بیجاست، پس کراننمایی شما از انگیزه هماگیر است
که در آن انگیزه و انگیخته همه جا یکی هستند و
هرگز نمیتوان چیزی را انگیخته ی چیزی دیگر
نامید چرا که هرگز نمیتوان هیچ مرزی برای هیچ
پدیده ای کشید. برای نمونه نمیتوان گفت که آذرخش
انگیزه ی سوختن درختی بوده است چون آذرخش
در جستن الکترون ها پایان میگیرد و سوختن پس
از رسیدن آن انجام میشود ولی در کراننمایی
نادرست شما، آذرخش زمانی پایان گرفته است
که درخت سوخته باشد !
با این سفسته ، میتوانید بگویید که میان
سیب خوردن حضرت آدم که انگیزه ی بودن
شما در روی زمین است، هیچ دیرای زمانی نیست
چرا که آن سیب خوردن در زاده شدن شما تازه
پایان و فرزام گرفته است?!
همچنین هنوز آن آفرینشی که قران گفته است
که شش روز پایان گرفته هنوز "پایان" نگرفته است
چون هنوز چیزهایی در جهان دارند تکان میخورند!
--
پس میبینید که همه ی سفسته ی شما در جابجایی
مرزهای انگیخته و انگیزه است که از روی ان، هیچ
انگیزه ای هنوز به پایان و فرزام نرسیده است!