• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 4 از 4 نخستیننخستین 1234
    نمایش پیکها: از 31 به 40 از 109

    جُستار: تضاد اسلام با حقوق بشر

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی m@hdi نمایش پست ها
      جناب کوشا خیلی تاکید دارید که جهان بدون خدا پوچ است اما هنوز نفهمیده اید که چرا این گفته مشکل دارد.

      جناب کوشا شما جهان بدون خدا را پوچ میدانید و بیخدایی را مساوی با رسیدن به پوچی میدانید اما از نظر بنده بیخدایی هم میتواند مساوی با پوچی باشد و هم نمیتواند.

      میتواند اگر خواسته های غیر واقعی داشته باشیم و نمیتواند اگر خواسته های واقعی داشته باشیم.

      اگر از جهان انتظار این را داشته باشیم که حتی پس از مرگ به ما زندگی بدهد و ما را جاودانه کند در واقع یک انتظار غیر واقعی را از جهان داریم پس جهان برایمان پوچ میشود.

      اما اگر جهان را همانطور که هست قبول کنیم دیگر از جهان انتظار زندگی پس از مرگ و جاودانگی نخواهیم داشت و اینطور به پوچی نمیرسیم.
      اشتباه برداشت کرده اید
      اینکه انسانی خاص به پوچی برسد یا نرسد هیچ دخالتی در این بحث ندارد به قول خودتان یک باورمند نیز ممکن است به انتهای خط برسد و ادامه زندگی را بی فایده بداند و خود را خلاص کند.

      ادعا این است که بدون وجود خدا
      چرخش ابر و باد و مه و خورشید و میلیاردها میلیارد فلک دیگر واقعا بی دلیل و بی هدف است حتی اگر انسانی وجود نداشته باشد که بخواهد به پوچی برسد یا نرسد اما اینکه قید زدم "برای ما" از این جهت است که در حال حاضر موجود دیگری که بتواند با قدرت فکر خود وضعیت موجود را درک و تحلیل کند نمی شناسیم.

      اگر هستی خالقی نداشته باشد وقتی من، شما و دیگری آخرین نفس خود را می کشیم همزمان هستی با این عظمت به یکباره پوچ شده و از بین می رود و وجود و عدمش مساوی می شود.
      ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني

    2. #2
      سخنور دوم
      Points: 10,544, Level: 68
      Level completed: 24%, Points required for next Level: 306
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      m@hdi آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      537
      جُستارها
      88
      امتیازها
      10,544
      رنک
      68
      Post Thanks / Like
      سپاس
      610
      از ایشان 669 بار در 345 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      3 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      چرخش ابر و باد و مه و خورشید و میلیاردها میلیارد فلک دیگر واقعا بی دلیل و بی هدف است حتی اگر انسانی وجود نداشته باشد که بخواهد به پوچی برسد یا نرسد اما اینکه قید زدم "برای ما" از این جهت است که در حال حاضر موجود دیگری که بتواند با قدرت فکر خود وضعیت موجود را درک و تحلیل کند نمی شناسیم.
      خب وقتی شما میگویید ما یعنی انسانها و انسانها همگی در یک مورد اتفاق نظر ندارند. انسانی مومن هست و دنبال درست یا نادرست بودن مذهبش نمیرود و اگر حرف هایی خلاف مذهبش بشنود آن را نادیده میگیرد و دیندار میماند. (اکثریت دینداران) انسان مومن دیگری نادیده نگرفته و به دنبال جواب میرود و پاسخ میدهد و خودش را قانع میکند. (اقلیت دینداران) انسان مومن دیگری مذهبش را ترک میکند. (اقلیتی کوچکتر)

      این را من در قالب دیگری توضیح دادم. از آن اقلیت کوچکتر عده ای بیخدا میشوند و از آن عده ای که بیخدا شده اند عده ای با واقعیت کنار میایند و بیخیال جاودانگی میشوند تا آخر عمرشان. (اقلیت) عده ای دیگر بیخداییشان مدت دار است یا وابسته به شرایط یعنی مثلا تا پیری بیخدا میمانند و در پیری بخاطر ترس از مرگ وجود خدا را هرچند بی دلیل قبول میکنند تا آرامش بگیرند و عده ای دیگر هم تا وقتی که اوضاع بر وفق مرادشان است بیخدا هستند وقتی در زندگیشان به تنگنا و مشکل و بیچارگی میرسند بی دلیل خداباور میشوند تا آرامش بگیرند. (اکثریت)

      اکثر بیخدایان که با دین و خدا و تفکر جاودانگی آن هم در بهشت بزرگ شده اند روزی از نظرشان برمیگردند و البته من این را دلیلی بر ایراد دار بودن بیخدایی نمیدانم بلکه دلیلی بر ضعف ما انسانها میدانم! ویل دورانت گفته اکثر فلاسفه بیخدا در سنین پیری خداباور میشوند و نیچه هم گفته اراده شیرانه میخواهد بیخدایی وقتی که همراه باشد با گرسنگی و خشم و تنهایی که خودش هم با اینکه گفته بود بیخدایی ایراد ندارد ولی نباید به پوچی رسید اما در سنین پایانی عمرش به پوچی رسید و در بیمارستان روانی بستری شد! اینکه برایتان چین را مثال زدم بخاطر این بود که چینی ها از کودکی با واقعیت یعنی نبود خدا و جاودانگی بزرگ شده اند و برایشان سخت نیست چه در سختی ها چه در پیری پای عقیده شان بمانند ولی ما که پیشینه دیندارانه داشته ایم برایمان سخت است که در چنین شرایطی پای حرف خود بایستیم و اکثرا در چنین شرایطی بیخیال بیخدایی میشویم!

      البته اینها نظر من است نظر باقی دوستان را از خودشان بپرسید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      اگر هستی خالقی نداشته باشد وقتی من، شما و دیگری آخرین نفس خود را می کشیم همزمان هستی با این عظمت به یکباره پوچ شده و از بین می رود و وجود و عدمش مساوی می شود.
      ببینید هستی برای من مرده پوچ میشود برای من مرده وجود یا عدمش مساوی میشود ولی واقعیت کاری به من ندارد من یک انسانم در میان میلیاردها انسان دیگر و مرگ و زندگی من روی شروع و پایان هستی بی تاثیر است! این از نظر من بیخدا واقعیت است و تاکنون با آن کنار آمده ام.

      مشکل شما این هست که با واقعیت (از نظر من و برخی دوستان دیگر) کنار نمی آیید و چون واقعیت ناخوشایند هست آن را زیر سوال میبرید حال آنکه خوشایند یا ناخوشایند بودن واقعیت تاثیر روی ما دارد اما روی واقعیت ندارد.

    3. 2 کاربر برای این پست سودمند از m@hdi گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_iran (12-16-2014),sonixax (12-16-2014)

    4. #3
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی m@hdi نمایش پست ها

      ببینید هستی برای من مرده پوچ میشود برای من مرده وجود یا عدمش مساوی میشود ولی واقعیت کاری به من ندارد من یک انسانم در میان میلیاردها انسان دیگر و مرگ و زندگی من روی شروع و پایان هستی بی تاثیر است! این از نظر من بیخدا واقعیت است و تاکنون با آن کنار آمده ام.

      مشکل شما این هست که با واقعیت (از نظر من و برخی دوستان دیگر) کنار نمی آیید و چون واقعیت ناخوشایند هست آن را زیر سوال میبرید حال آنکه خوشایند یا ناخوشایند بودن واقعیت تاثیر روی ما دارد اما روی واقعیت ندارد.
      مشکل این است که با انکار خدا
      هویتی به نام "من" معنا و مفهوم خود را از دست می دهد؛ "من" تکیه گاه می خواهد
      و بدون "من" چه فرقی می کند هستی موجود باشد یا معدوم.
      ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني

    5. #4
      سخنور دوم
      Points: 10,544, Level: 68
      Level completed: 24%, Points required for next Level: 306
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      m@hdi آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      537
      جُستارها
      88
      امتیازها
      10,544
      رنک
      68
      Post Thanks / Like
      سپاس
      610
      از ایشان 669 بار در 345 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      3 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      مشکل این است که با انکار خدا
      هویتی به نام "من" معنا و مفهوم خود را از دست می دهد؛ "من" تکیه گاه می خواهد
      و بدون "من" چه فرقی می کند هستی موجود باشد یا معدوم.
      خب فکر کنید خدا نیست مثلا شما نمیتوانید بگید "من"؟! شاید این حرف آخوندها را شنیده اید که در طول 7 سال سلولهای بدن همگی عوض میشوند و هویت "من" به این دلیل پایدار است که روح وجود دارد و روح را خدا ساخته پس خدا هست! اگر منظورتان این است که جواب در این است که سلولهای جدید براساس DNA (حافظه) سلول های قبلی ساخته میشوند پس نیازی به روح و خدا نیست.

      "من" چه تکیه گاهی میخواهد؟!

      اینکه میگویید بدون "من" چه فرقی میکند که هستی موجود باشد یا معدوم منظورتان چیست؟ خب اگر "من" نباشم هرگونه اتفاقی که در جهان بیفتد برای "من" بی معنی است ولی این باعث این نمیشود که جهان از حرکت بایستد! واقعیت ادامه پیدا میکند حتی اگر "من" نباشم.

      البته من به
      جبر باور دارم تحت تاثیر پست اول تاپیک زیر:
      http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%8...B1%D8%9F-1100/

      فکر من بیشتر به این سمت میرود که چون زمان بی ابتدا و بی انتهاست پس هیچ چیز اول و آخر نداره و همانطور که انفجار بزرگ رخ داده دوباره همه چیز سر جای اولش برمیگردد و این روند تکرار میشه و زندگی هر شخص بعد از مرگش بینهایت بار قبل تکرار شده و بینهایت بعد تکرار میشه.

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از m@hdi گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (12-16-2014)

    7. #5
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی shirin نمایش پست ها
      یه جوری در مورد پوچ گرایی حرف میزنید انگار هر کی پوچگرا باشه یعنی که خیلی بده. صادق هدایت پوچگرا بود چون میدونس چیزی نیست در واقع. به اصل زندگی پی برده بود. و حماقتها و جهل مردم اطرافیانش عذابش میداد.
      پوچگرا بودن بد نیست، اشراف به همین حقیقت که این زندگی در واقع چیزی برای ارائه نداره و همه بالاخره دیر یا زود میمیریم و انگار که از اول نبودیم یه جوری پوچ بودن زندگی معنی میده. وقتی این پوچگرایی بد میشه که در اثر این آگاهی شخص دچار افسردگی و ناراحتی بیش از حد بشه و دست از هر تلاشی برای بهتر زندگی کردن بکشه. صادق هدایت هم شاید جز این دسته بوده چون دایم در پی راههای خودکشی بوده. و از هیچکدوم از نوشته بوی شادی و سرزندگی نمیاد. و و خیلی هم خودویرانگر بوده. در اخر هم که خودکشی میکنه.در هر صورت اون ذهن آگاه و فکر روشنی داشته و همچنین خوب بلد بوده افکارشو انتقال بده و این اونو به نویسنده ای بزرگ تبدیل کرده.
      دفترچه
      ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •