• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 5 از 14 نخستیننخستین 1234567891011121314 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 41 به 50 از 137

    جُستار: آیا ذهن از جسم متمایز است؟

    1. #41
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      این ویدئو رو من در کامنتها وبلاگ آرش بیخدا بهش برخوردم،خیلی جالبه


      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (08-06-2011)

    3. #42
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      در رابطه با آنچه شما میخواهید بیان کنید :

      1 - اراده و اختیار فرامادی هستند .
      2 - ذهن اراده و اختیار دارد .
      3 - پس ذهن فرامادی است .

      در اینجا هم فرضیه و شاهد در شماره ی 1 مبنای علمی ندارند و در نتیجه نتیجه ی گرفته شده در شماره ی 3 یک نتیجه گیری اشتباه است ، چیزی که من پیشتر هم گفتم - یعنی نقل قول هایی که شما انجام داده اید به وضوح نشان میدهد که شخص نویسنده کوچکترین دانشی نسبت به اختیار و فرایند تصمیم گیری نداشته و تنها از روی یک پیش فرض اشتباه به نتیجه ی اشتباهی رسیده .
      من تصور می کردم که در خصوص گزاره ی «اراده ی آزاد در جهان مادی بی معناست» اتفاق نظر داشتیم. همانطور که جنابعالی فرموده بودید، در جهان-بینی مادیتان:

      "نهایتن چیزی به نام اختیار وجود ندارد ."پست #31

      و اگر بنظر شما، اختیار (در سیستمی خالصا مادی) اصلا وجود ندارد، پس دیگر چرا اصرار به داشتن "دانشی نسبت به اختیار" دارید؟!
      درهرصورت همانطور که خود شما متوجه شده اید، در سیستمی که ما آن را "مادی" تلقی می کنیم، جایی برای اختیار نیست. لذا اختیار بایستی فرایندی غیر-مادی/برون-مادی باشد.

      در خصوص استدلالمان برای اثبات وجود اختیار، فرمودید که گزاره ی نخست، مبنی بر اینکه "درصورت نبود اراده ی آزاد هیچ تضمینی برای منطقی بودن نخواهیم داشت." بایستی ثابت شود. بنده در پست پیشینم آن را ثابت کرده بودم:
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      برای اینکه باور ما به X خردمندانه، باشد، باور ما به X بایستی موجه justified باشد. تحمیل یک باور به ما، از طریق یک سری فعالیت ها نرون ها، هیچ اساسی برای توجیه justification باقی نخواهند گذاشت.

      اگر باور من، مبنی بر اینکه شما وجود خارجی دارید، تنها از طریق نرون ها بر من تحمیل شده باشد، آنگاه من هیچ دلیلی منطقی برای این باور نداشته و این باور ناموجه و درنتیجه نابخردانه میباشد.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      طبق تعریف شما ، میتوان نتیجه گرفت که : ذهن یک چیز فرامادی است و از جسم نیز متمایز و در حقیقت این ذهن است که جسم را کنترل میکند .
      پس میشود این مدل را به رابطه ی بین یک بازی کامپیوتری دنیا ی باز (محدود به مراحل و عملیات از پیش تایین شده نیست مانند بازی GTA) و شخص بازی کننده تشبیه کرد .
      خیر نمی توان.
      در بازی های کامپیوتری، رابطه ی تاثیرگذاری یک طرفه است اما در خصوص ذهن-جسم دوطرفه.

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    4. #43
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      برای اینکه باور ما به X خردمندانه، باشد، باور ما به X بایستی موجه justified باشد. تحمیل یک باور به ما، از طریق یک سری فعالیت ها نرون ها، هیچ اساسی برای توجیه justification باقی نخواهند گذاشت.

      اگر باور من، مبنی بر اینکه شما وجود خارجی دارید، تنها از طریق نرون ها بر من تحمیل شده باشد، آنگاه من هیچ دلیلی منطقی برای این باور نداشته و این باور ناموجه و درنتیجه نابخردانه میباشد.
      فیلیپ گرامی چند ایراد اساسی به این استدلال شما وارد است.نخست اینکه شما متوسل به نتیجه باور شده اید.میگویید اگر اطلاعات بر ما تحمیل شده باشند پس ما نخواهیم توانست خردمندانه فکر کنیم.خوب حالا ما میخواهیم بررسی کنیم که آیا چیزی به قول شما از نرونها به ما تحمیل میشود یا نه.از آنجا که "تفکر خردمندانه" نتیجه استدلال است ما نمیتوانیم بدون مصادره به مطلوب استدلال بررسی علمی کنیم که آیا اطلاعات از نرونها بر ما تحمیل میشود یا خیر.شما چطور حالت اینکه ما نمیتوانیم بخردانه فکر کنیم را کنار میگذارید؟در واقع این تعریف شما از تفکر خردمانه سریعاً به بن بست میرسد،بنابراین بهتر این است که در تعریف تجدید نظر کرد.

      دوم اینکه شما ما را در جهان مادی چیزی جدا از نرونها فرض کرده اید و میگویید نرونها (که مادی هستند) چیزی را بر ما تحمیل میکنند.در واقع استدلال شما دارای فرض پنهانیست که ذهن ما چیزیست غیر مادی و جدا از جسم و نرونهاست که مادی هستند.جدایی جسم و ذهن سوال مطروحه تاپیک است و قرار است حکم باشد نه فرض.

      من با اینکه دانش کمی نسبت به این مساله دارم ولی گمان میکنم همینطور که sonixax عزیز و دیگر دوستان هم گفتند شما در این موارد بسیار بیش از اندازه از علم و مشاهدات عینی فاصله میگیرید در حالی که بسیاری از پیشرفتهای شدیداً با مسائل فلسفی خصوصاً فلسفه ذهن در ارتباط هستند.و مثالهای برنامه های کامپیوتری هم در این بحث متداول هستند.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    5. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      فیلیپ (08-12-2011)

    6. #44
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درود بر شما راسل ارجمند!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من با اینکه دانش کمی نسبت به این مساله دارم ولی گمان میکنم همینطور که sonixax عزیز و دیگر دوستان هم گفتند شما در این موارد بسیار بیش از اندازه از علم و مشاهدات عینی فاصله میگیرید در حالی که بسیاری از پیشرفتهای شدیداً با مسائل فلسفی خصوصاً فلسفه ذهن در ارتباط هستند.و مثالهای برنامه های کامپیوتری هم در این بحث متداول هستند.
      خیر. بنده همچین موضعی ندارم. عرض من صرفا این بوده که نقدهای تجربی به یک سری استدلالات بخصوص وارد نیستند و اینکه برخی از نمونه های علمی نیز اصولا ربطی به بحث نداشتند. بنده اتفاقا فکر می کنم که علوم (چه hard چه soft) نقش بیشتری از فلسفه(ی خردگرا) در بررسی مسئله ی ذهن-جسم ایفا می کنند. اتفاقا درهمین جستار نیز از دوستان درخواست شده بود تا تحقیقات علمی مرتبط را مطرح کنند(و گویا تنها رفرنس را نیز خود من ارسال کردم):

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      برای پاسخ دادن به این سوال، بنظر من، بایستی از پژوهش های نروساینس (Neuroscience) و روانشناسی استفاده کرد. آیا دوستان از تحقیقی مرتبط آگاه هستند؟
      من یادم هست که در مقاله ای از John F. Kihlstrom (پروفسور روانسشناسی برکلی) به مطلب جالبی برخورد کرده بودم:

      In some ways, the unconscious influences observed in posthypnotic amnesia and hypnotic blindness resemble those observed in the amnesic syndrome and blindsight, but there are important differences as well. In the first place, the impairments produced by brain damage are permanent, while the phenomena of hypnosis are reversible. But more important, hypnotized subjects are in no sense brain damaged. It might be possible to argue, on the basis of the amnesic syndrome and blindsight, that the basis of conscious recollection is in the hippocampus, and the basis of conscious vision is in the striate cortex. But in hypnotic subjects there is no question of damage to these areas. This means that our explanation of the distinction between conscious and unconscious mental life will have to do more than appeal to the involvement of particular brain centers.

      البته مسلم است که از صرف اینکه فراموشی/نابینایی-هیپنوتیک از توابع بخش های مادیِ مروبطه به فراموشی/نابینایی-دائمی (hippocampus و striate cortex) نیستند، نمی توان نتیجه گرفت این حالات هیپنوتیک بکلی، توابع هیچ بخش/جالت مادی نمی باشند؛ با این حال این مبحث، بنظر من، جای مناسبی برای شروع بررسی سوال شما می باشد.
      شما ایراداتی هم به یکی از استدلالات (مبنی براینکه بدون اراده، نمیتوان خردمندانه بود) وارد کرده بودید:
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell
      فیلیپ گرامی چند ایراد اساسی به این استدلال شما وارد است.نخست اینکه شما متوسل به نتیجه باور شده اید.میگویید اگر اطلاعات بر ما تحمیل شده باشند پس ما نخواهیم توانست خردمندانه فکر کنیم.خوب حالا ما میخواهیم بررسی کنیم که آیا چیزی به قول شما از نرونها به ما تحمیل میشود یا نه.از آنجا که "تفکر خردمندانه" نتیجه استدلال است ما نمیتوانیم بدون مصادره به مطلوب استدلال بررسی علمی کنیم که آیا اطلاعات از نرونها بر ما تحمیل میشود یا خیر.شما چطور حالت اینکه ما نمیتوانیم بخردانه فکر کنیم را کنار میگذارید؟در واقع این تعریف شما از تفکر خردمانه سریعاً به بن بست میرسد،بنابراین بهتر این است که در تعریف تجدید نظر کرد.
      من استدلال را یک بار دیگر، به طور سیستماتیک، مطرح خواهم کرد:
      1. اگر باور به یک گزاره، تنها حاصل تحمیل آن گزاره به ما باشد، آنگاه آن باور موجه نیست. (مسلم است که صرف تحمیل یک باور، آن باور را مستند و موجه نمی کند)
      2. باور به گزاره ای که موجه نباشد، نابخردانه است. (از اصول بدیهی شناخت شناسی، تنها استثنای آن باور های پایه هستند)
      3. اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه همه ی حالات ذهنی ما (که شامل باورهای ما باشند) بر ما تحمیل شده اند/جبری هستند. (یک گزاره ی تحلیلی، از مفهوم اراده)
      4. اگر اراده ی آزاد وجود داشته باشد، انگاه باور به "نبود اراده" نادرست است. (یک گزاره ی واضحا صحیح)
      اینها، فرضیاتِ -- عاری از هرگونه خرده ی -- استدلال بودند. و اما استنتاج ها:
      5. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه هیچکدام از باورهای ما بخردانه نیستند (از 1-3)
      6. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه باور به "نبود اراده" بخردانه نیست (از 5)

      و نتیجه ی مد نظر:
      7. باور به "نبود اراده" یا نادرست است (از 4) یا نابخردانه (از 5)
      در بیانی دیگر، باور به "نبود اراده" لزوما نابخردانه است.

      میبینید که هیچکدام از ایرادت شما ( مصادره به مطلوب "تفکر خردمندانه" و ...) به این برهان مربوط نیستند.


      استدلال شما دارای فرض پنهانیست که ذهن ما چیزیست غیر مادی و جدا از جسم و نرونهاست که مادی هستند.
      چنین فرضی هیچکجای استدلال وجود ندارد و برای استنتاج ها نیز هیچ لزومی برایش نیست.

      سپاس از حضور سازنده یتان.

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    7. یک کاربر برای این پست سودمند از فیلیپ گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-12-2011)

    8. #45
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درود دوباره فیلیپ گرامی



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      خیر. بنده همچین موضعی ندارم. عرض من صرفا این بوده که نقدهای تجربی به یک سری استدلالات بخصوص وارد نیستند و اینکه برخی از نمونه های علمی نیز اصولا ربطی به بحث نداشتند. بنده اتفاقا فکر می کنم که علوم (چه hard چه soft) نقش بیشتری از فلسفه(ی خردگرا) در بررسی مسئله ی ذهن-جسم ایفا می کنند. اتفاقا درهمین جستار نیز از دوستان درخواست شده بود تا تحقیقات علمی مرتبط را مطرح کنند(و گویا تنها رفرنس را نیز خود من ارسال کردم):
      من جسته و گریخته این بحث را دنبال میکردم و این پست شما را یا ندیدم یا فراموش کرده ام،در این مورد حق با شماست.

      من استدلال را یک بار دیگر، به طور سیستماتیک، مطرح خواهم کرد:
      1. اگر باور به یک گزاره، تنها حاصل تحمیل آن گزاره به ما باشد، آنگاه آن باور موجه نیست. (مسلم است که صرف تحمیل یک باور، آن باور را مستند و موجه نمی کند)
      2. باور به گزاره ای که موجه نباشد، نابخردانه است. (از اصول بدیهی شناخت شناسی، تنها استثنای آن باور های پایه هستند)
      3. اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه همه ی حالات ذهنی ما (که شامل باورهای ما باشند) بر ما تحمیل شده اند/جبری هستند. (یک گزاره ی تحلیلی، از مفهوم اراده)
      4. اگر اراده ی آزاد وجود داشته باشد، انگاه باور به "نبود اراده" نادرست است. (یک گزاره ی واضحا صحیح)
      اینها، فرضیاتِ -- عاری از هرگونه خرده ی -- استدلال بودند. و اما استنتاج ها:
      5. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه هیچکدام از باورهای ما بخردانه نیستند (از 1-3)
      6. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه باور به "نبود اراده" بخردانه نیست (از 5)
      و نتیجه ی مد نظر:
      7. باور به "نبود اراده" یا نادرست است (از 4) یا نابخردانه (از 5)
      در بیانی دیگر، باور به "نبود اراده" لزوما نابخردانه است.
      میبینید که هیچکدام از ایرادت شما ( مصادره به مطلوب "تفکر خردمندانه" و ...) به این برهان مربوط نیستند.
      بسیار ممنون،مقدار زیادی از ابهامات من با تشریح استدلال شما از میان رفت.من تصور میکنم تنها گزاره مورد مناقشه اکنون گزاره 1 و 2 باشد و البته از آنجا که استدلال بر پایه تحمیل گزاره بر ماست،سپاسگزار میشوم شما تعریف تحمیل را تشریح کنید و استدلال خود را برای تحمیل گزاره ها بر ما در جهان بینی طبیعتگرایانه یا مادیگرایانه با ما سهیم شوید.همچنین گمان میکنم در اینجا تفاوتهایی بین Determinism و تحمیل گزارها بر ما وجود دارد،مثلاً آیا ارتباط دو دسته از نرونها در مغز انسان رابطه تحمیلیست،یا وقتی شما از ماشین حساب خود که determined است استفاده میکنید داده ها بر شما تحمیل میشوند.

      و در آخر گمان میکنم شما هم قطعاً متوجه هستید که میان اینکه داده ها بر ما تحمیل میشوند یا نمیشوند( که احتمالاً استدلال شما برای رسیدن به آن بر determinism استوار خواهد بود) با اینکه آیا ما اراده آزاد داریم یا نداریم دو شق جداگانه هستند.همچنین آگاه هستید که ناموجه بودن باور ما به گزاره ای چیزی درباره درستی یا نادرستی گزاره به ما نمیگوید.در واقع جنس نابخردی تعریفی شما در باور به گزاره اراده آزاد وحود ندارد در حالی که میدانیم وحود دارد با جنس نابخردی به باور به گزاره تحمیلی بر ما بسیار متفاوت است،همچنین در حالتی که گزاره ای به ما تحمیل شده باشد همواره لزومی ندارد که ما به آن باور داشته باشیم یا نداشته باشیم بلکه میتوانیم قضاوت را متوقف کنیم.در واقع تصویری که ارئه میدهید از تحمیل داده ها بر ما تصوری ماتریکسی از دنیاست در حالی که آنچه ما را تشکیل میدهد شامل مغر و بدن هم هست.همانگونه که ارتباط دو نیمکره مغز تفکرات را نابخردانه و ناموحه نمیکند.


      با سپاس

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    9. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      asmani (08-12-2011),فیلیپ (08-16-2011)

    10. #46
      شناس
      Points: 4,179, Level: 41
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      asmani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      45
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,179
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 61 بار در 31 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درود بر شما فیلیپ گرامی.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      من استدلال را یک بار دیگر، به طور سیستماتیک، مطرح خواهم کرد:
      1. اگر باور به یک گزاره، تنها حاصل تحمیل آن گزاره به ما باشد، آنگاه آن باور موجه نیست. (مسلم است که صرف تحمیل یک باور، آن باور را مستند و موجه نمی کند)
      2. باور به گزاره ای که موجه نباشد، نابخردانه است. (از اصول بدیهی شناخت شناسی، تنها استثنای آن باور های پایه هستند)
      3. اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه همه ی حالات ذهنی ما (که شامل باورهای ما باشند) بر ما تحمیل شده اند/جبری هستند. (یک گزاره ی تحلیلی، از مفهوم اراده)
      4. اگر اراده ی آزاد وجود داشته باشد، انگاه باور به "نبود اراده" نادرست است. (یک گزاره ی واضحا صحیح)
      اینها، فرضیاتِ -- عاری از هرگونه خرده ی -- استدلال بودند. و اما استنتاج ها:
      5. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه هیچکدام از باورهای ما بخردانه نیستند (از 1-3)
      6. اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه باور به "نبود اراده" بخردانه نیست (از 5)

      و نتیجه ی مد نظر:
      7. باور به "نبود اراده" یا نادرست است (از 4) یا نابخردانه (از 5)
      در بیانی دیگر، باور به "نبود اراده" لزوما نابخردانه است.
      من در ابتدا میخواستم تعریف چند واژه به کار برده شده در استدلالتان را بپرسم، چرا که دستکم با تعاریف رایج، گزاره 1 از دید من درست نیست، البته اگر آنطور که از گزاره 3 بر می آید، منظور شما از تحمیلی، دیترمینیستیک بوده باشد.
      اما اکنون مایلم استدلال شما را از زاویه ای دیگر بررسی کنم. من تعریف دو واژه 'موجه' و 'خردمندانه' را به عنوان دو متغیر در نظر می گیرم. فرض کنیم تعاریف مشخصی (تعاریف فیلیپ) برای این دو واژه میتوان یافت که به ازای آنها، استدلال شما سراسر درست باشد. در اینصورت بنا به استدلال شما، با فرض نبود اراده آزاد، همه باورها، درست و نادرست، مستدل و نامستدل و همچنین باور به وجود اراده آزاد، خردمندانه نیست. در نتیجه:
      - با فرض نبود اراده آزاد، مفهوم خردمندانه بودن یک باور (با تعریف فیلیپ) اساساً بیهوده است و گزاره "باور به نبود اراده نابخردانه است" هیچ چیز در مورد این باور و تمایز آن با سایر باورها نمی گوید.
      - با فرض وجود اراده آزاد، بحث خردمندانه بودن این باور اهمیتی ندارد.

      متشکرم

    11. 2 کاربر برای این پست سودمند از asmani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-12-2011),فیلیپ (08-16-2011)

    12. #47
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی asmani نمایش پست ها
      من در ابتدا میخواستم تعریف چند واژه به کار برده شده در استدلالتان را بپرسم، چرا که دستکم با تعاریف رایج، گزاره 1 از دید من درست نیست، البته اگر آنطور که از گزاره 3 بر می آید، منظور شما از تحمیلی، دیترمینیستیک بوده باشد.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      بسیار ممنون،مقدار زیادی از ابهامات من با تشریح استدلال شما از میان رفت.من تصور میکنم تنها گزاره مورد مناقشه اکنون گزاره 1 و 2 باشد و البته از آنجا که استدلال بر پایه تحمیل گزاره بر ماست،سپاسگزار میشوم شما تعریف تحمیل را تشریح کنید
      همانطور که دوستمان گفتند، «تحمیل شدن باورها» اشاره به به جبری/دیترمنیستیک بودن این پروسه دارد. دربیانی ساده: اگر شخصی مجبور بوده تا به p باور کند (باور وی به p، به طور علی توسط واقعه ای پیشین تعیین شده است)، آنگاه این باور به وی "تحمیل" شده .
      باقی واژگان، همچون توجیه (justification) و بخردانه بودن (rationality) نیز با مفاهیم معمول و سنتیشان استفاده شده اند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      و در آخر گمان میکنم شما هم قطعاً متوجه هستید که میان اینکه داده ها بر ما تحمیل میشوند یا نمیشوند( که احتمالاً استدلال شما برای رسیدن به آن بر determinism استوار خواهد بود) با اینکه آیا ما اراده آزاد داریم یا نداریم دو شق جداگانه هستند.
      بله، ولی شقوق مستقلی نیستند. رابطه ی این دو، در گزاره ی 3 بیان شده بود:
      3. اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه همه ی حالات ذهنی ما (که شامل باورهای ما باشند) بر ما تحمیل شده اند/جبری هستند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      مچنین آگاه هستید که ناموجه بودن باور ما به گزاره ای چیزی درباره درستی یا نادرستی گزاره به ما نمیگوید.
      درست می فرمایید. من در پاسخ به جناب مهربد نیز نوشته بودم:
      اشاره ی من به «خردمندانه بودن گزاره ها» (حقیقی/منطقی بودن گزاره ها) نبوده. گزاره ها مسلم است که میتوانند مستقل از ما و اراده ی آزاد ما صحیح/منطقی باشند.
      عرض بنده در مورد «خردمندانه بودن ما» است که برخلاف «خردمندانه بودن گزاره ها» جنبه ای غیر-عینی (subjective) داشته و مستقیما بر ما وابسته است. برای اینکه باور ما به X خردمندانه، باشد، باور ما به X بایستی موجه justified باشد. تحمیل یک باور به ما، از طریق یک سری فعالیت ها نرون ها، هیچ اساسی برای توجیه justification باقی نخواهند گذاشت. (پست #37)

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      همچنین در حالتی که گزاره ای به ما تحمیل شده باشد همواره لزومی ندارد که ما به آن باور داشته باشیم یا نداشته باشیم بلکه میتوانیم قضاوت را متوقف کنیم.
      اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد. شما نمی توانید هیچ کاری (منجمله ی قضاوت) انجام دهید (/منیت شما عامل هیچ چیزی نخواهد بود). درواقع در صورت عدم اراده، شما تبدیل به یک ماشین جبری (deterministic) خواهید شد که تمامی فعالیت ها و تفکراتتان (از قبیل توقف قضاوت) صرفا توسط یک سری وقایع پیشین، به طور علی، تعیین شده اند (are causally determined by preceding events)

      در چنین موجودی، نه تنها عامل بودن و چه بسا جوهر «منیت» سلب خواهد شد، بلکه به روشنی هیچ اساس و پیشزمینه ای نیز برای خردمندانه بودن وجود نخواهد داشت.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      در واقع تصویری که ارئه میدهید از تحمیل داده ها بر ما بر ما تصوری ماتریکسی از دنیاست در حالی که آنچه ما را تشکیل میدهد شامل مغر و بدن
      مغز و بدن هم سیستمهایی جبری هستند و لذا باعث بهبودی این "تصویر ماتریکسی" نخواهند شد.

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    13. یک کاربر برای این پست سودمند از فیلیپ گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-16-2011)

    14. #48
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی asmani نمایش پست ها
      من در ابتدا میخواستم تعریف چند واژه به کار برده شده در استدلالتان را بپرسم، چرا که دستکم با تعاریف رایج، گزاره 1 از دید من درست نیست، البته اگر آنطور که از گزاره 3 بر می آید، منظور شما از تحمیلی، دیترمینیستیک بوده باشد.
      اما اکنون مایلم استدلال شما را از زاویه ای دیگر بررسی کنم. من تعریف دو واژه 'موجه' و 'خردمندانه' را به عنوان دو متغیر در نظر می گیرم. فرض کنیم تعاریف مشخصی (تعاریف فیلیپ) برای این دو واژه میتوان یافت که به ازای آنها، استدلال شما سراسر درست باشد. در اینصورت بنا به استدلال شما، با فرض نبود اراده آزاد، همه باورها، درست و نادرست، مستدل و نامستدل و همچنین باور به وجود اراده آزاد، خردمندانه نیست. در نتیجه:
      - با فرض نبود اراده آزاد، مفهوم خردمندانه بودن یک باور (با تعریف فیلیپ) اساساً بیهوده است و گزاره "باور به نبود اراده نابخردانه است" هیچ چیز در مورد این باور و تمایز آن با سایر باورها نمی گوید.
      - با فرض وجود اراده آزاد، بحث خردمندانه بودن این باور اهمیتی ندارد.

      متشکرم
      درخصوص گزاره ی دومتان ممکن است بفرمایید «بحث خردمندانه بودن "باور به نبود اراده نابخردانه است" اهمیتی ندارد.» چگونه از «فرض وجود اراده ی آزاد» (یا + فرضیات استدلال؟) نتیجه گرفته شده؟

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    15. #49
      شناس
      Points: 4,179, Level: 41
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      asmani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      45
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,179
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 61 بار در 31 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      درخصوص گزاره ی دومتان ممکن است بفرمایید «بحث خردمندانه بودن "باور به نبود اراده نابخردانه است" اهمیتی ندارد.» چگونه از «فرض وجود اراده ی آزاد» (یا + فرضیات استدلال؟) نتیجه گرفته شده؟
      بله، گزاره اول نتیجه ای است از گزاره های قبلی، اما گزاره دوم -همانطور که شما اشاره کردید- یک گزاره مستقل است. اکنون فکر میکنم که حتی نیازی به این گزاره نیست؛ من یک نکته را در مورد استدلال شما فراموش کرده بودم. شما در انتهای استدلال، ظاهراً از گزاره
      باور به "نبود اراده" یا نادرست است یا نابخردانه
      نتیجه گرفته اید که
      باور به "نبود اراده" لزوما نابخردانه است.
      این بدین معناست که در دید شما، نادرست بودن یک باور، نابخردانه بودن آن را نتیجه می دهد. بنا به قانون عکس نقیض، این معادل با آنست که خردمندانه بودن یک باور، درست بودن آن را نتیجه می دهد. فکر نمی کنم شما با این موافق باشید.

      بنابراین، همه آنچه که نتیجه استدلال شما می گوید، عبارت است از:
      1. اگر اراده آزاد وجود داشته باشد، آنگاه باور به نبود اراده آزاد، نادرست است.
      2. اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه باور به نبود اراده آزاد، یک باور* است.
      که البته هر دو گزاره بالا -شاید به عنوان یک اینهمانی- درست هستند.
      به طور خلاصه، شما هر تعریفی برای 'خردمندانه بودن' داشته باشید، یا استدلال شما نادرست خواهد بود، یا درست خواهد بود، اما نتیجه ای در حد گزاره های بالا خواهید گرفت.

      * گزاره 2، در واقع این بوده است:
      اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه باور به نبود اراده آزاد، یک باور نابخردانه است.
      اما مطابق آنچه در پست قبل گفته شد، با فرض نبود اراده آزاد، عبارتهای 'باورها' و 'باورهای نابخردانه' (با تعریف فیلیپ) به مجموعه یکسانی اشاره داشته و قابل تعویض هستند.
      ویرایش از سوی asmani : 08-16-2011 در ساعت 11:49 AM

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از asmani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-16-2011)

    17. #50
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درود دوباره
      گرامی من فکر میکنم پایه استدلال شما بر روی کلمات "تحمیل" و "ما" استوار است و آنچه شما توصیف میکنید حالتی پیش می آورد که با Determinism کاملاً متفاوت است.
      برای مثال این تذکر شما در خصوص قضاوت نکته جالبی را بر من روشن کرد، و آن اینکه در انتهای استدلال شما با دو فرض تحمیل گزاره ها به ما و نبود اراده آزاد،تصمیم گیری بیمعنیست و در نتیجه باور داشتن از جمله باور به وجود یا نبود اراده آزاد در آن هم بیمعنی خواهد بود،نه نابخردانه.چرا که باوری نمیتوان داشت.
      کلمه "تحمیل" به معنی چیزی بر خلاف خواست است و همین است که باعث دشواری استدلال شماست.باز هم در استدلال شما با نبود اراده آزاد خواست و در نتیجه تحمیل کلماتی بیمهنی خواهند بود .همچنین تعریف شما از ما و شامل نکردن نرونهای مغز در ما دشواری دیگریست.اگر این تصویر شمارا از "ما" هم تغییر دهیم استدلال شما موفق نمیشود.
      بنابراین من گمان میکنم کلمه تحمیل در این استدلال قابل بکار گیری نیست و استفاده شما از "ما" (که چیزی کاملاً مستقل از جسم و نرونهای مغز ماست) دارای اشکال است.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    18. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      asmani (08-16-2011)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. چنگیز خان و قوم مغول
      از سوی atila در تالار چهره‌ها
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-04-2014, 10:18 AM
    2. احکام شگفت‌انگیز اسلامی
      از سوی Dariush در تالار دین
      پاسخ: 30
      واپسین پیک: 06-07-2013, 06:05 PM
    3. زمین لرزه تبریز و آذربایجان
      از سوی Mehrbod در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 10-07-2012, 07:57 PM
    4. همه چیز درمورد طهران قدیم!
      از سوی philsof در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 10-30-2010, 10:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •