کوروش جان سخنت کاملن درسته، من هم اگر چنین سخنی از کسی دیگر شنیده بودم شاید مانند شما فکر میکردم ولی شوربختانه این داستان عین چیزی بود که بمن گفتند و خودم با گوشهای خودِ خودم شنیدم و البته خودم در آنجا هیچ چیز غیرعادی ندیدم.
اون "خوردن عرق بیش از حد مجاز" جالب بود
تنها نفعی که من از این داستان میبرم فهمیدن دلیل منطقی و درست در پوچی این قضیه هستش. من فقط می خواهم دلیل نادرستی این قضیه رو بفهمم و مطمئنم که جن و پری و اسپاکتی وجود نداره ولی چرا مردم آنجا اینطورند؟ آنهم این آدمهای درست. خب به من حق بده که به قضیه مشکوک شوم! یا اینکه بگویی که این داستان تخیلی خودم هستش و نه جایی رفتم و نه چیزی بمن گفته شده!!! که در آنصورت من به این داستان بیشتر مشکوک میشوم چون هیچکس که نداند خودم که میدونم رفتم و شنیدم!
بله من هر احتمالی رو میدم و از واژۀ دروغگو و بیمار روانی هم در پیک های قبلی استفاده کرده ام.
حتا در این حد که یک شهرک بگویند طرف با اجنه ازدواج کرده و فرزند هم از آن داره؟! کوروش جان می گویند برای معاینه پیش این شخص می آیند! همانطور که قبلش پدرش اینکار رو میکرد.
من خودم به شخصه این قضیه رو با داستان فاتیما که البته داستان فاتیما در مقیاس بسیار بزرگتر هستش و ریچارد داوکینز به آن اشاره میکنه می دانم.
خب همین دیگه یعنی پاسخ منطقی برای رد اینگونه داستانها چه میتونه باشه؟ یعنی شما هم معتقدید یا دروغگو هستند یا مشکل روانی دارند؟