قانون"به تنهایی" که معیار درستی نیست،اصولا "مرجع" قانون گذار اهمیت داره و وقتی قانون گذاران مردم نباشند دیگه قانون چه اهمیتی داره؟!قانونی که یه اقلیت تائیدش بکنند به درد همون اقلیت میخوره!
اینی که محمدرضا برای بازگشت مجبور شد کودتا بکنه و مصدق وابسته به حمایت مردمی بود خیلی چیزها رو نشون میده(اصولا هم اختلاف بین پایگاه های مردمیش،چه توده ای ها، چه مذهبی ها و چه سایر گروه ها) باعث موفقیت کودتا بود.
جالب هم این هست که دوره کوتاه حکومت مصدق رو با دوره چندین ساله شاهنشاهی رضاشاه و محمدرضا مقایسه میکنید، مصدق "قطعا" اشتباهاتی داشته ولی قانون شکنی از کم اهمیت تریناش بوده،در اینجا اینکه قانون شکنی کرده نشون دهنده اشتباه بودن کارش نیست،باید به چیزهای دیگه ای متوسل بشید.