من همین دو سه شب پیش نزدیک های نیمه شب بود در حال زانندگی به یک چهار راه نزدیک میشدم که چراغ سبز نزدیک به زرد شدن بود. میدونید که رسم ما ایرانی ها اینه که گازشو بگیریم زود بریم ولی من در کنار ضعیفه مکرمه داشتم حالشو میبردم و دیدم گاز هم بدم به چراغ زرد میرسم و اینکارو نکردم. وضعیت خیابان طوری بود که به خاطر پارک دوبل ها، کسی نمیتونست از سمت راست من سبقت بگیره و منم در لاین سرعت بودم. پست چراغ که ایستادم یک بابایی با اعصاب داغون اومد بغل با پراید گفت یه خورده گاز میدادی الان رد کرده بودیم. من بهش گفتم گاز میدادم میرفتم اون دنیا؟ تو میخوای بمیری به من ارتباطی نداره برو بمیر. گفت حیف که زن کنارت نشسته. منم عصبانی شدم گفتم مثلن چه غلطی میکردی؟ گفت برو دنبال شر نگرد. گفتم فکر کن دنبال شر میگردم، داری تو بساطت؟ چپ چپ نگاه کرد گفت واقعن خیلی حیف که زن کنارته بچه پررو. من گفتم الان بیا اون گوشه چهارراه زنم تو ماشین میشینه پیاده میشم ببینم چکاره ای. رفتم ولی اون نیومد.
در اون لحظه من واقعن عصبانی و ناراحت شدم از رفتار سطح پایین این مردک. جالبه بدونید که سخت ترین کار و عذاب آور ترین کار برای من رانندگی هست. من در طول مدتی که گواهینامه دارم تا به حال دو سه بار جریمه شدم. تصور کنید چقدر حرص میخورم از رفتار رانندگان ایرانی. خلاصه بعد از اینکه دیدم مردک بزدل نیومد به این فکر افتادم که میومد هم میخواستیم یقه همو بگیریم و ده بزن! در حالیکه اگر به اصول رانندگی تدافعی رفتار میکردم، با یک «بله شما درست میگید» نه اعصابم خورد میشد نه اتفاقی میفتاد. اینه که اومدم این پست رو در مورد رانندگی تدافعی نوشتم. در رانندگی تدافعی به هیچ چیز دیگران اعم از اعصاب، روان، مهارت، وضعیت فنی خودرو، لاستیک و غیره نمیشه اعتماد کرد. پس شر رو بخوابونید.