بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (03-22-2014)
ویرایش از سوی meaning : 03-27-2014 در ساعت 02:31 PM
sonixax (03-27-2014)
قصد ناراحت کردن شما را نداشتم ولی با پوزش آنقدر بیربط نوشتید که دلیلی برای پاسخ مستدل ندیدم.
شما نخست یک فکر در ذهن دارید و بعد با بیربط نوشتن، قصد دفاع از فکر خود را دارید. شروع به نوشتن می کنید و از هرجایی یه چیزی جور می کنید که فکر شما را پشتیبانی می کند. شما از کجا موضوع را ربط دادید به لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی؟ دلیل ارائه شده در داستان به مراتب منطقی تر است تا این موضوع. بالاخره یک کشاورز باید گذران زندگی بکند یا خیر؟ دیدید که خود محمد وقتی دید اینکار باعث شد که کشاورز محصول نداشته باشد، این حکمش را ملغی کرد و این نشان می دهد که این یک تصمیم شخصی محمد بوده و نه یک حرام الهی و فقهی. یعنی محمد بهتر می داند که اینکار انجام نشود. لقاح مصنوعی را بعضی ملایان برای ایجاد انسان و حداکثر حیوانات ممنوع کرده اند و آن را دخالت در امور طبیعی می دانند نه اینکه کار ابتدایی مثل تکان دادن گل ها روی هم برای پرورش محصول را حرام بدانند که این یک کار منطقی و طبیعی از سوی انسان برای بهره برداری از طبیعت و غذا خوردن است. و اصلا هرچه که عده ای از ملایان گفتند که نباید بدون مطالعه و بررسی دلایلشان ربطش داد به محمد. بعد برای پشتیبانی از این فکر، ربطش دادید به بعضی ملاهای افراطی که امروزه با لقاح مصنوعی مخالف هستند. حالا لقاح مصنوعی امروز و دخالت در امور طبیعی مدنظر ملایان کجا و لقاح آن کشاورز که گل ها را روی هم تکان میداده کجا که شما اینطور با قاطعیت از ناراحتی محمد از لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی می گویید.
الان کمی بهتر شدید و به حالت طبیعی روی آوردید ولی باز حرف های فاقد ارزش زیاد زدید.. شما را مجبور کردیم بعد از این مدت کوتاه غیبت یک باره در گود نپردید و برگردید و برگه های خود را بخوانید باز هم خوب است.
پیش داوری :: منش بچگانه، تا اینجا که دلیلی از شما نیست ببینیم بعد چه نوشته اید.
مغالطه توسل به شخص
هنوز هم دارید حرف اضافه می زنید و دلایل خود را ارائه نمی کنید.
اجازه می دهید پاسخ بدهیم یا خیر؟
منطق یا ماله کشی؟ شما می دانید چرا نویسنده این داستان پردازی را بعد از تعدد زوجات محمد آورده است و می خواسته چه کلکی سوار کند یا خیر؟
خوب!
کسی هم نگفته در اینجا آیه بر محمد نازل شدهاست.
شما مثل اینکه نمی دانید محمد 1400 سال پیش میزیسته است و در آن زمان تمدن ها تنها با لقاح مصنوعی گیاهان آشنایی داشتند و چند ده سال بیش نیست که بشر با لقاح مصنوعی انسان و حیوان آشنا شده است.
پشت سر هم اراجیف می بافید . اجازه بدهید برای دیگران این داستان را روشنگری کنیم:: در این کتاب نویسنده نام 9تن از زنان محمد را ذکر میکند و برای اینکه خواننده وحشت نکند که چرا رسولی که دینش برای همه زمان ها است 9تا زن داشته است حال آنکه این می تواند برای برخی اخلاقی نباشد یک داستان (که به احتمالی ساخته و پرداخته ذهن مریض نویسنده بوده است) را در ادامه می آورد در اینجا می گوید محمد از باغی عبور می کرد که دید باغبانان به شکل مصنوعی و با دخالت دست بشری دارند گیاهان را بارور می کنند حال آنکه در سنت طبیعت باروری گیاهان زمان مشخصی دارد و گیاهان با ساعت های بیولوژیکی خود می دانند با کمک باد کی باید سکس کنند و همانا طبق باورهای محمد این خداست که به باد فرمان می دهد به آن ها کمک کند که سکس کنند، اما محمد از آنجا می گذرد و میبیند که باغبانان گیاهان را با دخالت دست بشری وادار به سکس در خارج از زمان زیستی آنها می کنند و در اینجا ناراحت می شود و می گوید دست از این کار بکشید و باغبانان به احترام محمد (یا شاید هم محمد را بیشتر از تجربه های باغبانی خود باور داشته اند) اینکار را نمی کنند در آن سال باغبانان می بینند که گیاهان/درختان باردار نشده اند به محمد خبر می دهند محمد هم حتما خود را توجیه می کند که این کار می تواند امر خدا باشد و به آن ها می گوید ایرادی ندارد مانند پیش آن ها را با دست خود لقاح دهید؛ حال نویسنده نادان برای اینکه بر روی واقعیت تعدد زوجات محمد سرپوشی بگذارد برای خوانندگان این داستان را بعد از آن سر هم می کند که بگوید محمد با دیدن این کار با گیاهان خجالت می کشد و این شرم و حیای محمد می تواند دلیلی باشد بر اینکه محمد از روی هوس این تعداد زن نگرفته است.
sonixax (03-27-2014)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)