گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
بیجاست:
سفسته ی تو هم بدی. بدی های شمارا که از میان نمیبرد.
ما هرچه باشد آدم به اسپاش فرستادیم در ۵۰ سالی که
ولی سما در ١۴۰۰ سال جز برده داری و آدمکشی و
قمه زدن و تروریسم کاری نکردید و همان لامپ بالای
سرتان را هم ادیسون ملحد ساخته !

---
اگر جنگیدن با کافران و دشمنان بدی است حق با شماست ما کاملا بدیم !
در ضمن زشته برا یه پیرمرد اینطوری نیششو وا کنه !

بیجاست، پس کراننمایی شما از انگیزه هماگیر است
که در آن انگیزه و انگیخته همه جا یکی هستند و
هرگز نمیتوان چیزی را انگیخته ی چیزی دیگر
نامید چرا که هرگز نمیتوان هیچ مرزی برای هیچ
پدیده ای کشید. برای نمونه نمیتوان گفت که آذرخش
انگیزه ی سوختن درختی بوده است چون آذرخش
در جستن الکترون ها پایان میگیرد و سوختن پس
از رسیدن آن انجام میشود ولی در کران‌نمایی
نادرست شما، آذرخش زمانی پایان گرفته است
که درخت سوخته باشد !
با این سفسته ، میتوانید بگویید که میان
سیب خوردن حضرت آدم که انگیزه ی بودن
شما در روی زمین است، هیچ دیرای زمانی نیست
چرا که آن سیب خوردن در زاده شدن شما تازه
پایان و فرزام گرفته است?!
همچنین هنوز آن آفرینشی که قران گفته است
که شش روز پایان گرفته هنوز "پایان" نگرفته است
چون هنوز چیزهایی در جهان دارند تکان میخورند!
--
پس میبینید که همه ی سفسته ی شما در جابجایی
مرزهای انگیخته و انگیزه است که از روی ان، هیچ
انگیزه ای هنوز به پایان و فرزام نرسیده است!
معلوم است هنوز فرق بین معدات و علت و معلول های حقیقی را نمی دانید و لازم است حداقل بدایه علامه را بخوانید.
علّت حقیقى و اعدادى -علّت گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه وجود معلول، وابستگى حقیقى به آن دارد بگونه اى كه جدایى معلول از آن، محال است مانند علّیت نفس براى اراده و صورتهاى ذهنى كه نمى توانند جداى از نفس، تحقّق یابند و یا باقى بمانند، و در این صورت آن را «علّت حقیقى» مى نامند و گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول، مؤثّر است ولى وجود معلول، وابستگى حقیقى و جدایى ناپذیر، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند، و در این صورت آن را «علّت اِعدادى» و یا «مُعِدّ» مى خوانند.