این مرد ورشکسته شده و دار و ندارش را گماشتگان
دادگاه فروگرفته بودند. همچنین نامه ای دریافت کرده
بود که بایستی خانه اش را تا روزی دیگر رها کند.
تنها چیزی که گماشتگان نبرده بودند، بلوک های یخ
در زیرزمینش بود. او آنها را به اتاق آورد و رویشان
رفته و با کراوات خود، خود را دار زد. یخ ها که
دیگر در سردخانه نبودند، آب شدند و بدینگونه ، این
صحنه ی دلخراش ولی پرسش بر انگیز پدید امد !