روزی یک کافر از بلاد کفر مهمان امام نقی بود.حضرت امام و آن فرد تا پاسی از شب مشغول نوشیدن آب انگور و بحث های فلسفی بودند.
وقتی صبح آن کافر بیدار شد با خود گفت :ما در بلاد کفر وقتی پس از نوشیدن آب انگور از خواب بر می خیزیم سرمان درد می کند ، ولی نمی دانم چرا اینجا ماتحتم درد می کند!![]()