• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 238

    جُستار: رهایی از اسارت (یک)

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بهرحال منکه اصلا با اون نماز کلیشه ای و حرفهای تکراری عربی حال نمیکنم.
      مسخرس که آدم تقلید کنه.
      مسخرس که آدم بخواد خودش رو چیز دیگه ای نشون بده، چیزی که نیست، سبک حرف زدن و حرفایی که مال خودش نیست و بهشون فکر نمیکنه، درکشون نمیکنه.
      چرا من توی نماز به زبان فارسی خودم با خدا عین چیزی رو که توی دلم هست نگم؟
      اصلا من با خدا چکار دارم جز این؟
      مثل اینکه بری پیش یکی یه کاری داشته باشی باهاش ولی یه چیز دیگه بهش بگی!
      بابا من نمیخوام مثل حضرت محمد باشم، من نمیخوام مثل حضرت علی باشم، نه بخاطر اینکه خودم رو برتر میدونم، نه بخاطر اینکه اونا رو خیلی بزرگ و بهتر نمیدونم، بلکه بخاطر اینکه دلم میخواد خودم باشم، صادق و صادقانه، خالص و بی ریا؛ چون من این هستم، و وجود من این رو به من نشون داد، و دیدم که چقدر از وجود خودم که همه چیزم در اونه غافل شدم و چقدر بهش ظلم کردم. وجودم خیلی چیزها داشت که من جای دیگه و در دیگران دنبالشون میگشتم.
      اصلا با هیچ چیز تقلیدی و کلیشه ای و زوری حال نمیکنم، چون طبیعی و واقعی نیست، چون واقعیت من نیست.
      شاید زمانی دیگر!
      ولی فعلا که این ظرفیت رو در خودم نمیبینم.
      بنظرم اند مسخرس.

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      بهرحال منکه اصلا با اون نماز کلیشه ای و حرفهای تکراری عربی حال نمیکنم.
      مسخرس که آدم تقلید کنه.
      مسخرس که آدم بخواد خودش رو چیز دیگه ای نشون بده، چیزی که نیست، سبک حرف زدن و حرفایی که مال خودش نیست و بهشون فکر نمیکنه، درکشون نمیکنه.
      چرا من توی نماز به زبان فارسی خودم با خدا عین چیزی رو که توی دلم هست نگم؟
      اصلا من با خدا چکار دارم جز این؟
      مثل اینکه بری پیش یکی یه کاری داشته باشی باهاش ولی یه چیز دیگه بهش بگی!
      بابا من نمیخوام مثل حضرت محمد باشم، من نمیخوام مثل حضرت علی باشم، نه بخاطر اینکه خودم رو برتر میدونم، نه بخاطر اینکه اونا رو خیلی بزرگ و بهتر نمیدونم، بلکه بخاطر اینکه دلم میخواد خودم باشم، صادق و صادقانه، خالص و بی ریا؛ چون من این هستم، و وجود من این رو به من نشون داد، و دیدم که چقدر از وجود خودم که همه چیزم در اونه غافل شدم و چقدر بهش ظلم کردم. وجودم خیلی چیزها داشت که من جای دیگه و در دیگران دنبالشون میگشتم.
      اصلا با هیچ چیز تقلیدی و کلیشه ای و زوری حال نمیکنم، چون طبیعی و واقعی نیست، چون واقعیت من نیست.
      شاید زمانی دیگر!
      ولی فعلا که این ظرفیت رو در خودم نمیبینم.
      بنظرم اند مسخرس.
      با این حساب دو موضوع وجود دارد:

      1-لزوم پرستش

      2- کیفیت عبادت و پرستش

      موضوع اول غیر قابل رد و انکار است یعنی نه من نه شما و نه هیچ شخص دیگری
      عقلا نمی تواند منکر این مطلب باشد که زندگی بدون عبادت هیچ ارزش و معنایی ندارد؛
      عبادت اختیاری تنها امتیاز انسان از سایر حیوانات است.

      با وجود اختیار و عقل
      زندگی کردن به خاطر زندگی کردن، احمقانه ترین کاری است که یک انسان می تواند انجام دهد.

      اما موضوع دوم
      بستگی به این دارد که بتوانیم زیرآب خدای ادیان را بزنیم و خوشبختانه یا متاسفانه
      همانطور که قبلا اشاره کردم این راه نیز عقلا بسته است
      یعنی حتی اگر مثلا وجود کتابی به نام قرآن را دلیل و یا شاهد کافی بر صحت مدعای صاحب این کتاب ندانیم،
      از وجود خدایی غیر از خدای ادیان
      که ما از نیت و هدف او از خلق مخلوقات اطلاعی نداریم
      تنها نیکو بودن پرستش و نه لزوم آن اثبات می شود و این موضوع
      انسانیت انسان، بی هدف بودن خلق او، حکیم نبودن خدا و در انتها خدا نبودن خدا را به دنبال دارد و خدا را از درجه خدایی ساقط می کند.

    3. یک کاربر برای این پست سودمند از کوشا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-12-2013)

    4. #3
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      با این حساب دو موضوع وجود دارد:

      1-لزوم پرستش

      2- کیفیت عبادت و پرستش

      موضوع اول غیر قابل رد و انکار است یعنی نه من نه شما و نه هیچ شخص دیگری
      عقلا نمی تواند منکر این مطلب باشد که زندگی بدون عبادت هیچ ارزش و معنایی ندارد؛
      lol
      آقا رو!
      واسه ما تکلیف تعیین میکنه.
      نمیتواند؟

      نمیدونم حالا.
      ولی منظور از عبادت اصلا چیه؟
      مثلا برای من عبادت شاید همون تلاش برای استفاده از عمرم در جهت قدرتمند شدن و خوشبختی خودم باشه.
      من خود اراده و امید داشتن رو میتونم بعنوان هدف خلقت و وسیله ای برای رسیدن به خدا تلقی کنم.

      کلا این یه بحث خیلی مبهمی هست برای من.
      و نمیدونم چطور میخوای چه تعریفی از عبادت ارائه بدی و ادعا کنی که دیگران نمیتوانند منکر آن شوند که «زندگی بدون عبادت هیچ ارزش و معنایی ندارد».
      برای من همین بازگشت به خودم عبادته. چون من خدایی رو که با واقعیت و وجود من که بطور مستقیم دریافتم تطابق میکنه واقعی تر میبینم تا خدایان کلیشه ای مورد القا از جانب ادیان و جوامع.

      عبادت اختیاری تنها امتیاز انسان از سایر حیوانات است.
      شاید.

      با وجود اختیار و عقل
      زندگی کردن به خاطر زندگی کردن، احمقانه ترین کاری است که یک انسان می تواند انجام دهد.
      اصلا زندگی کردن بخاطر زندگی کردن دیگه چه کوفتیه؟
      ما مجبوریم زندگی کنیم. نیازی نیست بخاطر چیزی که بهش مجبوریم کاری کنیم.
      من زندگی میکنم، بعنوان چیزی که بهم تحمیل شده، بخصوص که از مشترکات میان ادیان و اصول بنیادین معنویت/عرفان اینه که خودکشی جرم بسیار بزرگی است. بعد خب سعی میکنم حالا که این اجباریه، حداقل ازش استفاده کنم و شرایط بهتری درش داشته باشم. سعی میکنم یجوری زندگی کنم که هم زندگی الان و مادی من روز به روز برام بهتر بشه و هم اینکه اگر بعد از این زندگی و ورای اون چیز دیگری هم بود، برای اون هم تاحدی که تونستم و محدودیت های زندگی مادی اجازه میداد، آماده باشم.
      و البته از مرگ هم نمیترسم و زندگی برام چیزی نیست که به هر قیمتی بخوامش. چون کلا که زیاد دلخواه نیست و بعدشم بهرحال در نهایت ازم گرفته میشه؛ همونطور که تحمیلی بود، بصورت تحمیلی هم گرفته میشه. البته به احتمال زیاد!! کسی چه میدونه شاید هم اینطور نشد. بقول خدامراد، «چرا که نه؟»
      البته من ترجیح میدم بمیرم، چون فکر نمیکنم موندن طولانی مدت در این زندگی حتی اگر خیلی خوشی و قدرت داشته باشیم، چندان خوشایند باشه. چون این زندگی و جسم مادی بنظر میاد محدودیت های اساسی داره و نمیشه از یک حدی بیشتر درش پیشرفت کرد. وقتی هم تمام پیشرفت ها تمام بشه و مدتی بگذره، فکر کنم آدم دچار کسالت بشه و روحش طلب فراتر رفتن داره و این رنجش میده. و از طرف دیگر شاید براستی پس از مرگ هم هستی داشته باشیم و به عوالم برتری وارد بشیم. ولی اگر عوالم برتر میخواد اون خدا و جهنم و چیزهای مسخرهء دین و اعتقاد توده ها باشه، همون بهتر که هیچوقت نمیریم و تا ابد در همین جهان زندگی کنیم و لذت ببریم، یا اینکه برای همیشه نابود بشیم و از این رنج بیهوده و ابدی راحت بشیم.
      اما موضوع دوم
      بستگی به این دارد که بتوانیم زیرآب خدای ادیان را بزنیم و خوشبختانه یا متاسفانه
      همانطور که قبلا اشاره کردم این راه نیز عقلا بسته است
      یعنی حتی اگر مثلا وجود کتابی به نام قرآن را دلیل و یا شاهد کافی بر صحت مدعای صاحب این کتاب ندانیم،
      از وجود خدایی غیر از خدای ادیان
      که ما از نیت و هدف او از خلق مخلوقات اطلاعی نداریم
      تنها نیکو بودن پرستش و نه لزوم آن اثبات می شود و این موضوع
      انسانیت انسان، بی هدف بودن خلق او، حکیم نبودن خدا و در انتها خدا نبودن خدا را به دنبال دارد و خدا را از درجه خدایی ساقط می کند.
      دوست عزیز من نمیدونم شما از چی صحبت میکنید.
      شاید طرفتون رو اشتباه گرفتید!
      شاید تفکر منو درست متوجه نشدید.
      بهرحال این تجربیات و دریافتهای مستقیم من هم بوده. که اعتبارش برام از اسناد دیگر کمتر نیست که شاید هم بیشتر باشه. درواقع بیشتر بود که تونست بر اونها غلبه کنه. و الان احساس نیاز چندانی به تمام این تفکرها و حرفها و منابع شما ندارم. و دیگه بیخودی نگران نیستم و خودم رو بیهوده عذاب نمیدم.
      جای تعجب است که مطالب خدامراد رو دارید میخونید، و بنظر بنده اون مطالب و حرفها با تفکر و زندگی و تجربیات و راه و روش بنده تطابق بیشتری دارن تا تفکر و انتظارات شما.

      واقعا چرا که نه؟!

    5. #4
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خداوند و هستی ای که من در درونم میتوانم باورش کنم، و انگار ناخودآگاه چیزی از آن میدانم، همان خداوندیست که هرگز مرا بخاطر اینکه مجبور بوده ام، بخاطر اینکه به نیروها و پیام درونی خودم اعتماد کرده ام، مجازات نخواهد کرد.
      شاید اشتباه کنم، اما جرم بزرگی مرتکب نشده ام.
      من تنها چیزی را که میتوانستم و برایم قابل درک بود انجام دادم. کاری را که فکر میکردم بهترین کار ممکن برای من است.
      راه و روش زندگی من. برای خودم.

      و البته در همین منابع خاص معنوی و عرفانی و حتی مذهبی هم بارها داستانها و گفتارها و نشانه هایی از این هست که خداوند آنقدرها هم در بند تعهد و تقلید کلیشه ای و دقیق از دین و هیچ چیز دیگری نیست. بلکه این خود انسانها و نیت و صفات نیک آنهاست که در نهایت توجه الهی را بخود جلب میکند و مایهء نجات انسانها میشود.
      حتی اگر گیریم که مذهبی شدن، و انجام واجبات و مناسک دینی، برای نجات نهایی لازم است، بازهم به موقعش و وقتی ظرفیتش در فرد ایجاد شد، خداوند خودش فرد را به این سمت هدایت خواهد کرد، حتی شاید خودش این عشق و شور و سبک کردن کار را در وجود آن فرد ایجاد میکند.
      مگر برای اینها در عرفان و معنویت و حتی مذهب داستانها و اشاره هایی وجود ندارد؟

      من باور دارم که خداوند هیچ انسان نیکی را رها نخواهد کرد.
      و تعریف نیکی این نیست که روزی چندبار عملیات کلیشه ای فیزیکی و زبانی عبادت یک دین خاص را انجام بدهیم.
      یعنی لزوما اینطور نیست.
      بقول خدامراد: چراکه نه؟
      من هم همین را بارها گفته ام.
      اینکه تا خدا هست، هیچ چیزی غیرممکن نیست.

      بنابراین شما نمیتوانید بگویید 100% معتقدید به فلان تفکر و روش خاص و غیر از آن نمیشود و استثناء بردار نیست.
      شما نهایت میتوانید برای خودتان یک مقدار مطمئن تر باشید؛ اما برای دیگران فکر نمیکنم!

      بنظر من یک انسان حتی بی دین و بی خدا، اگر صفات نیکی داشته باشد، خداوند یک جورهایی بالاخره او را میخواهد، چون نیکی خوب است، و هیچ خوبی را خداوند رها نخواهد کرد و نخواهد گذاشت که بی ثمر بماند و نابود شود.
      و چرا که نه، که چنان انسانی در نهایت نجات خواهد یافت!
      حتی اگر قرار باشد کانالی در زمان و مکان باز شود و او را با خود ببرد.
      خداوند میتواند این کار را بکند، و چرا نکند؟
      همانطور که خداوند به گمانم در تاریخ هم کم این کار را نکرده است، که انسانهای متعددی را از راههای غیرمتعارف و حتی بنوعی مستقیم و شاید تاحدی جبرا، به روشنی و نجات هدایت کرده است.

      امثال خدامراد، البته اگر واقعیت داشته باشند، برای ما تلنگری هستند که میگویند: «اینقدر برای خداوند با فکر و تصورات حقیر خودتان حد و مرز نبافید و تعیین تکلیف نکنید؛ او آنچه را که میخواهد خواهد کرد.»
      بنظر من حتی دین خدا هم نباید دستمایهء ما شود برای تعیین نحوهء نگرش و تفکر و خواست و رفتار خدا.
      اگر اینطور بود، یعنی ما بازهم اسیر محدودیت های فکر و عقل خویش شده ایم و هیچ منبع و روش دیگری را حتی ممکن هم نمیدانیم. فکر میکنیم فکر میتواند همه چیز را بقدر کافی به درستی بشناسد و تعیین کند.

      نمیدانم، مطمئن نیستم، ولی اینها نظرات من بود تاحدی که میتوانستم با کلام توصیف کنم و انتقال دهم. شاید مفید باشد و بتواند چیزی را روشن کند. امیدوارم.
      برای من دیگر این رسیدن به قطعیت ها هم مهم نیست. چون رسیدن به قطعیت خیلی وقتها ممکن نیست (گرچه شاید فکر ما خیلی وقتها به ما القا میکند که به این قطعیت ها دست یافته ایم و شکی و خللی در تصورات کودکانهء ما نیست). اما باید حرکت کرد، و بهترین خود را انجام داد. دیگر بقیه اش همان ادراکی است که از تعالی خالق و قوانین بنیادین و الهی هستی میتوانیم داشته باشیم. شاید برای بعضی افراد اینها معادل همان چهارچوب و قوانین و آموزه های ادیان باشند، و شاید برای بعضی بیش از این و به ندای درک مستقیم و درونی و مستقل خود و صدای وجدان وجود خود نیز گوش کنند.
      براستی چه کسی میتواند چطور ادعا کند، و 100% ثابت کند، که کدامیک درست و کدامیک در اشتباه هستند؟
      من فقط میدانم که من همین هستم، توانستم همین باشم، و تلاش خودم را میکنم. بهترین خودم را انجام میدهم. بقیه اش برایم مهم نیست، چون بهرحال در عمل فرقی نمیکند. حتی اگر بدانم خداوند خداوند مذهبیون است، و مرا به جهنم خواهد برد، بازهم تغییری در عمل ایجاد نخواهد کرد، چون دیگر نمیتوانم چیز دیگری و فراتر از خودم باشم. ترجیح میدهم حداقل این چند صباح را در آرامش و عشق به وجود و شعور و ستایش خدای ناموجود خودم سپری کنم و بیخود آنرا به کام خودم و دیگران تلخ نگردانم. چراکه من درونا نمیتوانم به چنان خدایی، اعتماد و امید داشته باشم. این ذات من است! چطور میتوانم چیزی غیر از آن باشم؟!

      بدرود.
      امیدوارم خدا همان خدای خوب و متعالی مطلق و بی حد و شرطی باشد که من میتوانم تصور کنم و آرزو دارم.
      فکر میکنم اینطور برای همه مان بهتر است.
      ویرایش از سوی folaani : 12-14-2013 در ساعت 10:21 AM

    6. #5
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      واسه ما تکلیف تعیین میکنه.
      نمیتواند؟
      نمیدونم حالا.
      ولی منظور از عبادت اصلا چیه؟
      تعیین تکلیف نیست
      تنها کافی است بگویید به این دلیل و این دلیل می تواند.
      معنای عبادت هم روشن است البته مصداق ها در ظاهر کمی با هم فرق می کنند.
      شاید.
      شاید نه، حتما
      مگر اینکه شما هر کس دیگری بتواند امتیاز دیگری پیدا کند.
      اصلا زندگی کردن بخاطر زندگی کردن دیگه چه کوفتیه؟
      همینطوری باری به هر جهت ول گشتن (تولید مثل کردن، درس خواندن، کار کردن و ...) تا مردن
      الان احساس نیاز چندانی به تمام این تفکرها و حرفها و منابع شما ندارم. و دیگه بیخودی نگران نیستم و خودم رو بیهوده عذاب نمیدم.
      جای تعجب است که مطالب خدامراد رو دارید میخونید، و بنظر بنده اون مطالب و حرفها با تفکر و زندگی و تجربیات و راه و روش بنده تطابق بیشتری دارن تا تفکر و انتظارات شما.
      الآن شاید
      اما عقل انسان مانند هر موجود دیگری روز به روز پخته تر و با تجربه تر می شود
      بسیاری از کسانی که زمانی بیخدای محض بوده اند بعد از چندی عابدی تمام عیار شده و بقیه عمر خود را صرف خواندن نماز قضا و گرفتن روزه قضا می کنند، شما که جای خود دارید.
      خدا مراد هم موضوع معین نمی کند تنها فضای کلی حرکت و مسیر آن را معین می کند نه موضوع حرکت را
      اگر مثلا مولوی یا حافظ عارفی واصل و کامل با رعایت ظاهر شریعت بوده اند، آیا این برای من ممکن است؟
      چرا که نه؟

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •