باز هم حرف شما نادرسته... شما پیش از این حرف از "خدا" به طور عام میزدید و میگفتید "ثابت کنیم خدا وجود نداره" با اینکه بگیم " خدا ممکن است وجود نداشته باشه" فرق میکنه !! اول اینکه به طور کلی اثبات عدم وجود چیزی که وجودش ثابت نشده ، در هیچ حالی ممکن نیست و شما بهتر از من میدونید این رو... دوم اینکه برهان شر دقیقا صفات خدا رو زیر سوال میبره برای تقابل با دین باورانی که چنین خدایی رو ترسیم کردن ولی نمیگه قطعا خدایی در کار نیست چون اثبات عدم وجود بی معنی هست. اما همینکه مثلا ثابت کنیم خدا در صورت وجود ، شرور است برای ما کفایت میکنه !!
وقتی کسی حرف از مطلق بودن صفتی میزنه خود به خود دچار تنگنای منطقی میشه... چطور "ممکن" در محدوده درک ما با "ممکن" برای یک موجود توانای مطلق باید یک جور تعریف بشه ؟ پس این خدا توانای مطلق نیست...
ضمنا ما طبق سخن ادیان ، میدانیم خدا میتوانسته جهانی بهتر بیافرینه و وعده اش رو هم پیشاپیش داده !!
ضمنا چیزی که از دید ما مخلوقات خدا ممکن هست ( خلق دنیایی بدون شر ) ، چطور در برای خالق ما ممکن نبوده ؟
البته ما در فلسفه شاگرد شما هستیم جناب فیلو ، اما این ادعای شما خودش "سفسطه سفسطه بافی" هست !! من در مقابل فرض بدون مدرک شما ، فرضی رو مطرح کردم ، چون شما با مغلطه توسل به احتمالات و شاید و اگر و ممکن است و این قبیل حرف ها ، سعی در اثبات چیزی دارید... گفتم چرا فرض های دیگه رو در نظر نگرفتید ؟
اگر بداهت داشتن سلیقه ای باشه ، پس سوفسطایی بودن هم خردپذیر است و بدیهیات هم باید مورد شک قرار بگیرن...
این قید "ممکن" که شما اضافه کردید ، دشواری ای هست که مدعی وجود موجودی با صفات مطلق باید پاسخگوی اون باشه. به طور واضح تر همین قید "ممکن" یعنی نمیتوان هیچ صفت مطلقی برای خدا متصور بود !!
خب همین فرض اساسی شما با مفهوم خیرخواهی مطلق در تناقض است و یک موجود خیرخواه مطلق نمیتونه سود رو حتی متوجه ناچیزترین درصد افراد هم نکنه... باز هم تناقض در اطلاق صفات نسبی به یک موجود !!