من موافقم که اونوری ها هم همچین تحفه و چیز استثنایی نیستن و نمیشه بهشون زیاد اعتماد کرد و امید داشت.
اما این باعث نمیشه طرف هر اراجیف و پناه بردن به دین و باورهای ماورایی کور بریم.
من واقعیت دنیا و زندگی و خودمون رو دیدن و پذیرفتن، هرچقدر تلخ و وحشتناک رو، بهتر و کاراتر از این میدونم که به ادیان و مذاهب و باورهای ماورایی کور متوسل بشیم.
این کار بزدل هاست و افراد ضعیف و حقیر.
شجاعت و جنگنده بودن هم برابر با حماقت و خویش را به فاک دادن نیست!
از این رو، بنظر من باید با دشمنان هم سیاست داشت و تاحد ممکن مصالحه کرد.
من خودم را بخاطر یک مشت باور دینی کور و ادعاهای متناقض و تاریخ مسخرهء چند هزار ساله و بدون اثبات به فاک نمیدهم! آیا بخاطر داستانهای قرآن که معلوم نیست از کجا آمده اند و صحت داشته اند یا نه، خودمان را شکنجه کنیم و دست آخر هم به فاک دهیم؟!
قرآن اگر به دردی میخورد درد من بچه را موقعی که بدبخت بودم دوا میکرد.
ولایت فقیه اگر عرضه داشت و ولایت بود بچه های خیابانی را نجات میداد.
واقعا چیزی که در واقعیت هیچ کاری ازش برنمی آید، مطابق ادعاها نیست، متناقض است، چرا باید از نظر عقلانی مورد قبول واقع شود؟
اینها همه جعلیات و کس شعرهای شما انبوه درپیت های پیت حلبی و آبکی مسخره است که من دیگر همه تان را شناخته ام و میدانم همه تان کم و بیش سر و ته یک کرباس هستید. اعم از آخوند، کافر، مزدک، کوشا، همه و همه تان تحفه ای نیستید و زیاد هم با هم فرقی ندارید.
این درسی بود که من در زندگی آموختم.
البته با این وجود من زیاد هم نسبت به دین و باورهای ماورایی بدبین نیستم، اما بنظر من الان خیلی هم مهم نیست که مذهبی باشیم یا نه، و لازم نیست که از مذهب پیروی کنیم و اصلا بر اساس عقل نباید این کار را بکنیم. دین بیش از حد مبهم و پیچیده و اثبات نشدنی است. معلوم نیست سر و تهش چیست و چه بوده و چقدرش راست و چقدرش دروغ است. همان مشترکات میان ادیان و اصول بنیادین معنویت، بنظر بنده حداقل عاقلانه و مفید است.