
نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
تمام کشورهای اروپای غربی سوسیال دموکراسی هستند، یعنی در اقتصاد سرمایهداری و در خدمات اجتماعی سوسیالیسم(=دخالت دولت به نفع اکثریت مولد، دربرابر اقلیت ثروتمند، و طبیعتا دادن حداقلهای زندگی به در حاشیه ماندهها). «مسئله»، اینست که شما به اشتباه میخواهید بگویید سوسیالیسم در هر بعدی دشمن ِ تولید است، جمهوریخواهان در آمریکا معتقدند اگر 0.01% بودجهی سالیانه به صندوفی که در آنجا به حمایت از زنان مجرد اختصاص دارد تعلق بگیرد دنیا زیر و زبر میشود. من نشان دادم که این دروغ است، فرانسه، آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و ژاپن، همگی با وجود داشتن برنامههای وسیع و گستردهی سوسیالیستی در عرصهی اجتماعی، جزو مولدترین کشورهای جهان هستند، به مراتب بیشتر از چین(که حد نهایت ِ سرمایهداری، یعنی بردگی ِ محض است)و در مقیاسی قابل رقابت با آمریکا(که رامشدهترین نوع ِ سرمایهداریست). پاسخ ِ شما به این بخش این بود که «مهاجران و سرمایهدارها» باعث پیشرفت آلمان شدهاند! بخش دوم که گفتیم حتی اگر سوددهی و شاخص تولید سرمایهداری ِ محض بیشتر باشد(که کسی انکار نمیکند و طبیعیست وقتی به کارگر به جای سالی 10 سنت ساعتی 10 دلار میدهید سود کمتر میشود و بجای 18 سال حداقل سن کار را 7 سال میکنید شاخص تولید افزایش پیدا میکند)، آنقدر نیست، و نفع ِ آن برای جامعهی بشری به مراتب کمتر از آلترناتیو است. از 1% بالای جامعهی آمریکا، که 18% ثروت ِ آن کشور را در اختیار دارند اگر سالی 90% مالیات بگیرید، آنها همچنان میلیونر باقی خواهند ماند، اما 20% کف ِ آن جامعه که فقط 0.5% ثروت را در اختیار دارند در شرایطی انسانیتر زندگی خواهند کرد. شما این معادلهی ساده را نمیپذیرید، چون بهتان آموختهاند که لاشخور ِ انگلصفتی بنام سرمایهدار جزئی طبیعی و ضروری از سیستم است، در حالیکه نیست، ابزار تولید را میتوان اشتراکی کرد، نیازی نیست آن را به دولت داد و سرمایهداری جدید و به مراتب وحشیتر بوجود آورد، پربازدهترین و پرسودترین شرکتها در همان دموکراسیهای سرمایهداری ِ غرب هم شرکتهایی هستند که کارگران در سود ِ آن سهیماند. مالکیت «دو» نوع نیست، «سه» نوع است؛ خصوصی، دولتی و عمومی. نوع سوم تا بحال هرگز در ابعاد بزرگ امتحان نشده، اما در همان کارخانهها و مزارع و شرکتهایی که آزمایش شده همواره سربلند بیرون آمده.