• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 123

    جُستار: می توان عاشق یک روسپی شد؟

    Hybrid View

    1. #1
      سرنویسنده یکم
      Points: 20,328, Level: 89
      Level completed: 96%, Points required for next Level: 22
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      shirin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,006
      جُستارها
      9
      امتیازها
      20,328
      رنک
      89
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,097
      از ایشان 2,534 بار در 930 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      6 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      انتظار داشتی از عشق چی گیرت بیاد؟ شاید به این خاطر هست که برداشت درستی از عشق ندارین. عشق زندگی رو زیبا میکنه.

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از shirin گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      حسین (09-13-2011)

    3. #2
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی shirin نمایش پست ها
      انتظار داشتی از عشق چی گیرت بیاد؟ شاید به این خاطر هست که برداشت درستی از عشق ندارین. عشق زندگی رو زیبا میکنه.
      انتظار داشته بودم...همون چیزی که بقیه میخواستن. امنیت آرامش سکس. البته این آخری رو اون زمان ها که جینگیلی بودم اصلا بهش فکر نمیکردم. بعدا به اون نتیجه رسیدم. شاید اشتباهم هم همین بود. ولی در هر صورت به هیچ کدومش نرسیدم.عشق مال کتاب داستانه. تا الان کسی رو ندیدم که با عشقش زندگی کنه. شنیدم ولی ندیدم. با اینکه آدم تیزبینی هستم. خیلی ها ادعا میکنن که با عشقشون هستن ولی خوب از این ادعا ها من هم جلو دوست دخترهام و رفیقاشون میکنمادعا کونتور نداره

      ---------- ارسال جدید اضافه شده در 11:04 pm ---------- ارسال قبلی در 11:01 pm ----------

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حسین نمایش پست ها
      میشه بگید چرا پشیمون شد ؟! البته به نظرم پرسش شیرین خانم بهتر هست اگر اونرا جواب دادید زحمت پاسخ مرا نکشید . یعنی دنبال چه چیزی در عشق بوده که پیدا نکرده !
      خسته نباشی. یک نگاه بالا میکردی جواب رو میدیدی
      من یکبار عاشق شدم واقعا دنیا زیبا بود .ا
      خوب بعدش؟
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    4. #3
      نویسنده سوم
      Points: 1,115, Level: 18
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حسین آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2011
      نوشته ها
      138
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,115
      رنک
      18
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 49 بار در 39 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Reactor نمایش پست ها
      خوب بعدش؟
      هیچی . طرف شوهر دار و حتی بچه دار از اب دراومد ! خیلی اظهار لطف میکرد و حتی چند بار هم با هم خلوت کردیم اما چون در شرع اسلام کسی که با زن شوهردار رابطه جنسی داشته باشه نمیتونه بعدا حتی با اون زن ازدواج کنه هیچ رابطه جنسی ایجاد نشد. به طلاقش هم فکر کردم اما دیدم این ظلمه که برای خودم باعث بشم یک بچه دچار مشکل بشه و از خیر طلاقش هم گذشتم .

    5. #4
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حسین نمایش پست ها
      هیچی . طرف شوهر دار و حتی بچه دار از اب دراومد ! خیلی اظهار لطف میکرد و حتی چند بار هم با هم خلوت کردیم اما چون در شرع اسلام کسی که با زن شوهردار رابطه جنسی داشته باشه نمیتونه بعدا حتی با اون زن ازدواج کنه هیچ رابطه جنسی ایجاد نشد. به طلاقش هم فکر کردم اما دیدم این ظلمه که برای خودم باعث بشم یک بچه دچار مشکل بشه و از خیر طلاقش هم گذشتم .
      جالب بود. اگر راست گفته باشی تو وسط این مسلمونا قِصِر در رفتی. طلاق به کنار لااقل حرکت فنی رو میزدی پس فردا مَش غُلام ذُمبه نشی
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    6. #5
      نویسنده سوم
      Points: 1,115, Level: 18
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حسین آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2011
      نوشته ها
      138
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,115
      رنک
      18
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 49 بار در 39 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من واقعا دوستش داشتم .میخواستم باهاش ازدواج کنم اما اگر حرکت فنی میکردم دیگه نمی تونستم باهاش ازدواج کنم .برای همین به همون اوایلش اکتفا کردم .
      حالا برات بگم که من احتمال میدم این کار خدا بوده (حالا نخندی بهم ) .قبلا ها که به رابطه با زن اونهم شوهردار فکر میکردم با خودم میگفتم اینها دیگه چه جانورانی هستند! چقدر فلان وفلان هستند تا اینکه یکی از دوستان یک گندی زد و من خیلی پشت سرش بد گفتم که آدم نیست و شرف نداره و از اون چیزها .احتمال میدهم با غرور (خودبینی ) اینکار را کردم و برای همین خدا خواست نشونم بده که تو هم اگه پاش بیفته هیچ گهی نیستی. خودت را نگیر .

    7. #6
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حسین نمایش پست ها
      من واقعا دوستش داشتم .میخواستم باهاش ازدواج کنم اما اگر حرکت فنی میکردم دیگه نمی تونستم باهاش ازدواج کنم .برای همین به همون اوایلش اکتفا کردم .
      حالا برات بگم که من احتمال میدم این کار خدا بوده (حالا نخندی بهم ) .قبلا ها که به رابطه با زن اونهم شوهردار فکر میکردم با خودم میگفتم اینها دیگه چه جانورانی هستند! چقدر فلان وفلان هستند تا اینکه یکی از دوستان یک گندی زد و من خیلی پشت سرش بد گفتم که آدم نیست و شرف نداره و از اون چیزها .احتمال میدهم با غرور (خودبینی ) اینکار را کردم و برای همین خدا خواست نشونم بده که تو هم اگه پاش بیفته هیچ گهی نیستی. خودت را نگیر .
      اتفاقا میخندم... چون خنده هم داره. دستگاه ترجمه ات خرابه! اون وقت هایی که مسلمون بودم و طبعا باخدا بودم و بعنوان یک مسلمان واقعی نماز و روزه هام همه به جا بود نه مسلمون تخمی که هردمبیلی دینداری میکنه. همیشه فکر میکردم که اگر قرار باشه خدا به کسی کمک کنه من جزو اولین هام. تا جایی که یادم میاد همیشه هم عین خر تو گل گیر میکردم و کاسه چه کنم چه کنم دستم میگرفتم. هیچوقت هم نمیفهمیدم از کجا میخورم؟
      فکر میکردم همه کارام درسته پس چرا همش خراب میشه؟ تو یک جور سیکل پوچی گرفتار شده بودم
      جات خالی الان که خیلی وقته دین و خدا رو گذاشتم سر طاقچه همش به این فکر میکنم من چقدر کار درستم و اصولا میشه که من هم اشتباه کنم؟
      برخلاف زمان جاهلیت و مسلمانی و این حرفا که همیشه احساس نقص و ترس و تنهایی و بدشانسی (زبونم لال به خدا که نمیتونستم اون موقع از گل پایین تر بگم. مینداختم گردن حکمت و شانس! واسه خودم ماسمالیش میکردم) و از این قبیل احساس ضعف ها برعکس الان خیلی احساس باحال بودن بهم دست میده
      من فکر میکنم همه اش زیر سر همین احساس به وجود خدا بوده.
      این احساس آدم رو ترسو و دست و پا چلفتی بار میاره و نمیذاره آدم دنیا رو همونطوری که هست ببینه و باهاش روبرو بشه.
      همش میخواد آدم رو از دنیای واقعی به یک باغ توهم پرت کنه.
      همین که آدم فکر کنه خدا میخواسته و حکمتی در کار بوده و خدا خودش درست میکنه .... باور به این جملات من رو در زندگی خیلی عقب انداخت
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Reactor گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (09-14-2011),Mr.World.Wide (01-26-2016),رویا (12-30-2012)

    9. #7
      نویسنده سوم
      Points: 1,115, Level: 18
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حسین آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2011
      نوشته ها
      138
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,115
      رنک
      18
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 49 بار در 39 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خب راکتور جان من چنین تجربه ای از خداباوری ندارم . اتفاقا متاسفانه نمازهام همچین به جا هم نیست البته نماز میخوانم و این احساسهایی مه شما هنگام خداباوری داشتید را تجربه نکردم . فقط با باور به خدا بارها شده که خودبین نباشم و به کسی که میتونم کمک کنم و تا جاییکه عقلم میرسه بدی هم نکنم .و خدا هم خداییش خیلی دستم را گرفته و خلاصه مدیونشم .راستش چند بار تصمیم گرفتم بطور سیتماتیک بیخدا بشم چون اینطوری ظاهرا بیشتر میشه کیف کرد اما چون نخواستم خودم را گول بزنم سعی کردم با دلیل و منطق وارد بشم وهربار هم بیشتر خداباور شدم . مثلا چند صفحه از کتاب پاینده را خواندم اما به نظرم اشکالات زیادی داشت یا دو ساعت از 6 ساعت سخنرانی نیکویی در رد قرآن را شنیدم اما به نظرم منطقی نبود . با بیخدایان گفتگو منطقی کردم اما معمولا چیزی جز کنایه و احیانا تمسخر چیزی گیرم نیامد. راستش را بخواهی من بسیاری از افراد خانواده من بیخدا هستند که همگی بزرگتر از من هستند اما به نظرم فقط یکطور میشه بیخدا شد . فقط بیخیالی ! و هرچی شد شد . امروز رفقا جمعند آبجو میخورند خب بزن بریم فردا پارتی هست خب بزن بریم . پس فردا دم کارپرداز چند تا شرکت دولتی را ببین تا جنس بنجل ازت بخرن و خب طوری نیست همه همینطوریند . مشتری اطلاع چندانی نداره خب طوری نیست و در بیخدایی یک احساس شادی زیادی وجود داره درست مثل نشاط مصرف کنندگان مواد مخدر . خصوصا اوایلش که نئشه میشند .

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پورنوگرافی 18+
      از سوی Nevermore در تالار هماندیشی
      پاسخ: 109
      واپسین پیک: 10-29-2014, 10:00 PM
    2. پاسخ: 2
      واپسین پیک: 11-02-2010, 11:22 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •