در یک کلام بگویم که این کار خداوند که به شرور اجازه ی وقوع داده به هیچ وجه قابل توجیه کردن نیست.
در یک کلام بگویم که این کار خداوند که به شرور اجازه ی وقوع داده به هیچ وجه قابل توجیه کردن نیست.
دوستان عزیز من ای با خدایان گرامی:اگر می خواهید خدای خود را معرفی کنید مهر کنید دیگر او را خیر محض خطاب نکنید. وقتی نمی توانید خیر محض بودن او را اثبات کنیدو این همه دلیل بر ضد این موضوع وجود دارد. چرا بر سر یک حرف از روی نا اگاهی پا فشاری می کنید. اگر می توانید خیر محض بودن و قادر مطلق بودن او را ثابت کنید من دهانم را می بندم . و از موضوع شر بیرون میایم.
شما دنبال خدایی می گردید که از زاویه دید شما تمام خواسته های شما را برآورده کرده و هیچ ساز مخالفی بر خلاف این خواسته ها نزند
یعنی آنچه از منظر شما کمال است خدا باید داشته باشد تا لایق و سزاوار خدایی باشد در غیر این صورت از خدایی ساقط می شود.
در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده که مورچه نیز فکر می کند که خدا دو شاخک دارد زیرا مورچه داشتن شاخک را برای خود کمال می پندارد لذا اگر خدا این کمال را نداشته باشد
از درجه خدایی سقوط می کند !
دنیا با همه آنچه در آن می بینید دنیاست اگر صفات موجود از آن گرفته شود یا می شود بهشت یا می شود جهنم و یا شاید عالمی دیگر
اما مهم این است که با در نظر گرفتن حکیم مطلق بودن خدا، این دنیا با همه آنچه شما آن را شر می نامید وجودش بر عدمش چربش داشته لذا موجود شده است
این تقریر و جواب برهان شر نیز شاید بتواند کمکی به شما کند (البته اگر مطلوب شما در هر حال عدم وجود خدا نباشد):
برهان شر، برهانی در رد وجود خدا
هر انسانی در طول زندگی خود بارها و بارها با تجربه های دردآلود و رنج برانگیزی مواجه می شود که فلسفه عنوان جامع آنها را شر می نامد.
وجود مسلم و غیر قابل انکار شرور، خداباوران را با چالشی عمیق در محوری ترین مساله ی اعتقادی آنها مواجه کرده است.
چه اینکه فلاسفه ی ملحدی چون هیوم و جی.ال مکی دو تقریر متفاوت از برهان شرترتیب داده اند.
تقریر هیوم همان تقریر سنتی از برهان شر است که البته از استحکام و شیوایی خاصی برخوردار است:
«آیا او (خدا) می خواهد از شر جلوگیری کند ولی توانایی ندارد؟ در این صورت او ناتوان خواهد بود. آیا او قدرت دارد ولی نمی خواهد، در این صورت وی بدخواه خواد بود. آیا او هم قادر است و هم می خواهد، در این صورت شر از کجا آمده است؟
چرا اساسا شوم بختی در جهان وجود دارد؟ مطمئنا تصادفی درکار نیست. در این صورت ناشی از علتی است. آیا برخلاف قصد خداوند است؟
اما او توانای مطلق است. هیچ چیز نمیتواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع......» (۱)
همانطور که مشخص است ماحصل این تقریر از برهان شر، ابطال یک یا هر سه صفت مطلق خدا (خیرخواهی مطلق، قدرت مطلق و علم مطلق) می باشد.
اما تقریر جی. ال مکی متفاوت از تقریر هیوم و به طور کل تقریر سنتی از برهان شر است و تفاوت اساسی با آنها دارد در این تقریر نتیجه ای که حاصل می شود متناقض و پارادوکسیکال بودن اعتقاد خداباور در باورمندی به خداست.
اگر شما هم به این تقریر توجه کنید همین معنا را تصدیق خواهید کرد:
«مشکل در ساده ترین شکل آن چنین است: خدا قادر مطلق است یا خیر مطلق است. با اینحال شر وجود دارد.
به نظر می رسد که تناقضی بین این سه قضیه باشد به صورتی که اگر دوتای آنها صادق باشد سومی کاذب خواهد بود. ولی هر سه قضیه در آن واحد اجزای اصلی اکثر دیدگاههای کلامی را تشکیل می دهد و به نظر می آید که متاله در یک آن، هم باید هر سه قضیه را بپذیرد و هم نمی تواند و به دور از تناقض با هر سه موافقت نماید» (۲)
می دانیم که تلاشهای زیادی در میان فلاسفه ی خداباور انجام گرفته تا پاسخی و توجیهی در برابر هر دو تقریر برهان شر ارایه کنند.
اما من در اینجا می خواهم فقط اشاره ای گذرا به پاسخ پلاتینگا داشته باشم که جدا پاسخ قانع کننده و جدی می تواند قلمداد شود البته پاسخ پلاتینگا بیشتر متوجه تقریر دوم برهان شر است. نظریه ی وی در این باره به دفاع مبتنی
بر اختیار معروف شده است که نشان دهنده ی تاکید خاص وی بر اراده و اختیار انسان است. توضیحات خود وی در این باره بسیار ساده و روان است:
«جهانی كه دارای مخلوقاتی است كه به صورتی قابل اعتنا مختارند (و مختارانه بیشتر اعمال نیك انجام می دهند تا اعمال بد) با فرض تساوی تمام شروط، از جهانی که ابدا حاوی هیچ مخلوق مختاری نباشد، ارزشمند تر است. خدا می تواند مخلوقات مختاری بیافریند ولی نمی تواند آنان را وادار کند یا مجبور سازد که تنها آنچه را که صواب است انجام دهند، چرا که در این صورت مخلوقات در نهایت به نحو قابل اعتنایی مختار نخواهند بود و آنچه صواب است مختارانه انجام نخواهند داد. بنابراین، خدا باید برای آفریدن مخلوقاتی که قادر بر خیر اخلاقی باشند، مخلوقاتی بیافریند که قادر بر شر اخلاقی نیز باشند و او نمی تواند به این مخلوقات، اختیار انجام دادن شر را عطا کند و در همان حال، آنان را از ارتکاب شر باز دارد.
با کمال تاسف، همانگونه که ثابت شده است، برخی از مخلوقات خداوند، به هنگام اعمال اختیارشان به خطا می روند و این همان منشا شر اخلاقی است. با این حال، این واقعیت که مخلوقات مختار گهگاه به خطا می روند نه بر خلاف قدرت مطلق خداوند است و نه ناقض خیر بودن او محسوب می گردد، زیرا او تنها با از میان برداشتن امکان خیر اخلاقی می توانسته است از وقوع شر اخلاقی جلوگیری كند.» (۳)
بر اساس این توضیحات شفاف و البته منطقی پلاتینگا میتواند نتیجه بگیرد:
«ممكن است خدا نتوانسته باشد جهانی حاوی خیر اخلاقی، بدون آفرینش جهانی كه حاوی شر اخلاقی نیز باشد، بیافریند و در این صورت، ممكن است خدا دلیل موجهی برای آفرینش جهانی حاوی شر داشته باشد.» (۴)
شاید اشکال شود که چرا خدا موجوداتی را خلق نکرد که هم مختار باشند و هم اینکه همواره خیر اخلاقی را انجام دهند؟
پاسخ اینست که وقتی می گوییم اختیار باید اختیار واقعی مد نظر ما باشد نه اینکه عنوان اختیار باشد ولی در واقع امر همان موجودات مجبور باشیم.
نتیجه اینکه گمان می کنم پاسخ پلاتینگا که مبتنی بر اصل اختیار شکل می گیرد از بهترین پاسخهای ممکن برای مساله ی منطقی شر می باشد.
منابع
۱- فلسفه ی دین پلاتینگا، ترجمه ی محمد سعیدی مهر، ص ۴۰
۲- همان ص ۴۴
۳- همان ص ۷۳-۷۴
۴- همان ص ۷۴
Alice(12-21-2013)
خواسته یا ناخواسته عوامل پیرامونی برای انسان قالب هایی می سازند و هیچکس نمی تواند ادعا کند مادرزاد آزاد و رها بوده و هر چه هست دست پخت فکر و اندیشه خود اوست
مهم این است که انسان به حدی از بلوغ فکری برسد که بتواند این قالب ها را شکسته و درست و نادرست بودن نظرات القاء شده به او را بسنجد؛ درست ها را نگاه داشته و نادرست ها را دور بریزد
حال سوال این است که من، شما و دیگران آیا چنین کرده ایم یا همچنان طوطی وار القائات بیرونی را تکرار می کنیم؟
اینکه هستی موجود نیازمند منشاء است با هیچ کدام از مبانی منطقی در تضاد نیست و منجر به تناقض نمی شود اما
خلاف آن اینگونه نیست
با پذیرفتن این مبنا از در و دیوار دلیل و نشانه بر منشاء می بارد فقط کافی است انسان بخواهد ببیند؛ به دریا بنگرم دریا تو بینم ..........
اما امان از وقتی که انسان از قالب های پیش ساخته رها نشده و نخواهد ببیند.
متاسفانه با یک نگاه و مرور اجمالی بر اسامی و عکس هایی که اکثر کاربران ناباور این سایت برای خود انتخاب کرده اند اسارت مطلق آنها کاملا روشن است و مشکلات روحی روانی از سر و روی آنها می بارد !
لذا ادعای خردگرایی و عقلانیت تنها یک ادعای پوچ و توخالی است که برای باورپذیر شدن به طور مکرر تکرار می شوند بدون اینکه حتی یک گزاره منطقی آن را تایید کند.
کوشا جان من اصلا در پی اثبات وجود یا عدم وجود خدا نیستم.اگر مشکل شرور را برای من حل کنی به خدایی که تو می گویی ایمان خواهم اورد.
نمونه هایی از حکیم نبودن خدا:مرگ کودکان قبل از بلوغ_اجازه به کشتار انسان های بی گناه_سیل وزلزله_خدای شما گفته من زمین را برای انسان ها افریدم موجودات دیگر این جا چه کاره اند؟_بیرون کردن انسانها از بهشت به بهانه ی خوردن میوه ممنوعه_افریدن عالم ماده(ناسوت)_مرگ_اوردن انسان از عرش به فرش(اسفل السافلین)کردن انسان_ووووووووووووووووو
کوشا جان شما نمی توانید هیچ چیزی را اثبات کنید فقط بی خود وبی جهت به اعتقادتان چسبیده اید. خوب من دارم با دلیل حرف میزنم شما هم با دلیل حرف مرا رد کن.
اگر خدا از طریق عقلی قابل اثبات است پس قابل ابطال هم هست.اگر از طریق عقلی قابل اثبات نیست پس بسیاری از دلایل شما مانند منظم بودن جهان_علت و معلول وووووووووو بر باد است.یعنی اگر عقل کنار رود نه شما می توانید خدای خود را اثبات کنید ونه ما می توانیم انرا ابطال کنیم. این را از ان جهت گفتم که شما گویی وجود خدا را بدیهی میدانید وبه من توصیه می کنید که علت چندان کارایی ندارد.لطفا اگر دلایل عقلی را قبول ندارید از اثبات وجود خدا حرف نزنید چون دچار تناقض گویی می شوید.
همین مقدار که مشکل برای نوع انسانها حل شده باشد کافی است لازم نیست چیزی برای شما ثابت شود شاید شما هرگز نخواهید چیزی برایتان ثابت یا حل شود.
و این ادعا که ناباوران دارای خردی فرگشت یافته از دیگران هستند و نیاز به برهانی جدا از برهانی که برای سایرین اقامه می شود دارند تنها
ادعایی پوچ و برای فرار رو به جلوست.
هماکنون 4 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 4 مهمان)