
نوشته اصلی از سوی
مزدك بامداد
بازهم هوش نکردید.
نخست اینکه گزاره ی نخست شما، یک توتولوژی یا این همانی است،
چرا که روشن است که "جنایت" کار بدی است ، چون این واژه و این
فرایافت[١] خود نمود بدی است! و از اینرو اَوَست[٢] هم هست!
گزاره ای که باید سر آن سخن میگفتید این است که :
١. آدم کشی کار بدی است
که این خودش جای گفتگو دارد که آدم کشتن کجا و کی بد است، چرا
که این یکی اَوَست نیست و مانند دزدی، بسته به این است که بهره کش
بدزدد یا رابین هود!
پس این یک ایرنگ[٣] شما بود،
گزاره ی دوم هم که میگوید " استالین آدم کشت پس بد است "،
هم در سایه ی گفتگوی گزاره ی نخست است ( که آیا براستی و
نادداوند کشت یا از خشکسالی بوده به گردنش بسته اند و ...)
و هم اینکه کسی که اینرا میگوید باید خود پاک از آدم کشتن باشد
تا پروانه[٤] ی گفتن چنین سخنی را [که یکزمان[٥]، داوری و نکوهش
کسی دیگر است که همسان کار خودش را انجام داده!] ، داشته باشد،
باورپذیر[٦] باشد و نکوهش اش، از روی راستی و نه فریب انجام شود.