الان میتونم بگم که ۲ سال هست ذره ذره داره از ایمان من کم میشه و به خردم افزوده میشه ، من رو چند سال پیش میدیدید از همجنس گرایان متنفر بودم ، ولی کم کم که فهمیدم افراد بسیار موفقی از نظر اجتماعی وجود دارند که همجنس گرا هستند و همجنس گرا بودنشان نیز انتخاب نیست( البته بعضیها نیز شاید انتخاب کنند) نظرم عوض شد ، به این فکر میکردم که به خدا چه ربطی دارد یک شخص در تخت خواب خود چه میکند؟ بعد از آن نیز یک فیلم دیدم به نام آنچه داروین هرگز نمیدانست که بسیار چشم من را باز کرد . خوب فکرش را بکنید مساله خلقت که این همه دین بر روی آن تاکید دارد ، ۵۰۰ سال پیش همین تاکید بر روی صاف بودن سطح زمین بود که آنقدر دیگر این مساله ضایع هست که دینها بر رویصاف بودن زمین تاکیدی نمیکنند ، حالا مساله خلقت نیز ۱۰۰ سال دیگر تبدیل به همین جریان میشود. بعد از آن همین فلسفه مجازات جهنم نیز خیلی به نظرم غیر منطقی میآمد ، اکنون ببینید در تمام دنیا حکم اعدام در حل لغو شدن است چرا یک نفر باید برای مثلا ۷۰ سال عمر خود برای همیشه زجر ببیند ، بدون اینکه بمیرد؟ بسیاری مسائل دیگر نیز هست ، ولی کلا به این نتیجه رسیدم که اگر هم خدایی باشد اگر من به او اعتقاد نداشته باشم ، من را به جهنم نخواهد فرستاد
خوب به هر حال وقتی یک مراسم مذهبی میشه ، با کسی صحبت میکنی باید نظرت رو بگی اگه کسی سوال میپرسه.