شهریار جان شرایط و سلایق فرد با فرد فرق دارد و نسخه پیچی جمعی سخت است، و البته من خودم هم از دینامیک این رابطه درست سر در نمیآورم و تنها چیزی که با قطعیت میشود گفت این است که کارخراب است و خانمبازی یا mgtow یا هر راهکار دیگری انتخاب میشود قطعا دور ازدواج (حداقل تا سن لازم) و ریسک را باید خط کشید و قمار در این بازی بسیار خطرناک است.من خودم شخصا گمانم میکنم باید سعی کرد تنها آگاهی را گسترش داد و خودمان هم به بازی در حد نیاز ادامه دهیم ولی خود را آلوده نکنیم.البته هنوز هم با همهیِ آگاهی و احتیاط و... هزینه آن بسیار بالاست.
آری، امروزه افسردگی شایعتر از هر زمان دیگر است و بگمانم همه یک تجربهای از آن دارند.
و الان دیگر نه چندان، و قبلتر زیاد بر خودم سخت میگرفتم.تنها راه حل عادت کردن به این ناکامیها و ادامه دادن مسیر است، بقول نسیم نیکلاس طالب رمز موفقیت در این است بتوانی بازندهیِ خوبی باشی و از امتحان و ناکامی نترسی.
نه چندان اهل رمان نیستم و مطالعهیِ یک متن علمی یا آمورنده را بسیار بیشتر دوست دارم، البته این هم خودش یک مشکل است و مطمئنن تنها شرایط مناسب نبوده و از راه مناسب وارد نشدهام، رمان خواندن و فیلم (فیلم خوب) دیدن تجربهیِ نابی ست که نیازمند فهم احساسی و هنری مناسب است.البته رمان خواندن دلایل زیادی میتواند داشته باشد ولی در کل از نظر آشنایی و سواد (literacy) لازم است.
رمان خوب زیاد بوده، تنها باری که خاطرم هست پای یک رمان واقعا میخکوب شده باشم رمان "قمارباز" با ترجمهیِ جلال آل احمد بود که خیلی وقت (چندین سال پیش) پیش خواندم.