کراک تهران و حومه باشه. ok؟
نخیر یک عده هستند که فکر میکنند قله تازه ای از اندیشه و تفکر رو با مخالفت با هرگونه حرکتی که هرگونه جنس ماده در اون حاضر باشه فتح کردند و مثلن اگه مثل بقیه نباشند و اظهار بی تفاوتی به دختر بکنند لابد خیلی دمشون گرمه و با بقیه فرق دارند انگار و بقیه گوسفند هستند و اینها بز خردمند.
ضمنن فحش رو بندازی زمین، صاحبش برمیداره.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
bilche (05-18-2014),shirin (05-18-2014),undead_knight (05-18-2014)

این چرندیاتِ بیسر و ته چیست به هم بافتهاید؟ از اثراتِ شور حسینیست یا از فرطِ کسلیسی توانِ خواندن و اندیشیدن از کف دادهاید؟ «به من چه، به اون چه، به ما چه» یعنی چه؟ما اینجا به مسئولِ کشوری گزارش نمیدهیم که بگویید «به من چه ، برید به اون یکی بگید». ما خیلی روشن نمودی عینی از جوگیر بودن و کسلیسی ملت به شما نشان دادهایم، شما به من میگویید «به من چه»؟
اشکالِ کار را هم چندین بار گفتیم اما انگار از فرطِ هیجان نمیتوانید هوش کنید؛ گفتیم که کسی مخالفتی با این کار ندارد؛ ملت دور هم جمع شدهاند و با هم خوشاند و سرگرماند، خیلی هم خوب است، موردِ من نه با این حرکت و حرکاتِ مشابه است و اینکه من نمیدانم چرا با اینکه تاکید کردهام که کلا موضوع جنسیت و فمنیسم و کوفت و زهر مار در این موضوع جایی در سخنانِ من ندارند، با این حال شما چرا دائمآ اینها را به «زنستیز» بودنِ ما ربط میدهید؟ یک لحظه آن دستگاهِ شوالیهگریتان را خاموش بفرمائید و با تامل نوشتهها را بخوانید. همانطور که گفتم، کسی با سرگرمی مردمِ غمزدهی ما کمترین مشکلی ندارد، موضوع نقد تبدیلِ کارِ جدی سیاسی و نافرمانی مدنی به بازی و سرگرمیست. گفتیم که ما داریم مسیر را برعکس میپیمائیم از این جهت که به جای تبدیلِ مخالفتها و نقنقهای یواشکی و زیرزیرکیمان درونِ تاکسی و توی صفِ نانوایی، به تحرکاتِ روشن و عینی و جدی، داریم آنها را یواشکیتر و زیرزیرکیتر میکنیم و در این راستا فیسبوک و توئیتر هم به یاری ما آمدهاند و اکنون میتوانیم قرقرهای یواشکی درونِ تاکسی و قهوهخانهی مشرمضان را به محیطی جدید بیاوریم؛ این دور نیست برادر، به این میگویند حرکت در جهتِ عکس؛ بجای دادنِ شهامت و انگیزه به ملت برای حرکت دادنِ مخالفتهای پنهانی به سوی تحرکاتِ بیرونی و جدی و تاثیر گذار به آنها راهی نشان میدهیم برای خودارضایی روانی؛ با این تفاوت که در گذشته اگر ملت در تاکسی برای گوزگوز کردنهای هم کیف میکردند، اینبار در مقیاس 300 هزار نفری برای «مبارزاتِ یواشکی»ِ خود کف و سوت میزنند و زیر یک عکسِ بدونِ روسری و بیچهره هزار هزار لایک میزنند و در کامنتها خود را جرواجر میکنند؛ و اینچنین است خیلی رسمی ،ساده و سیستماتیک بزدلی را بیهزینه و قبحزدایی میکنیم. مسلم است که من با جا زدنِ این یخمکبازیهای کودکانه به مبارزاتِ جدی و تقیلیل سطح روشنفکری و جدیتِ به این سطح رقتانگیز سر سازگاری نخواهم داشت؛ چرا که به خوبی معنای لایکزدنها زیر پستهای آنچنانی در فیسبوک را به خوبی میدانم و بیفعلی را هزاربار از این چیزها بیشتر ترجیح میدهم.
این حرفهای من صدالبته با تمایلاتِ لیبرالیستیِ شما در تضاد است، که خدای ناکرده مبادا خون از دماغ کسی بیاید و از این جهت موضوع هذیانهایتان کاملا قابل درک است؛ خلاصه ترجیح میدهید که به جای مبارزه در روزِ روشن، مترسکهای شبانهی خود را داشته باشید تا سرتان را با این خیالِ خوش ِ لیبرالیتان که «بیفعل» نماندهاید و «این هم خودش یکجور مبارزه است» راحت روی بالش بگذارید.
گفتیم که در نبودِ همان عقلانیتِ حداقلی جمعی، کسی اینجا امیدی روشن به سرانجام و برآیندِ کلی چنین اتفاقاتی ندارد و من تصور میکنم این مردمی(اعضای کمپینِ آزادیهای یواشکی) که اینچنین دچار شورِ و هیجان شدهاند و زبانها را جلا دادهاند برای لیسیدن، کمترین تفاوتی در سطح شعور سیاسی و عقلانیتِ جمعی با مردمِ 57 ندارند که از شور و هیجانِ انقلابی خود، خمینی اگر میگفت هر روز پاسدارها باید بیایند مادرتان را جلوی چشمتان بگایند باز میگفتند «خمینی ای امام»! و شاید آنها بهتر بودند، بالاخره تا اواسطِ سالهای 60 حکومت از دستِ مخالفان آرامش نداشت.
شما معلوم است که باید بگوئید «به من چه که کمپینِ نه به سربازی اجباری لایک نخورده»! معلوم است که اسماش هم به گوشتان نخورده؛ معلوم است که مردان و مصائبِ اجتماعیشان آنقدر برایتان بیاهمیت است که به بیخائگیشان اشاره میکنید. کسی انتظار دیگری نداشت؛ همه از عشقبازیهای لیبرالها و فمنیسم باخبرند. اما من کجا لایک خوردنِ «کمپینِ آزادیهای یواشکی زنان» را به لایک نخوردنِ «نه به سربازی اجباری» مربوط کردم؟ تنها با فرضِ اینکه هر دوی اینها میزانِ یکسانی از عقلانیت را دارا باشند، مقایسهای کردم و انگار این مقایسه از آنجا که انگار زوایای پنهانی از ابعادِ عمیق کسلیسی و حماقت و جوزدگی ِ جمعی ایزدبانوان و «بیخایگان»ِ اعضای آن کمپین را نمایانده اینچنین به تب و تاب افتادهاید وگرنه ما که چیزی نگفتیم، تنها پرسیدیم که اگر واقعا این همه استقبال و همهگیری از روی خرد و فکر شده هستند چرا یکی مهجور مانده و دیگری چندین برابر به پیش میتازد؟ بجای «به من چه، به اون چه» به پاسخ فکر کنید.
بر خلاف آنچه شما توهم کردهاید، من نه تنها کمترین ناراحتی از اینکه به ایمیلهای من پاسخ ندادهاند ندارم، که از همان اول برای من اظهرمنالشمس بود که ایمیلهای من بیپاسخ خواهند ماند؛ با اینحال آنها را فرستادم، دقیقا به خاطر چنین روزی و اینکه بتوانم به روشنی و نه یواشکی یا با تقیه حرفم را بزنم. میگویند رسانه است و طبیعتاش پرداختن به موضوعاتِ محبوب و همهگیر جامعه. من اما به رسانهها ایمیل ندادم، به «آدم»ها ایمیل فرستادم. آدمهایی که همانقدر که به «آزادیهای یواشکی زنان» میاندیشند، حداقل به همان اندازه و نه بیشتر باید بتوانند به آن یکی هم بیاندیشند و گرنه یکجای کار اشکال دارد و دیدیم که داشت. گفتیم بیاییم فرض کنیم که حدقل دو سال بردهداری مردانِ ایرانی همانقد اهمیت دارد که آزادی گذاشتنِ روسری توسطِ زنانِ ایرانی، چطور است که یکی خود به خود جهانی میشود و دیگری نطفهاش خشک میشود؟ با پستها هم مقایسه کردیم.
برای من این کمپین «آزادیهای یواشکی زنان» چیزی جز تداوم و «تعالی»ِ همان فرهنگِ مشمئزکننده و رقتانگیز Slacktivism ِ آنلاین و آفلاینِ ایرانی نیست که قبلا چند باری به آن پرداخته بودم و خود به خوبی موردی بسیار جالب برای بررسی و ریشهشناسی عللِ سرگردانیهای سیاسی-اجتماعیمان میباشد. ژیژک یکجایی نشان میدهد که چطور در دنیای لیبرالیستی امروز، جامعه خود را به این بازیهای احمقانه عادت میدهد و با آنها به زندگیِ گاها پست و حیوانی خود معنایی کذایی میبخشد و با آن خود را به ادامهی زندگی خود با همان شرایط عادت میدهد؛ چطور مردمِ مسخشده با سرگرمیهای شبهروشنفکرانهی سیاسیِ خود به زندگیِ پوچِ خود رنگِ «ارزشمندی» میزند و آن را در مسیر «تعالی» توهم میکند؛ اینها همانهایی هستند که روزِ عاشورا تا گلو خایههای آخوند را غورت میدهند ولی برای آنکه اندکی روانشان آسوده شود روی اسکناس شعار مینویسند یا در فیسبوک لایک و کامنت میدهند یا همانهایی هستند که شهامتِ اینکه با مانتوی همیشگیِ خودشان برای مصاحبه کاریابی بروند را ندارند و چهارلا چادر بر تن میکنند و به فرزندانِ خود میآموزند برای آینده داشتن در نمازِ جمعه شرکت داشته باشند و عضو بسیج شوند، از آنطرف اما در شبنشینیهای خانوادگی و خودمانی از بالا تا پائین نظام را به فحش میکشند و احتمالا عکس بدونِ روسری خود را به این کمپین می فرستند یا کامنت و لایک میدهند. این فرهنگِ کثیف دورویی و تقیه، این تقبیح و به شوخی گرفتنِ صداقت، شرافت و راستی، حالِ مرا به هم میزند و مسلم است که با وجودِ تفاوتهایی که در ایدههای کسی چون من با همانهای شما هست، چنین اختلاف نظرهایی شگفتآور نخواهند بود برایم . من جدا احتمالِ بالای 90 درصد میدهم این بانو «الهام چربنده»ِ خایهلیسِ خامنهای هم عکساش را بطور ناشناس برای شکستنِ رکوردِ لایک به آن صفحه فرستاده.
حتما همهی ما حداقل یکبار از دهانِ یک پیرمردِ انقلابی 57 شنیدهایم که در پاسخ به پرسش «انگیزههای راستیناش برای شرکت در انقلاب چه بود؟» گفته باشد « هیچی؛ جوان بودیم و همینطوری با رفقا دور همی میرفتیم تظاهرات و شعار میدادیم»؛ و ما خیلی ساده سی و پنج سال است که تاوانِ «دورِ همی»های رفقا را پس میدهیم و شیشههای عرقی که آنها در سالِ 57 خوردند امروز در کهریزک درون کونِ ما پیدا میشوند. مسلم است که شما در برابر این سخنانِ ما باید بخروشید و از خود بیخود شده، کس و شعرِهای لیبرالی خودتان را به خوردمان بدهید وگرنه بالا و پائین پریدنتان تاثیری در بازنمایی فقدانِ تفاوتی که میانِ این کمپین و آن دور همیهای همیشگی ملت وجود دارد، توسط ما نخواهد داشت ؛ صدالبته از نشانههای اینکه شما تحتِ تاثیرِ این موجِ جوزدگی جمعی شدهاید، همکاسه کردنِ ما با اسهالطلبان و چه میدانم محافظهکاران است؛ خلاصه انسانها یا لیبرال هستند و آزادیخواهِ یواشکی یا اسهالطلب و محافظهکار.
پس یکبار دیگر اگر خواستید پاسخی بدهید به جای سخنپراکنیهای ماورائی و « به من چه، به اون چه، به ما چه» به خود موضوع و پاسخ پرسشهای ما بیاندیشید گرامی و به این فکر کنید که چرا با اینکه ما را به متهم میکنید به فمنیسمستیزی پنهانِ درونِ نوشتههایمان، جماعت (و اینجا خودتان) تحتِ تاثیر هر حرکتی که از سوی زنان باشد قرار گرفته و آن را دربست درست میپندارد و هرگونه تردید و نقد علیه آن را برنتابیده و نمودی از «زنستیزی» میانگارد؟ چه عاملی موجباش شده؟ راهنمائی: شش حرفیست و آخرش «سی» دارد.
ارجاع به امضاء من.
نوشتههای مرا از سمتِ شمالِ غربی به جنوبِ شرقی میخوانید؟ چه کسی گفته که خاموش ماندنِ کمپین «نه به سربازی اجباری» به معنای نادرستی آن بوده یا می تواند باشد و چه کسی گفته که آمارِ بالای اعضای «آزایهای یواشکی» متضمنِ درستی آن است؟ کلا گویا در عوالمِ دیگری سیر میکنید؛ اتفاقا همین مهجور ماندنِ کمپینی که به درستیاش کسی کمترین شکی ندارد، کمپینی که تعدادی از افرادِ سرشناس، از احمدِ باطبی تا مجید محمدی از آن حمایت کردهآند، خودش عنصر نادرستیست که البته ربطی به ماهیتِ ذاتی خود حرکت ندارد بلکه یک نادرستی بیرونیست. در موردِ نادرستیهای «آزادیهای یواشکی» هم توضیح دادم. فقط اینکه برای من همهگیری صفحهی آزادیهای یواشکی از سوی جامعهی متوهم، کسلیس، لمپن و خز و خیلِ فیسبوکی همانقدر موضوع جدیایست که مهجور ماندنِ صفحهی «نه به سربازی اجباری» توسطِ آنها.
ویرایش از سوی Dariush : 05-18-2014 در ساعت 05:22 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying

باز هم رساله احساسی شما رو خوندم.
این چرندیات اگه از فرط کس لیسی یا شور حسینی! هم باشه یا هر چیز دیگه، ولی مطمئنم از فرط استقامت زیاد پای بساط نیست. آخه برادرِ یکی از دوستانم نمیدونم چی میزنه ولی بعضی وقتها احساس میکنه برادرش میخواد عشق نداشتش رو ازش بگیره. مثل اینکه توهم فصل مشترک همه معتادهاست. تصور کنید در یکسال گذشته فقط 10 هزار نفر در یک لحظه شورانگیز و عرفانی و در حالیکه حالی ماورایی بهشون دست داده تصمیم بگیرند به فلانی و فلانی ایمیل بزنند و منتظر پاسخش بمونند و عین اون پیرمرده که گفته بود من بارها به احمدی نژاد نامه دادم ولی جواب نداده شاکی بشند! حالا ربطی به این بحث نداره ولی اگه فکر میکردید پاسخ نمیدند بازهم کار بیهوده ای کردید ایمیل زدید که حالا بخواهید بگید چون پاسخ ندادند حتمن کارشون تخمی بوده. منم به کارل مارکس میخواهم ایمیل بزنم ببینم جوابمو میده یا نه اگه نداد فردا در پاسخ به مزدک بگم اگه مارکس راست میگفت پاسخ منو با ایمیل میداد پس حتمن نظریاتش بیخوده. به هر حال در همین پاراگراف نخست روشن شد دارید چرک های زن ستیزانه تنتون رو در این جستار میشویید به بهانه احساسی بودن و خردمندانه نبودن و این خزعبلات.
حالا نمیدونم داستان چیه اینجا که بعضیا فکر میکنند مثلن اگه هر حرکتی منجر به سقوط نشه، باطله. لابد اینها ترفندی در آستین دارند که با کمترین تلفات و کمترین مخاطرات بشه باهاش مردم رو وادار به جنبیدن و جابجایی از نقطه A به نقطه B کرد. احتمالن خبر ندارید در سالهای دهه شصت در مدرسه و دانشگاه جوراب سفید حق نداشتی بپوشی و با معیارهای اونروز الان گردن همه ماها رو باید بیخ تا بیخ یک لاجوردی مانندی سر میبرید. آستین کوتاه و شلوار جین و تی شرت و موسیقی بلند و هندزفری در گوشِ الان کجا و سیلی های حراست دانشگاه های دهه 60 کجا. ولی به مرور که در وسعت 1 میلیون و 600 هزار کیلومتر مربعی ایران، میلیون ها نفر از این دستور سرپیچی کنند، نه ج.ا بلکه هر نظام میلیتاریستی دیگری هم ناچاره گردن کج کنه و قید آرمان ها رو بزنه. این یک نتیجه احتمالی مثبت برای حرکت های اینچنینی هست.
ولی ما قرار نیست تنها حرکاتی رو مجاز بدونیم که فردای شروع به نتیجه برسند! ممکنه یه جنبش سالها نتیجه نده. مگه جنبش عدم خشونت گاندی ده ها سال بی نتیجه نبود یا با نتایج مقطعی و کوچک همراه نبود؟ قرار هم نیست حرکت هایی رو مجاز بدونیم که عده ای که گویا از علم لدنی بهره میبرند، آینده اون رو پیش بینی و تضمین کرده باشند. هزاران حرکت کوچک و بزرگ در تاریخ یک اجتماع رخ میده. ممکنه 99 درسد اونها مثل پشه ها و مگس ها عمرشون به چند روز هم نکشه. چه باک؟ در نهایت فقط یک حرکت هست که منجر به نتیجه نهایی میشه، نه همه ی اونها. هر سال که فقط برای یک روز عده ای در حافظیه، تخت جمشید یا توس دور هم جمع میشند تا نوروز رو قدر بدونند هم برای اجتماع قابل تحسین و ستایشه. با هر تحلیلی غیر از این، برای هیچ جنبشی نمیتونید طرفدار دست و پا کنید. اینهم مثل همه بقیه حرکت ها. اگه با مخ خورد زمین، که دمش گرم که لحظه ای تونست آزادی خواهان رو دور هم جمع کنه. اگه نخورد زمین و دستاوردی داشت بیشتر دمش گرم. یک زمانی بود صحبت از حجاب در ایران مذموم بود خودش. انگار به خدا فحش دادی. الان چپ و راست آخوند صفت ها دارند حداقل اسم این جنبش رو به زبون میارن. در تهران گشت بسیج زیاد شده، حالا دقیقن ممکنه ارتباطی به این نداشته باشه. همین تکرار چندباره اسم جنبش نه به حجاب، یک تابو ستیزی و فرو ریختن دیوارهای ارتجاع هست. اینم یک دستاورد احتمالی دیگه هست. چون حالا دیگه راحت تر در مورد خواستِ عمومیِ آزادی حجاب صحبت میشه و دیگه مثل تابو نیست. مگه جنبش مشروطه واقعن پیروز شد؟ بعد از 20-30 سال ریده شد بهش از طرف پهلوی ولی هنوز در پیشانی تاریخی جنبش های سیاسی ایران میدرخشه.
خیر جناب، اگه خماریتون رفع شد خوب فکر کنید تا بفهمید که ربط مساله سربازی اجباری به این مساله اینه که میخواهید بگید در صورت وجود اندازه برابر از عقل و خرد در هر دوی اینها، یکی بیشتر پشتیبانی میشه در نتیجه یکیش بیشتر احساسی هست. اونوقت نتیجه بگیرید که اصلن فرض اولیه مبنی بر عقلانیت یکسان در اینها باطل است. و اونقدر مست و مبهوت چس ناله های روشنفکری خودتون هستید که خبر ندارید که این چه ایرادی بر این سیستم وارد میکنه؟ ربطش اینه که شما انگار گفتید ولی نفهمیدید! بارها پرسیدم که اصلن فرض کنیم همه این لایک ها و داغ بودن موضوع احساسی باشه. مگه اشکالی وارد میشه بهش؟ مگه یک کار احساسی نمیتونه محرک آزادی باشه؟ مگه انقلاب تونس با کار احساسی یک جوان و اقدام به خودکشی محقق نشد؟ جز مزخرف گویی و ایرادهای خاله زنکی گرفتن چی میتونید بگید شما؟ احساسی هست که هست، به تخم چپ همه اعضای انجمن! انگار احساسی و هیجانی بودن منجر به بطلانش میشه. شما انقلاب احساسی 57 رو مثال میزنید، من همه انقلابات رو مثال زدم. همشون احساسی بودند. وگرنه توده مردم رو چطور میشه بیرون آورد؟ اینه که میگم یک مقدار به جای چس ناله، به قول خودتون تعقل کنید ببینیم چند چندین با خودتون؟ آیا خودی میزنید یا ناخودی؟
و تا همینجا شما را بس که بجز تکرار مشتی اراجیف که آی این مالِ زنان است و اون که مال مردان بود و این احساسی ست و اینها تنها چیزی که گفتید و ارزش پاسخ داشت اینه که با این حرکت، روند آزادیخواهی به پستوی خانه ها وارد شده. خیلی جالبته. با عکس گرفتن در خیابان؟ با خطر کردن؟ با اینکه هرکی عکسش عمومی تر باشه لایک بیشتری میخوره؟ کجای این کار زیر زیرکیه؟ من که فکر میکنم میبینم بله بخش آپلود کردنش ممکنه در خانه انجام بشه تازه اگه با نت موبایل و در همون خیابان هم بعضن نشه! شما با فکر روشن و سیستم عصبیِ درگیرِ کمپین آزادی خواهی گوزیدن، اگه نکته زیر زیرکی در این حرکت میبینید ما رو هم بهره مند بفرمایید.
مثل اینکه این به من چه و به اون چه خیلی فشار آورده. انگار ما باید پاسخ ارتباط گوز با شقیقه رو ندیم و سکوت کنیم. پس یکبار دیگه میپرسم، به کسی چه که جواب ایمیلتون رو ندادند؟ اینکه شما در تجربه شخصی خودتون چی داشتید و چه برداشتید و واپس زدگی روانی ناشی از عدم پاسخگویی این افراد شما رو قانع کرده که حرکتهاشون اله و بله و جیمبله، چه ارتباطی داره به این بحث ما در مورد کمپین حال حاضر؟ اصلن چرا مطرح کردید که ایمیل زدید و اینها جواب ندادند؟ مگه بهتون جواب میدادند، صحت و راستی انواع حرکاتشون ثابت میشد؟ بعد اونوقت اگه جواب شما رو بدند جواب من رو ندند چی؟ اگه جواب منو بدند جواب آرش بیخدا رو ندند چی؟ این دیگه چس ناله ترین چس ناله ای بود که ازتون شنیدم تا اینجای کار که خیلی هم انگار پاسخ ما بر گُرده شما فشار وارد کرده خم شدید افتادید زمین.
و البته من متوجه هستم که درک مبانی لیبرالیسم برای شما سخت هست. من نمیتونم به کسی که مایل به آزادی نیست به زور آزادی رو تزریق کنم. شاید برای شما داس عمو استالین زیر تخمتون بسیار خوشایندتر از آزادی باشه. این رو وقتی میگذارم کنار تعارض ذاتی شما با پدیده زن، متوجه میشم که سوزش و درد ناشی از تاختن به چس ناله ها و ایرادهای پامنقلی شما از کجا سرچشمه میگیره. من متوجه هستم که چس ناله های روسنفکرمعابانه شما از اونجا که ناشی از تفکر گند چپ گراییتون هست شما رو وادار میکنه که انگشت در هر سوراخی کرده و تا انتها بچلانید بلکه یا سوراخ بند بیاد یا انگشت شما شهید بشه. ولی بد یا خوب باید اونجایی که اجازه ندارید فوضولی هر کس و کاری رو بکنید سر تعظیم رو به لیبرالیسم فرود بیارید و آرام آرام مثل بچه های خوب تشریف ببرید گوشه کنار و مانع تنفس انسان ها نشید جانم. میدونم که دوست دارید به بهانه های ارزش های چپی، در برخی آزادی ها و ارزش ها خلل ایجاد کنید و اونها رو محدود کنید. انگار که شما خیر اجتماعات رو بهتر از خودشون میفهمید. این کثیف ترین دیدگاهی هست که در تفکر چپی ها وجود داره. درست با همین استدلالات مشابه هست که آخوندها هم خیر مردم رو بهتر از خودشون میفهمند و براشون تصمیم میگیرند. اینه که چپ و اسلام شبیه هم هستند.
نه شما واقعن انگار تو باغ تشریف ندارید. وقتی پیش بینی ملوکانه میفرمایید که این کمپین خاموش میشه و فراموش، لابد میخواهید بگید چون احساسی بوده و نتیجه بگیرید که پس کار احساسی بی فایده و بیوده ست. ولی من ایراد گرفتم که اگر اینطور هم باشه هیچ اشکالی نداره و کار احساسی اتفاقن محرک بهتری برای جوامع هست و نمیتونه دلیلی برای درست یا نادرست بودن کل یک حرکت باشه. ولی اگه شما اصراری بر نادرست بودن این حرکت ندارید که پس ما بحثی نداریم اصلن و موضوع تمامه دیگه. اگه حرکت نادرستی نیست پس باید ازش حمایت کنید نه پس ناله.
معنی سخنانتون رو هم باید بهتون یاد بدم ظاهرن.
بله کاملن هم برازنده تون هست. هم خردمندانه و هم عقلایی (از نگاه شما).
روشنه هرکسی چیزی که نداره رو خواهانه. وگرنه خر چه داند قیمت نقل و نبات؟
طرف برای اظهار دشمنی با یک حرکت اجتماعی، امضاء پای سخنانش رو هم تغییر میده که خشمش رو فرو بنشانه
![]()
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
shirin (05-19-2014),undead_knight (05-19-2014)

بله بله، فراموش کرده بودم که در پایان تاریخ هستیم و حقایق همگی بر دانشمندانی چون شما معلوم شده و تنها کاری که بقیه جهان باید بکنند این است که در خوردن گه مورد نظر (ولو به زور) با شما همسفره شوند.
نه خوشبختانه اینگونه نیست، صاحب شدن چیزهای روی زمین تنها در مرام برادران لیبرال است، همه اینگونه نیستند.
...
پ.ن: اگر چه اندکی دیرتر از برخی دوستان، ولی من هم به «شما» سلام عرض میکنم.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Dariush (05-20-2014)

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)