خب وقتی چیزی برای ما بدیهی هست و برای بقیه نیست باید استدلال کنیم:))
1-تقریبا میپذریم همه انسان ها حداقل در دوران کودکی نیاز به کسی دارند نیازهاشون رو تامین بکنه،ولی مسئله "بدون چشمداشت" مبهمه،ممکنه چشمداشت وجود داشته باشه ولی در بلند مدت باشه.
2-اینکه بچه ها و کلا انسان ها نیاز دارند ارتباطات انسانی(نیاز روانی) هم داشته باشند،باز هم قبول،حتی اینکه ایده آل ترین مورد هم میتونه پدر و مادر بیولوژیک شخص باشه رو هم بازم قبول میکنیم ولی خانواده که یک ارگان اجباری و خودکار برای هر بچه باشه از دید من پذیرفتنی نیست.یعنی باید به هر حال معیارهایی باشه که صلاحیت خانواده رو تائید بکنه(از سوی یک ارگان غیر دولتی)بعد هم اگر بچه خواست از اونها جدا بشه یا در طی فرایند سرپرستی صلاحیتشون رد شد کسان دیگه ای جایگزینش بشند.
البته باید بگم که منبا اینکه یک سیستم متمرکز خودش بچه ها رو بزرگ کنه شدیدا مخالفم و اون رو بدتر از خانواده میدونم.
3-خانواده یک سیستمه،درست مثل یک سازمان،البته در قوانین با سازمان فرق داره ولی همونطور که گفتم خانواده معمولا از اعضاش انتظاراتی داره که گاهی هم مادی نیست.
پیشنهاد من هم انحلال کامل خانواده نستفبلکه بازآفرینی و دموکراتیک! کردن هرچه بیشتره،اینکه خییل از فرزندخونده ها مثل بچه های عادی میتونند یک خانواده داشته باشند نشون میده که نیازی به والدین بیولوژیک نیست و در عین حال دلیل هم نداره که خانواده نهادی اینقدر غیر قابل تغییر باشه،باید انعطاف پذیر باشه و بشه اعضاش،از پدر و مادر گرفته تا خواهر و برادر رو تغییر داد! :))
یادم نمیاد گفته باشم علاقه به بچه دار شدن دارم:))

















































پاسخ با گفتآورد