بسیار خب. ارزش افزوده با کار تولید میشه. کسی منکرش نیست. ولی یک پرسشی ازت کردم که پاسخ ندادی. آیا اگر کار رو بذاری روی میز دوبرابر میشه؟ یعنی کار به خودی خود ارزش افزوده ایجاد میکنه؟ مشخصه که کار باید روی یک محصول یا خدمت نیمه تمام انجام بشه تا چرخه تولید رو تکمیل تر کنه تا اونچه که بهش میگن ارزش افزوده تولید بشه. مشخصه که اینجا پای سرمایه میاد وسط که خود این به تنهایی پای سرمایه رو نیز در این معادله باز میکنه. بنابر این خیلی مسائل دیگه میاد وسط. از جمله علاقه و تصمیم صاحب سرمایه به سرمایه گذاری روی کدام محصول. اینجاست که روشن میشه که مثلن تصمیم سرمایه گذار به سرمایه گذاری روی مونتاژ تویوتای ژاپنی یا ام وی ام چینی روی سودآوری کارگری که در شرکتش مشغول شده اثر میگذاره. متوجه شدید؟ یعنی همه شرایط یکسان اگر باشه، دو محصول متفاوت میتونند نرخ بازگشت سرمایه و نهایتن سودآوری متفاوتی ایجاد کنند که این مساله تنها و تنها به تصمیم سازی برمیگرده.
اشکال شما چپی ها اینه که فقط ارزش رو در کار میبینید. به همین خاطره که دولت های چپی غالبن هرچه زور میزنند ارزش افزوده و رشد اقتصادی بالایی ایجاد نمیکنند.
عجب! دولت رو شما با بانک خصوصیتون اشتباه گرفتید؟ چرا دولت باید بیاد همچین کاری برای مردم بکنه؟ همون شرکت چطور باید این کار رو بکنه؟ برای چه کسانی میکنه؟ قطعن تقاضای دریافت چنین وام هایی از عرضه شون بالاتر میره. اینجا چه سیاستی رو دولت در پیش میگیره؟ سهمیه بندی؟ نوبت؟ رانت؟
گذشته از این، اینچنین مبالغی رو که حتمن با توجه به جمعیت یک کشور خیلی زیاد میشند دولت از کجا تامین میکنه؟ آیا دستور چاپ اسکناس میده؟ بالاخره این سرمایه باید به صورت فیزیکی برای اون بنگاه اقتصادی تولید بشه دیگه. میتونه از طریق اعطای تسهیلات به اون بنگاه در عوض واگذاری سهام باشه. میتونه از طریق تخفیف مالیاتی باشه. یا تخفیف های گمرکی و غیره. در اینصورت منابع تامینی دولت از بین میرند. این حجم عظیم بی سر و سامانی و تصمیم های دومینویی که برای راست و ریس کردن یک تصمیم غلط اولیه ناچارن ایجاد میشن رو شما چطور توجیح میکنید؟ نکنه شما هم از فرمول اقتصاد مال خر است استفاده میکنید؟