فهم آن آن اندازه هم سخت نیست. یک کمپانی با بازرگانی و تجارت سر و کار دارد (پول، استخدام، کار) و پیوندی با ایدئولوژی (فلسفه، انگارش، دانش و علم).
یک کمپانی قرار داد میبندد، نگرهپرداز برای نگرهپردازی با کسی قرار داد نمیبندد.
یک کمپانی کارگر استخدام میکند، نگرهپرداز کمپانی ندارد و کسی را استخدام نمیکند.
در نهایت اینکه اینشتن هم در ساخت بمب اتم نقش داشت ولی نقشی بسیار کم و مهمتر از آن نامستقیم.
پس یک CEO که در راس یک کمپانی قرار دارد و در تصمیمات کمپانی مانند استخدام، کارمزد کارمندان خود و خرید
و فروش کالایهای کمپانی دخالت مستقیم دارد، به هیچ روی برابر نیست با یک دانشمند که روی ایدههای خود کار میکند.
امیدوارم این درس رایگان در فهم تفاوت میان «دانشمند» و «CEO» سودمند بوده باشد.
نوشته اصلی از سوی sonixax
سفسته تو هم بدی: مانند ایران که در برابر نقض حقوق بشر خود رو به آمریکا میکند میگوید تو هم بدی!
بد بودن و نااخلاقی بودن من در اینجا دو سفسته است، یکی سفسته تو هم بدی که گفتیم و دیگری پرداختن به سخنگو (من) به جای سخن.
شما حتی اگر نشان دهید که من یک آدمکش جانی بسیار بد هستم نیز، در اینکه استیو جابز در
جایگاه CEO یکی از بزرگترین کمپانیهای جهان چه آدم کثیفی بوده دگرشی ایجاد نمیکند: منطق دو دو تا چهارتا.
خوب این دیدگاه کوتهبینانه تو است که فکر میکنی اگر کسی یک ابزار را خرید حتما
پذیرفته که خوب است - چیزی در اندازه همانکه اگر کسی با PHP کار کرد، پس «قلبا» پذیرفته که بهتر است.
من در جایگاه کاری خود و از آنجاییکه در شرکت نیاز به کار مداوم با Apple و برنامهنویسی روی پلتفرم آن داشتهام
به خرید ابزارهای آن روی آوردهام و چنانکه گفتم، ابزارهای آنچنان بدی هم نیستند، ولی چیز ویژهای هم ندارند.
- بکارگیری گسترده یک ابزار (Apple, PHP, Windows, ...) ≠ خوب بودن آن ابزار