نوشته اصلی از سوی
مزدك بامداد
انگیزه مندی، برترین قانون ماده است. هیچ پدیده و هیچ جنبشی در جهان ماده نیست
که پیرو قانون مادی[١] و فیزیکی و کوانتومی " برهمکنش[٢] ریزگان[٣]" نباشد. هر جا که
نیروی گرانش[٤] هست، سیب بر روی زمین میافتد. هرگز دیده نشده که سیب از درخت
کنده شده و به راهی دیگر برود.، چرا؟ چون قانون برهمکشی گراویتون ها همواره
یکسان و همواره نیز پیامد آن یکسان است. برای همین شما میتوانید ١۰۰% بگویید
که آب نه تنها در شهر شما، بساکه[٥] در هر شهر دیگری در ١۰۰ درجه به جوش[٦] میاید
( با یک خورده دگرسانی[٧] به انگیزه ی فشار هوا و بلندا[٨] از تراز[٩] دریا و ..). به این
میگویند "قانونمندی ماده".هتّا برخی پدیده های کوانتومی و گرایندی[١٠] که دلبخواهی
به نگر میایند، در واپسین نگاه ، پیرو قانون آماری و گرایندی هستند، مانند تاس
انداختن و یا آزمایش کوانتومی پرتاب الکترون به دو شکاف، که در نگاه نخست،
هربار شماره ی دیگری میاید و الکترون به جای دیگری میخورد ولی در نگاه کلان
به همه ی این چیزهای شانسی برروی هم، میتوان قانون گرایندی را در آن دید.
شایندگی[١١] و آزادی در گزینش، تنها آنگاه راستین میبود که مغز ما میتوانست از این
قانونمندی مادی بگریزد. تنها زمانی راستین میبود که گزینش و رفتار ما ، که به
دید خودمان آزادانه میاید، در پی واکنش به کنش های بیرون از ویر[١٢] و فرمان های
ژنتیک بجای مانده از نیاکان[١٣] ما در ویر ما، انجام نمیشد. ما ها، تنها اینگونه میسهیم[١٤]
که آزادی گزینش راستین داریم، بویژه آنگاه که نیروهای بازدانده و نیروهای راننده،
با هم برابر میشوند. بگذارید با چند نمونه سخن خود را روشن تر کنم. بینگارید که
شما بسیار گرسنه هستید و تنها جاییکه در آن خوراک[١٥] هست، نانوایی کوچه ی بهمان
است. پس شما اینجا گزینشی ندارید و از آنجا که دستور نامه ی ژنتیک به شما میگوید:
"باید بکوشید که زنده بمانید"، به ناچار میروید آن نانوایی و خود را با ان نان سیر میکنید.
در این نمونه که گفتیم، شما کمترین تراز آزادی خواست[١٦] و کمترین زینه[١٧] ی شایندگی را
می آروینید[١٨]. در یک نمونه ی دیگر، شما در یک رستوران هستید و در فهرست خورشت
ها، میان چلوکباب چنجه و چلوکباب برگ و .. دودل هستید و سرانجام یکی را بر میگزینید.
در اینجا شما سهش[١٩] آزدی گزینش بیشتری را دارید ولی درپایه و واده، بازهم مغز شما
در پی فرایندی مادی[١] که در آن، کوچکترین پراسنج[٢٠] ها، مایه[٢١] ی گزنیش شده اند
( مانند اینکه یادتان آمده که کباب چنجه ی بار پیش کمی بوی چربی میداد) ، گزینش خود
را انجام داده است. بزبان دیگر، مغز شما یک دستگاه داده پرداز ( مانند رایانه) بیش
نیست که در آن، داده های اندر میشوند (input ) و مغز که یک رایانه با سامانه[٢٢] ی
توره[٢٣] ی نورونی است، با دستور نامه های ویری[٢٤] ژنتیک که در درون آن جایگیر
هستند ( mental directives ) پس از داده پردازی، یک برونداد ( output ) بدست
میدهد که همان واکنش ها و گزینش های ما هستند. همه ی این کار داده پردازی
نورونی هم پیرو قانون کوانتومی و برهمکنشی[٢] ریزگان[٣] میباشد. پس چیزی به نام
"من" که رها از قانون برهمکنشی ریزگان، رها از دستور های ویری، رها از کنشهای
برون-ویری و رها از سامه[٢٥] های زیستبوم[٢٦]، رها از فرهنگ و آموزش و پرورش، ...
باشد ، هستی ندارد. "من" تنها در بستر "همه چیز" و همه ی جهان مادی پدید
آمده و از اینروپدیده ای مادی و پیرو قانون ماده است. ما و "من" تنها میتوانیم
چینش ریزگان مادی را دگرگون بکنیم ولی نمیتوانیم قانون ماده را دگرگون کنیم.
میتوانیم الکترون هارا از الف به ب بفرستیم، ولی نمیتوانیم کاری کنیم که الکترون
گاهی تنمایه[٢٧] ای دیگر و گاهی بار کهربایی[٢٨] دیگری داشته باشد. پس ما ناچار از
پیروی از این دگرگونی ناپذیری الکترون و قانون های برهمکنشی آن هستیم و هستی
و زندگی و گزینش های مان بر روی این پایه های ساده ( قانون های برهمکنشی
کوانتمی ریزگان ) ساخته شده و ما نمیتوانیم هرگز از این پایه و ستون های هستی
آزاد و رها باشیم، همچنان که کارد هرگز نمیتواند دسته ی خود را ببرد.
اینکه در فیزیک کوانتمی میگویند برخی چیزها ذاتا غیر قابل پیش بینی هست منظور چیست و آیا این خود جبری بودن همه چیز در عالم را زیر سوال نمیبرد؟