دربارهیِ هر یک از این هموندان نگر و برداشت خود اتان را بنویسید و بگویید در هر کدام چه
ویژگیهایی بیشتر از همه چشم اتان را گرفته و اگر دوست داشتید, چه ویژگیهایی را نیز نمیپسندید:
دربارهیِ هر یک از این هموندان نگر و برداشت خود اتان را بنویسید و بگویید در هر کدام چه
ویژگیهایی بیشتر از همه چشم اتان را گرفته و اگر دوست داشتید, چه ویژگیهایی را نیز نمیپسندید:
ویرایش از سوی Mehrbod : 01-22-2014 در ساعت 05:28 AM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Dariush (01-22-2014),kourosh_bikhoda (01-24-2014),Russell (01-22-2014),sonixax (01-22-2014)
در مورد بیشتر اینها قبلا سخن گفتهام اما اینجا اگر خصیصهای موردِ انتقاد از طرف بندهی حقیرِ سراپاتقصیر اگر هست میگویم (امیدوارم دوستان دلگیر نشوند) + کسانی که در پست پیشین در لیست میلاد نبودند:
امیر : غیبتهایش!
راسل:شلختهنویسیهایش!
میلاد:لجبازیهایش!
آرش: از اینکه از او متنفر باشند بیشتر خوشش میآید تا اینکه دوستش داشته باشند و دقیقا به همین خاطر است که من دوستاش دارم :)). باهوش است و به قول آلیس جویای نام، ترول هم که میکند هوشمندانه است و به خوبی میداند نیشاش را به کجا بزند. و البته همین ترولبازیهایش اعصابگا است. چند روز پیش دنبال پستی از خودم میگشتم در جستارهای زنامرد، هر صفحه که باز میکردم نیمی ترولهای آرش بود! اگر دم دستم بود احتمالا الان در بیمارستان بود و البته پریودش هم به گمانم اینطور خوب میشد. بعضی از همین ترولها را هم که تکراری می فرستد که نو علی نور میشود.
ایرانبانو: با پوزش از ایرانبانوی عزیز : پس از غیبتاش کولیبازیهای گاه و بیگاهاش!
مهربد: مهربد از آنهاست که هیچ اهمیتی برایش ندارد دیگران در موردش چه فکر میکنند البته به جز مزدک بامداد! دشمناناش را گاهی بیشتر از دوستاناش دوست دارد و از اینکه سر به سر دشمنانش بگذارد لذت میبرد. به نظر من چشمگیرترین خصیصهاش این است که از گفتگوی جدی و دانشی هرگز خسته نمیشود و علاوه بر این کسیست که هر جا که هست اثرگذار و مفید است؛ قدری جوگیر و اهلِ جلبِ توجه هم هستند؛ من اگر چه با ایشان اخیرا اختلافنظرهایی داشتم و گاه بر هم تندیهایی هم کردیم، اما دوستیمان همچنان پابرجاست.
داریوش: بهترین خصیصهی خودم را غیر از سختکوشی، صداقت خودم میدانم. بدترین خصیصهام را اجتماغی نبودن و لذت بردن از دور بودن از جامعه و آدمها. البته شاید این بد نباشد. غیر از این خودم را هنوز در بند احساسات میبینم. آرزویم این است که برای همیشه از شرش خلاص شوم.
ویرایش از سوی Dariush : 01-22-2014 در ساعت 06:26 AM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Alice(01-22-2014),iranbanoo (01-22-2014),Mehrbod (01-22-2014),Russell (01-22-2014),sonixax (01-22-2014),undead_knight (01-22-2014),مزدك بامداد (01-22-2014)
بدون احساس که زندگی خیلی بیهودست داریوش جان !!
Equilibrium (film - WiKi)
بیاحساسی خود احساسیست آنارشی نازنین؛ تنها چیزی که در احساسات مرا خوش میآید خاصیتِ غیرقابل قطعی بودن و غیرقابل پیشبینی بودن است؛ جز این من هیچ جیز از احساسات را نمیپسندم و گرچه ناخودآگاه از اینکه دوستدخترم عاشقانه به من خیره شود خوشی میبرم، اما وقتی با خود در خلوت میشوم میدانم که تمامِ اینها بازیهای فریبانهایست ارادهی حیات برای در بازی بودنِ ما تدارک دیده. من تنها آموختم که اگر نخواهم درونم جولانگاهی برای احساساتم شود بهتر است کاری به کارش نداشته باشم تا اینکه افسارِ این اسبِ چموش را بخواهم به دندان بگیرم.
اما چه میتوان کرد؟ اگر احساس نباشد چگونه از شاهکارهای هنری جهان لذت ببرم؟ چگونه حافظ و عراقی بخوانم؟ چگونه بادهگساری کنم؟ من بیموسیقی نفسم به شماره میافتد، بی احساس چگونه از موسیقی لذت ببرم؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)