Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
صندلی داغ - Dariush
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 108

    جُستار: صندلی داغ - Dariush

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * در حوزه‌ی ادبیات فارسی آثار چه سبک و کسانی را می‌پسندید؟
      از ادبیات کلاسیک :
      فردوسی- نثر عصر سامانی- حافظ - خیام - عراقی- باباطاهر - سعدی- معیری- عبید زاکانی- کلیله و دمنه-ایرج‌میرزا و چندتایی دیگر...
      از ادبیات نوین:
      شاملو - اسماعیل خوئی- سیمین بهبهانی - نادر نادرپور- هوشنگ گلشیری - اخوان ثالث- سایه و چندتایی دیگر

      از ادبیات داستانی:
      با داستان‌نویس‌های معاصر و نوین ایرانی که ماشاالاسباغتی رشد کیفی و کمی خوبی داشته‌اند آشنایی زیادی ندارم، اما بی‌شک صادق هدایت، صادق چوبک، سیمین دانشور، بزرگ علوی، احمد محمود، جمالزاده در لیست مورد علاقه‌های من هستند.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * معمولا چه تیپی دارید؟ شلوار جین یا پارچه‌ای؟ ساده‌پوش هستید یا کج و معوج و...؟
      تیپم معمولا عادی‌‌ست، شلوار هم جین می‌پوشم و زیاد عجق‌وجق‌پوش نیستم!!! به آراستگی اما اهمیت زیادی می‌دهم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * آخرین قلیانی که دود کرده‌اید چه طعمی بوده است؟ می‌توانید حلقه بدهید؟
      یادم نیست حقیقت‌اش، چون من از قلیان شدیدا متنفر هستم و آخرین قلیانی که کشیدم فکر کنم به حداقل یکسال پیش باز میگردد که در جمع دوستان بودم. اما از آنجا که دوستان بیشتر دوسیب می‌کشند، منم احتمالا همان را کشیده باشم. حلقه هم نمی‌توانم بدهم، تازه یک برادر دارم که او هم نمی‌تواند حلقه بدهد!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * پرفشارترین دوران زندگی‌تان کی و چگونه بوده است؟
      15 تا 20 سالگی: بلوغ، سرگشتگی، بدبختی، مثل سگ کار کردن، آوارگی و ....

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * به زعم شما «فلسفه» می‌تواند دلیل یا توجیه مناسبی برای خودکشی باشد؟
      چرا که نه؟ بله می‌تواند باشد. به نظر من یک مرگ انتخابی و از روی آگاهی به شرطی که کاملا در موردش تعقل شده باشد خیلی جالب‌تر از این است که مثلا از بلندی بیوفتید یا در پیاده‌رو مصالح ساختمانی بریزد روی‌ سرتان و ...


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * تاکنون به افسردگی و انزوای شدید دچار شده‌اید؟ چرا و چطور؟ اندکی توضیح بفرمائید.
      بله؛ همین الان هم آدمی نسبتا منزوی هستم و کمتر در جمع ظاهر می‌شوم. من زمانی استهاله‌ای طولانی را تجربه کردم و در مرزی بس باریک میانِ مرگ و زندگی گام برمی‌داشتم. آن زمانی بود که در ژرفای فقدانِ فلسفی دست و پا می‌زدم. مدتها بود که در دین و ایده‌ئولوژی خود احساس تناقض با خویشتنِ خویش را داشتم اما چون شهامت نداشتم آنها را نادیده می‌گرفتم، تا اینکه در نهایت به تاریکی فرصت دادم که خود را به من نشان دهد؛ در تاریکی بلعیده شدم اما می‌دانستم که تاریکی راستین بسیار اصیل‌تر از روشنایی دروغین است. پس از این تا سالها من یک سوپرنیهیلیست بودم و این کاملا طبیعی و منطقی بود؛ این سیری‌ست که باید از آن می‌گذشتم. در این چندسال گاه می‌شد خود را در جایی میافتم که هیچ نمی‌دانستم کجاست، گاه می‌شد چند روز بی‌غذا بودم، بی‌خوابی‌های طولانی‌مدت داشتم و...؛ من هیچ نمی‌دانستم کیستم و چرا چنین و چنان می‌کنم، شدیدا منزوی بودم. کم کم اما دانستم که من نمی‌خواهم همیشه اینطور باشم و این روندی نیست که قرار باشد تا آخر بر آن ثابت‌قدم باشم. این بود که شروع کردم به مطالعه پیرامون خردگرایی و فلسفه. اینبار اما می‌اندیشم که نوری راستین را یافته‌ام که اگرچه نوسان دارد اما همیشه هست و واقعی‌ست.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * دوست دارید تشکیل خانواده دهید و پدر بشوید؟
      راست‌اش اکنون بلی! الان دوست دارم خانواده‌ای داشته باشم، به ویژه دلم می‌خواهد فرزندانی داشته باشم :دو پسر و دو دختر! راستش برای خودم هم باورش عجیب است که دقیقا چه شده که احساسم کاملا متضاد شده، اما دیدنِ این افق برایم بسیار جذاب است. گویا این هورمون‌های لعنتی به دقت سر ساعت خویش بکار می‌افتند چنانکه هرچه بیشتر به میانسالی نزدیک می‌شوم بیشتر به فکر خانواده و فرزند می‌افتم...


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      * اگر ببینید دوست دخترتان بدون مقدمه و ناگهانی به شما خیانت کرده است چکار می‌کنید؟
      واقعا نمی‌دانم. بستگی به میزان وابستگی عاطفی میان ما دارد. احتمال دارد واکنشی غیرقابل‌پیش‌بینی داشته باشم اما در نهایت با موضوع کنار می‌آیم. اما تکلیف دختر مربوطه کاملا روشن است، جایی که من باشم او نباید باشد و جایی که او باشد من نباید باشم. . .میدانم رفتارم چندان منطقی نخواهد بود و متحجرانه است، اما هر آدمی یکسری از این گرفتاری‌ها دارد دیگر... شما هم با این پرسش‌تان آبروی ما را در جمع بردید

      ===========
      باقی پرسشهایتان بمانند یکی دو روز دیگر پاسخ خواهم داد. سپاس از شما.
      Russell and iranbanoo like this.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (02-07-2014),Russell (01-25-2014),sonixax (01-25-2014),undead_knight (02-09-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •