آیا باور به وجود خدا، امری معقول است؟ برهان معقولیت از براهینی است که می تواند در توجیه اعتقاد به وجود خدا بکار گرفته شود.
این برهان هرچند نتواند شما را در رسیدن به یک اعتقاد یقینی همراهی کند ولی می تواند به عنوان مویّد [و نه دلیلی مستقل] برای دینداران کارآمد باشد.1 به بیان ساده تر این برهان می گوید اعتقاد به خدا از عدم اعتقاد به خدا معقول تر است.
با رجوع به مقاله ی نخست از این مجموعه، حتماً به یاد خواهید آورید که انسان ها بسته به اینکه گزارش (الف) "خدا
وجود دارد" را قبول کنند و یا گزارش (ب) "خدا وجود ندارد" را بپذیرند به دو
دسته ی"معتقدین به وجود خدا" و "منکرین وجود خدا" تقسیم می شوند. در آنجا به این نکته نیز اشاره کردیم که باور به هریک از گزاره های "الف" یا "ب" زندگی ما را دچار تغییرات بنیادینی خواهد کرد، چرا که اعتقاد و یا عدم
اعتقاد به خدا "باید"ها و "نباید"های مخصوص به خود را دارد که ناشی از جهان
بینی های آنهاست.
اعتقاد به خدا یا عدم اعتقاد به خدا در اینكه فهم ما از جهان باید چگونه باشد، چگونه زندگی كنیم و چگونه عمل كنیم، تأثیری ژرف دارد.
اگر فردی معتقد شود كه باور به خدا امری عقلانی است، باید بكوشد معنا و غایت حیات انسانی را آنگونه كه خواست خداست، دریابد و اگر هم به خدا بی اعتقاد گردد، باز باید به لوازم، توابع و تلویحات این عقیده تندر دهد.
در این برهان تلاش می شود هر یک از این دو اعتقاد به همراه لوازم و تبعاتش مورد ارزیابی قرار گرفته و در نهایت نشان داده شود که اعتقاد به گزاره "الف" از اعتقاد به گزارش"ب" معقول تر است.
هرچند در مباحث مربوط به فلسفه دین این برهان به "شرطی پاسکال" معروف شده است ولی این برهان از سخنان امام علی (ع) و امام رضا (ع) نیز قابل استنتاج است. ابتدا به شرطی پاسکال اشاره می کنم و در انتها سخنان
معصومین (ع) را ذکر می کنم.
این برهان امروزه نیز از براهین جذاب و مورد اعتنا در فلسفه دین به شمار می رود. برای نمونه، وقتی در تابستان 1995م جان فون نیومن، نابغه ریاضی، به سرطان درمان ناپذیری مبتلا شد که او را زمینگیر کرد با توجه به همین جمله پاسکال به مذهب کاتولیک درآمد و گفت:
«پاسکال در سخن ظریفی گفته است: اگر این شانس و احتمال باشد که خدایی وجود داشته باشد، و قرعه و اقبال غیرمعتقد به خدا، عذاب دوزخ باشد، در اینصورت باور به وجود خدا معقول است .
«هر كس دینى جز اسلام اختیار كند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانكاران خواهد بود»
قضیه شرطیه پاسکال
فرض کنید ما نتوانستیم با دلایل عقل نظری خداوند را ثابت کنیم [هرچند در سنت فلسفه اسلامی برهان صدیقین ما را از این فرض مستغنی می کند]. آیا باز هم می توان به وجود خداوند اعتقاد معقول داشت؟
درواقع، ما در این مرحله در مقابل سوال خطیری قرار گرفته ایم و باید از ومیان دو وضعیت کاملاً متمایز یکی را برگزینیم. اعتقاد به خدا یا عدم اعتقاد به خدا.
پاسکال گزینه نخست را برمی گزیند و معتقد است می توان به شکلی معقول از این گزینه دفاع کرد. به نظر او اعتقاد به وجود خداوند آنقدر می ارزد که حتی با نبود دلایل متقن، انسان زندگی خود را بر سر آن شرط بندی کند.
در هر شرط بندی احتمال برد و باخت است ولی از آنجایی که شرط بندی بر سر اعتقاد به خدا از ریسک بسیار کم و سود بسیار زیادی برخوردار است پس امر معقول و منطقی است. اگر خدایی نباشد، آنچه از دست میدهیم بسیار ناچیز و اگر خدایی باشد، آنچه بدشت می آوریم بسیار عظیم خواهد بود.
سوال یک فرد ملحد از پاسکال این است: چرا باید به خدا، دنیای دیگر، قیامت و ... ایمان آورده و خود را به سختی بیاندازم؟ پاسخ شرطی پاسکال به این پاسخ چنین است:
یا دنیایی پس از این جهان هست آنگونه که پیامبران گفته اند یا نیست آنگونه که تو می گویی. اگر دنیای پس از این
نباشد من که به خود سختی داده ام و تو که به خود سختی نداده ای هر دو خواهیم مرد و نیست خواهیم شد. با این فرق که من اندکی سختی عبادت را بر خود تحمیل کرده ام اما اگر دنیای پس از این باشد که پیامبران گفته اند
آنگاه من از نعمت پروردگارم متنعم و تو در عذاب خواهی بود.
بیان تفصیلی این برهان چنین است:
مقدمه1: خدا یا وجود دارد و یا وجود ندارد
مقدمه 2: عقل در پاسخ دهی به سوال ازوجود خدا یا نبود خدا ناتوان است.
مقدمه 3: اگر خدا وجود داشته باشد، در آنصورت معتقدان به او زندگی ابدی سعادتمندانه ای خواهند داشت.
مقدمه 4: اگر خدا وجود نداشته باشد، زندگی هر کس با مرگ طبیعی پایان می پذیرد.
مقدمه 5: ما ناگزیر از شرط بندی بر یکی از دو طرف وجود یا نبود خدا هستیم.
نتیجه:
احتمال برد و باخت 50 درصد است ولی پاداش برنده شدن بسیار بیشتر از زیان باختن است پس انسان مصلحت اندیش گزینه خداباوری را انتخاب خواهد کرد (pascal 2003, pp66-69).
درواقع پاسکال در پی بیان این مطلب است که حتی اگر دلایل و استدلال های عقل نظری از اثبات وجود خدا ناتوان باشند، باز هم باور به وجود خدا و دیگر باورهای دینی از جمله باور به زندگی پس از مرگ، و زندگی بر اساس این باورها، گزینه ی معقول و محتاطانه این است که ما در پیش روی خود داریم. دوراندیشی، احتیاز و مصلحت اندیشی اقتضاء می کند که
در مقام عمل و تصمیم گیری، وجود خداوند و حقانیت باورهای دینی را مورد اذعان قرار دهیم. باور به وجود خدا به لحاظ عملی معقول است.
در این برهان بیش از آنکه دغدغه ی "صدق" باورهای دینی وجود داشته باشد دغدغه ی سود و کارآمدی آنها مدّنظر است.
باید احتیاط پیشه کرد تا از سود احتمالی فراوان محروم نماند. درواقع یه نظر پاسکال، عقل (راه نظری) در اثبات وجود خدا ناتوانایی هایی دارد که می توان از راه دل و ایمان (راه عملی) آنها را جبران کرد.
او در جمله ی معروفی می گوید: دل برای خود دلایلی دارد که عقل آنها را نمی شناسد».
همانطور که پیشتر اشاره شد این برهان از منابع دینی ما نیز قابل استخراج است. آیات و روایات فراروانی وجود دارد که
وعده خسران عظیم به کافرین می دهد، برای نمونه در آیه 85 سوره آل عمران می خوانیم:
«من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبلمنه و هو فی الاخرة من الخاسرین» .
«هر كس دینى جز اسلام اختیار كند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانكاران خواهد بود»
امام رضا علیه السلام در روایتى به همین معنا اشاره مىفرمایند:
دخل رجل من الزنادقة على ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام :
ایها الرجل! ارایت ان كان القول قولكم و لیس هو كما تقولون ا لسنا وایاكم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زكینا و اقررنا؟
فسكت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان كان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلكتم و نجونا؟
یكى از زنادقه وارد مجلسى شد كه امام رضا علیه السلام در آن حضور داشت. امام فرمود: اى مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد در صورتى كه در واقع چنین نیست، آیا ما و شما مساوى نیستیم و نماز، روزه، زكات و اقرار و تصدیق، زیانى به ما نمىرساند. آن مرد ساكتشد، سپس امام در ادامه فرمود:
و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، در صورتى كه در واقع اعتقاد ما بر حق است، آیا چنین نیست كه شما به هلاكت مىرسید و ما به رستگارى.
بنابراین از این كلام امام رضا علیه السلام به خوبى برمىآید كه اعتقاد به خدا و لوازم آن معقولتر از بدیل آن است.