من به بازاریابی عصبی خیلی اعتقاد دارم. در بازاریابی عصبی به دنبال این هستند که ببینند ذهن انسان چطور تصمیم به خرید میگیره و در این راه چه چیزهایی مانع از خرید و چه چیزهایی تشویق کننده خرید هستند. برای مثال همون که گفتم خرید یک عمل دردآور هست (کلیدواژه pain point marketing). بخشی از تلاشِ بازاریابی عصبی کاهش این نقاط درد هست. برای نمونه در بالاترین آستانه دردناکی خرید که پرداخت پول باشه، یک سدی بعضی سایت ها جلوی راه خریدار میگذارند که همانا مبلغ نهایی باشه. یعنی مثلن مبلغ محصول رو قرار دادند ولی در فرآیند خرید میبینند که هزینه های دیگری مثل مالیات بهش اضافه شده. این آستانه درد رو پایین میاره و مشتری حتا ممکنه دست از خرید بکشه. بهتر اینه که «قیمت نهایی» رو در اولین جایی که مشتری قیمت رو میبینه قرار بدند.
منظور من بیشتر این روشهاست. روشهای شوالیه مثل این میمونه که بگیم بی دینی برابر با بی اخلاقی نیست ولی چون عده ای بی دین دارند بی اخلاقی میکنند پس حتمن این دو برابر با هم هستند.