• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 144

    جُستار: مبارزه زنانه

    Threaded View

    1. #13
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Angela نمایش پست ها
      اول اینکه این باجگیری و ... چیزی نیستند جز تکنیکهای شرم دادن
      چطور؟ شرم دادم یعنی سرزنشِ تعمیمِ نابجای یک رفتارِ نادرست، من کجا چنین کردم؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Angela نمایش پست ها
      قضیه اینه که شما دارید از دید مردانه خودتون قضاوت می کنید و سعی می کنید که ما بپذیریم که دارید با سکس به زن لطف می کنید و یا خواست زنها و خوب و بد اونها رو بهتر از خودشون می دونید و این به شما حق تصمیم گیری در مورد زنها میده و یا اینکه دید زن و مرد به سکس یکی هست, در صورتی که می دونیم اینطور نیست و مرد و زن هر کدوم نوع متفاوتی از رابطه رو می پسندند و زن رابطه ای رو فقط به خاطر سکس دوست نداره, بازی هم برای اینه که هر کسی رابطه ای رو که خودش می پسنده غالب کنه و در عین حال به دو طرف هم در رابطه خوش میگذره و هر دو راضی هستند. پس مرد در این رابطه بهش خوش می گذره و فقط یه سری از کارها رو – که به قول شما معمولا ترجیح نمیده, حالا یا پول خرج کردن یا تعهد دادن- انجام میده تا اون رابطه خاص ادامه پیدا کنه, همون کاری که زن در بازی مردانه بهش تن میده! یه سری از کارها رو انجام میده که معمولا ترجیح نمی ده.
      این تصور شماست که البته نادرست است، من هیچ پیش‌زمینه‌ای در موردِ سکس زنان و خودمان مطرح نکردم. همچنین شما دچار اشتباه دیگری شده‌اید: بازیِ مردان تماما زن‌محور است. یعنی هتا اگر همه‌ی 90 درصد بتایی که گفتم هم بازیکن شوند، احتمالا زنان خود را در بهشت خواهند یافت. این به روشنی یک تفاوتِ بزرگ میانِ آنچه زنان می‌خواهند و آنچه مردان، به چشم هویدا خواهد ساخت: مردِ بازیکن به دنبالِ رسیدن به کُس به هر قیمتی نیست، بلکه به دنبال کسی‌ست که روی طبقِ طلا به او تقدیم شود: این یعنی زنی که مهبل‌اش را در اختیارِ بازیکن قرار داده خود را جایی می‌بیند که دوست می‌داشته و تمامِ پیش‌شرطهای ذهنی‌اش پاس شده‌اند. زنِ بازیکن به دنبالِ جیبِ مرد به هر قیمتی‌ست؛ همین است که دست به دامانِ مهبل‌اش هم می‌شود؛ همانکه قاعدتا برایش گران‌ترین دارایی‌ست؛ او اساسا وجودِ مرد را فاقدِ هرگونه ارزشِ احساسی می‌داند و به قولی او را صرفا یک آبجکتِ اقتصادی می‌بیند! معمایی که چگونه حل شدن‌اش اهمیتی ندارد، جایزه‌اش بسیار مهم‌تر است:پول! اینها مقدماتِ یک نتیجه‌گیری هستند که آن گامِ نهایی را به عهده‌ی خودتان وا خواهم‌گذاشت.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Angela نمایش پست ها
      سالها به زنان گفته شده که اگه دختر خوبی باشند, اگه کم توقع و بی ریا و پاک و ساده باشند مردها به دید دیگه ای به اونها نگاه می کنند و یا جور دیگه ای دوستش دارند!!! در صورتی که می بینیم اینطور نیست و مردها در نهایت در دختر فقط یک چیز رو می بینند! اما به نظر من اهمیتی نداره که زنها مرد رو کیف پول ببینند یا مردها زنها رو به قول شما مهبل, فقط یک بازیه که در نهایت یکی می بره و یکی می بازه.

      چقدر من این داستان‌های همیشه‌تکرارشونده را دوست می‌داشتم: زنان را چنین بار آورده‌اند، زنان را چنان بار آورده‌اند و... که؟ مردان! کجا؟ جامعه‌ی مردسالار!
      همه‌ی «بتاچه‌های نرم‌پستانِ نازک‌صدای مفلوکِ جلقی» تنها به این خاطر اینچنین فلاکت‌بار انزوای جنسی را تجربه می‌کنند و مورد ریشخندِ بازیکنانی چون امیر قرار می‌گیرند که توهم‌هاشان باورشان شده: مردِ کارآ، مردِ خوب، مردِ آرام، مردِ ثروتمند، مردِ متمدن و باوقار، مردِ تحصیل‌کرده، مرد باشخصیت و مودب و... مردی‌ست که زنان همگی شیفته‌اش خواهند بود و «اگر روزی زنی به جهانِ درون‌شان دست یابد، تا ابد به او وفادار خواهد ماند»؛ آه! باور کنید من هر بار که این واقعیتِ زهردار را با خودم مرور می‌کنم (هتا همین الان که این را می‌نویسم)، دلم تا ژرفنا برای دوستانِ دیروز و امروزم می‌سوزد: کسانی که شاید هر کدام یک ابرهوشمند بودند و ابهتی علمی-دانشی یا اقتصادی برای خودشان دست و پا کرده بودند و لبِ رود منتظرِ ایزدبانوی اهورایی خویش بودند تا « همه‌ی عشق‌ و احساس‌شان را فدایش کنند»؛ این‌ها همان مردانِ نامرئی‌ای هستند که شما هر روز از کنارشان مکررا رد می‌شوید؛ مردانی که موهایشان را پای درس و کتاب سفید، شانه‌هایشان را نازک و چشمان‌شان را کم‌سو کرده‌اند؛ اینها همانهایی هستند که وقتی می‌بینند که دلبرکانِ شهر یک به یک می‌روند زیر آلفاها، اراذل و اوباشِ و ولگردهای خیابانی و بازیکن‌های جهنمی، کرارآ با خود مرور می‌کنند: اما من و ایزدبانومان کسانِ دیگری هستیم، ایزدبانوی من هرگز گوشه‌چشمی به اینان نخواهد انداخت و مرا همچون خدای خود خواهد پرستید! تصویرِ ذهنیِ* آنها همیشه زنده و در مقابلِ چشم‌شان است. اینها تنها اگر خیلی خوش‌شانس باشند و با بازی آشنا شوند شاید کمی از بار فلاکت‌شان کاسته شود وگرنه اگر با همین تصویرِ ذهنی ازدواج کنند، با خیانت‌های مکررِ همسر، سگ‌محلی‌ها و پاچه‌گیری‌هایش، غرزدن‌های روانکاهش یا سیمای ور رفته‌ و مایوسِ زنی که خود را محکوم به تحملِ مردی به شدت خسته‌کننده می‌بیند مواجه خواهند شد. اینها نه تنها زندگی مجردی سختی دارند پر از تنش‌های جنسی و عصبی و تلاشِ جانکاه برای رسیدن به قله‌ی معیارها و خواسته‌های ایزدبانوی ذهنی‌شان، که پس از ازدواج نیز خود را در برابر پرسشی بزرگ می‌یابند که هر بار که زن‌شان با همسایه، همکار یا پسرخاله می لاسد، هر بار که صدای غرغرهای زن بلند می‌شود، هر بار که بی‌عرضگی‌هایشان به رخشاش کشیده می‌شود و هربار که زن‌اشان از بودن در کنارشان احساسِ کرختی میکند، به شکلی غم‌انگیز در سرشان زنگ می‌زند: عمر و زندگی من روی چه سرمایه‌گزاری شد؟ اینچنین می‌شود که مردِ امروزی در تنهایی، سیگار، موادِ مخدر، الکل و ... غرق می‌شود و در نهایت خود را در آمارِ خوفناکِ طلاق، خودکشی، افسردگی و... جا می‌دهد؛ همانهایی که در جستارهای بغلی در موردشان جک می‌گویند.

      وجه افتراقِ آن سرابی که شما در موردِ زنان گفتید با آنچه که من در موردِ مردان گفتم در این است که اولی سراب نیست و صاحب وجوهی عینی از واقعیت است ولی دومی یک رویه‌ بیش نیست. زنِ باکره، محجبه، باحیا در جامعه‌ی سنتی ایران واقعا ستایش شده و می‌شود:آن قشر نویی که زنِ روشنفکرِ بی‌حجابِ دماغ‌عمل‌کرده را برای زندگی مشترک می‌پسندد کمتر از ده درصد از جامعه را شامل می‌شود و هنوز نامِ اینها در ایران داف است. در آنسو اما مدلی از مردِ خوب در رسانه‌ها و جامعه تصویر می‌شود که عمیقا با آنچه که زنان می‌پسندند متفاوت است و این تصویر شدیدا تحتِ تاثیر مدیای فمنیستی‌ست: مرد خانواده، آرام، تحصیل‌کرده، محترم، سر به زیر، مثبت و... . این حبابی که برای مردانِ بتا ساخته شده، چیزی ‌ست که زن به زبان تاییدش می‌کند و در عمل کاملا متضادش رفتار می‌کند.

      *امیر می‌گفت که معیارهای زن تماما ذهنی‌اند، کاملا درست است، آنچه فراموش کرد این بود که مردِ بتا تصویری از خودِ ایده‌آل می‌سازد که هزار بار از ذهنیتِ زنان انتزاعی‌تر است. تصویرِ ذهنی زنان در موردِ آنسوی ماجراست و معمولا مردی چنین و چنان را شامل می‌شود که حاضر است برای او هر فلان فداکاری را بکند، در حالی که تصویرِ ذهنیِ مرد در موردِ خودش است.
      ویرایش از سوی Dariush : 04-04-2014 در ساعت 01:16 AM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (04-04-2014),sonixax (04-04-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •