با سلام دوباره حسین گرامی
من به یکی از دست آوردهای علمی اشاره کردم (" چرا برخی از انسانها اخلاقیات را نمیفهمند یا از درد کشیدن دیگران لذت میبرند ( برخی بیماران روانی)") چون یکی از موارد زیادیست که اخلاق دینی به مشکل برمیخورد.اما اینکه علم چه چیزهایی را کشف نکرده دلیل بر ضعف در طبیعتگرایی نیست.مطمئناً حفره های زیادی در علم وجود دارد که هر روزه در حال پر شدن و البته آشنایی همزمان ما با ناشناخته های بیشتریست.به قولی ما هر روز کمتر و کمتر از بیشتر و بیشتر میدانیم.در مقابل در جهانبینی شما توضیحی ارائه نمیشود و همه سوالات (از جمله پرسش های اخلاقی) با رساندن آن به اراده الله رها میشوند.
مثلاً در مورد بیماران روانی از آنجا که دینداران معتقدند خدا اخلاق را در قلب تمام انسانها حک کرده (بصورت امری روحی و فوق طبیعی در همه انسانها وجود دارد) پاسخی برای وجود افرادی که هیچ حسی نسبت به اخلاقیات ندارند موجود نیست.اما با در نظر گرفتن اینکه حس اخلاقی امری فرگشتیست و میتواند در برخی موارد به درستی منتقل نشود این مساله و بسیاری مسائل دیگر قابل درک هستند.
بنابراین همانطور که گفتم ملاک هر چیزی در خداباوری اراده خداست و تحقیق در چرایی آن هم بیهوده است و با رسیدن به اراده خداوندی پرسش تمام میشود.برای نمونه پاسخ به سوال اینکه آیا کشتن یک همجنسگرا امری اخلاقیست نگاه میکنیم.در جهان بینی شما به جای در نظر گرفتن حقوق انسانی و سود و زیان و... تنها باید در پی این باشید که نظر حداوند (اراده او) چیست؟جناب راسل دوست دارم لطف نموده بفرمایید شما براساس چه شواهدی میگویید سوال "اخلاق چیست " در دیدگاه خدا محور قابل سئوال نیست ؟!
بعد باید به دنبال دستور العمل ارسالی خداوند از حدیث و قرآن باشید و از آن نتیجه بگیرید که اراده خدا چیست و کشتن انسان به خاطر رابطه جنسی آزادانه و با انتخاب خود که به طور طبیعی هم در وی وجود داشته امری اخلاقیست.
یا اگر مثلاً مثل داستان ابراهیم فکر کنید که خدا به شما گفته باید سر فرزند خود را ببرید شما باید بدون پرسش قصد بریدن سر فرزند خود کنید چرا که گمان برده اید اراده خداوند این بوده و سوال پس از آن بی مورد است.

















































پاسخ با گفتآورد