• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 3 از 10 نخستیننخستین 12345678910 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 21 به 30 از 238

    جُستار: رهایی از اسارت (یک)

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      سانسور مشروع نیست اما هر چیزی هم جای خود را دارد.
      الان یعنی مزدک و دفترچه و زندیق و اینها جاشون کجاست؟
      یا حتی خود من.
      باید رفع فیلتر بشن؟

      مشکل اینجاست که احساس حجت نیست و اگر قرار بر رسیدن به خوشبختی و .... باشد اگر انسان قید همه چیز حتی اخلاق را هم بزند زودتر به نیتجه می رسد.
      اطاعت کورکورانه البته نارواست اما وقتی کسی حداقل های لازم را در این زمینه ارائه کند و راه را بر راه دیگران ببندد قصه فرق می کند.
      مرجع تشخیص نیاز و عدم نیاز چیست؟
      منظورم این نبود که فقط احساسه.
      عقل، احساس، وجدان.
      در کل من دیگه نیاز چندانی به دین نمیبینم و احساس نمیکنم.
      البته اگر بخواد چیزی فراتر از اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان باشه.
      آدم هم وقتی برای چیزی لزومی نمیبینه، دیگه چه دلیلی داره به چه انگیزه ای روش وقت و انرژی بذاره که چی بشه؟

      فکر نکنم یک ماه روزه گرفتن و روزی چندبار نماز خواندن کار چندان پیچیده ای باشد.
      دین که خیلی بیش از این هست.
      از نظر گستردگی و پیچیدگی خیلی بیش از این هست.
      نمیفهمم، یعنی شما حداقل دین رو الان تعریف کردید؟
      این فتوا بر چه اساسی داده شده؟ آیا شما مرجع ذیصلاحی هستید؟
      در ضمن همون نمازش هم بنظر من نباید اجباری باشه.
      یعنی نباید فقط به خاطر نماز نخوندن و روزه نگرفتن کسی رو خدا به جهنم ببره.
      البته در عرفان گفتن «اینا حق الله است، ولی خدا از حق خودش میگذره».
      بنظر من عرفان درست میگه.
      در ضمن همون نماز خوندن هم امروزه روز و برای هرکسی راحت و کم هزینه نیست دیگه.
      اون کجا در آرامش در طبیعت و زندگی ساده و با فراغت باشی و نماز بخونی و اون کجا با هزاری گرفتاری و فشار و محدودیت زمان و مکان بخوای این چیزها رو بجا بیاری. من خودم نتونستم این سختی رو تحمل کنم. ازش فرار کردم به شدت! بخصوص که هیچ معنا و تاثیر عملی چندانی هم درش ندیدم.
      و باوجود این همه منابع تردید و آگاهی و عقلانیت علمی و منطقی که انسان امروزه داره، کارهایی مثل نماز خوندن بیش از گذشته بی معنی و احمقانه بنظر میاد.
      من خیلی وقتا در محیط کارم اونقدر خشمگین و سرشار از تنفر بودم که وقتی در این بین فرصتی پیدا میکردم و میرفتم نماز بخونم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم و سرانجام سر نماز هم فحش های رکیک میدادم (هم توی دلم و هم به زبان) و گاهی حتی به خود خدا هم گیر میدادم و بهش فحش میدادم چون همه اینا رو از چشم خدا میدیدم.
      خب شاید من توانش رو نداشتم. ولی برای این خودم رو دیگه مقصر نمیدونم و سرزنش نمیکنم. چون این واقعیت و نهایت توان تحمل من بود که نمیتونستم ازش فراتر باشم. و از احساس گناه و تلاش های بی پایان بیهوده برای غلبه بر این چیزها هم دیگه خسته شدم و ادامهء این کار و روش رو عاقلانه ندیدم.
      مهم این است که کار چندان زیاد دیگری در این مدت کوتاه نمی توانیم انجام دهیم
      اگر خدایی وجود نداشته باشد
      ما از همین الآن هم در ته خط و از پیش باخته ایم؛ نیتجه هر عددی که در صفر ضرب شود صفر است و مرگ نقطه صفر است.
      حداقل میتونیم خودمون رو بخاطر چیزهایی که برامون قابل درک و پذیرش عقلانی و وجدانی نیستن شکنجه نکنیم.
      من اینطوری راحتم.
      ترجیح میدم وقت و انرژی خودم رو روی چیزهایی صرف کنم که خودم تونستم بفهمم علت و کاربردشون رو و عملا تجربه و واقعیت ها با اونا تطابق میکنن.

      و اگر خدایی غیر از خدای ادیان وجود داشته باشد ما از خواست او اطلاعی نداریم و به طور طبیعی اعمال ما برای او بی معناست.
      ادیان هم اثبات نشده هستند از دید بنده.
      بخصوص باوجود تناقضها و مزخرفات زیادی که در آنها هست یا حداقل بنام آنها بیان شده است.
      این نیست که بنظرم چیزی یک طرف معتبر باشه و در طرف دیگر چیزی نباشه.
      در هیچ طرفی چیز زیادی نیست.
      مگر جز همان اصول بنیادین و مشترکات میان ادیان که گفتم.
      ویرایش از سوی folaani : 12-10-2013 در ساعت 08:49 AM

    2. #2
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      فکر نکنم یک ماه روزه گرفتن و روزی چندبار نماز خواندن کار چندان پیچیده ای باشد.
      هزینه ی دینداری که همین ها نیست!
      اینها لایه بیرونی و نمادین ان هستند!
      از سواری دادن به آخوند و پذیرفتن توسری
      و بستن بمب به خود و رفتن روی مین برای
      خایه های اخوند و دور شدن از حقوق بشر
      و سرکوب زنان و سرکوب آزادیخواهان و
      از میان رفتن بهزیستی و آزادی اندیشه و
      گرفتاری در خودکامگی ولایت سفیه و ....
      هم از هزینه های دین داری می باشند!
      پس ماست مالی نفرمایید!
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    3. 2 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-10-2013),sonixax (12-11-2013)

    4. #3
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      حاضر نیستند چند دهه به دین فرصت دهند
      اهه، ١۴۰۰ سال خوردید و بردید و کشتید و تجاوز کردید و سی و چند سال هم که اسلام ناب محمدی
      کشور ایران را به گند زد و بزرگی های ٢۵۰۰ ساله را به گوه کشید و به جای کوروش بزرگ، احمدی
      نژاد عنتر و خامنه ای تریاکی به تخت ایرانشهر لم دادند، بازهم چند سد سال دیگر! لابد تا پدیدار
      شدن امام زمان ، زمان و شکیبایی میخواهند! همین اکنون اگر باختر زمین روادید بدهد، نیمی از
      جوانان ایران از ایران میگریزند و هتّا همان ساندیس خور ها که تنها برای سیب زمینی پیرو شمایند!
      sonixax این را پسندید.
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    5. 2 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-09-2013),sonixax (12-09-2013)

    6. #4
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      می بینید که شخص مرتدی در کنار خانه خدا با چه ادبیات سخیفی با امام صادق صحبت می کند و امام هم جواب او را می دهد.
      بیجاست،
      در آنزمان، تازه عباسیان به یاری ایرانیان که در دین سختگیر نبودند
      سرکار آمده بودند و بیگمان اگر ولایت سفیه بود و خود امام! صادق
      خلیفه بود، میداد چوب یا دستکم بتری کولا توی کون ملحدین فرو
      کنند، همچنان که در دانشگاه اوین !!
      نمونه همین عبدالکریم سروش که از خودتان بود و کمی "زاویه"
      با رهبری پیدا کرد ناچار شد پس از مهرورزی های حزب الله و از
      ترس این کوکاکولا از ایران در برود !


      sonixax and Anarchy like this.
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    7. 2 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-09-2013),sonixax (12-09-2013)

    8. #5
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      رسیدم صفحه 27.
      وای این خدامراد بعضی نظرات و نگرش و رفتاری که داره خیلی به من شبیه است!!
      جدی میگم.
      در بعضی مسائل خیلی بهم نزدیک میشیم.
      یعنی من خودمم به بعضی از موارد عینا رسیده بودم، ولی شاید بیشتر از راه عقلانی و تحلیل منطقی.
      مثلا انواع خشم که میگه.
      و اینکه آدم باید دنبال چیزی باشه که برای خودش سودمند باشه و به دیگران وابسته نباشه و تحت تاثیر نیروهای برونی گمراه کننده قرار نگیره.

    9. #6
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من خودمم درست نمیدونم که چرا اینقدر از استثمار بدم میاد.
      یعنی در حد مرگ از چنین نیت و عملی تنفر دارم و به خشم میام.
      بعد اگر کارفرما و محیط کارم منو تحت چنین شرایطی قرار بدن، واقعا دیگه تمام هستی در نظرم پوچ و مسخره میشه.
      اون فحش و تنفر و خشم و کینه هست که اونوقت نثار تمام هستی میکنم.
      آخه مگه ما چه کردیم چه گهی خوردیم مگه گناه کردیم بوجود آمدیم اگر جایی واسه ما نبود چرا خدا ما رو توی این هستی مسخره آورد که بخاطر یه لقمه نون و زندگی که چشمی به کامل بودن و تجمل و لذت های آنچنانیش هم نداریم و قانع هستیم باید اینطور مورد ظلم و تحقیر و رنج قرار بگیریم؟
      اگر جهان اینه، اگر هستی اینه، اگر خدا اینه، من دیگه تمایلی به هیچکدام ندارم، امیدی به خیر و عاقبت و عدالت و رحمتی در اون ندارم. ترجیح میدم برم، نابود بشم، و این هستی و آفرینش مسخره پیت حلبی ها رو برای خودشون و خداشون بذارم.
      من به دنبال چنین خدایی، چنین هستی ای، چنین چیزی نیامدم.
      من اومدم نمیدونم یادم نیست چرا به چه امیدی ولی حتما به طمع سخاوت خدا و یه هستی بهتری اومدم.
      آخه این تحفه چیه میچپونن به ما!
      نخواستیم بابا نخواستیم.
      اگر چیزی عایدمون نمیشه، پس بیخود چرا خودمون رو علاف کنیم، امید ببندیم، و بخاطر چی رنج بکشیم.
      بهتره بریم بابا که خبری نیست.
      ترجیح میدم خودم به خدایی بپیوندم که آرزوش رو دارم. خدایی که دوستش دارم، اما انگار وجود نداره، و خدای شما نخواست که وجود داشته باشه. پس من نیز با آرزوی او به او ملحق خواهم شد در عدم. چراکه من نمیتوانم خدای دیگری را دوست بدارم و پرستش کنم.
      من این حرفا رو وقتی بهم فشار میاد میزنم. چون نمیتونم تحمل کنم. همهء اینا رو به خدا رک میگم، و حتی بدترش رو، و به تمام هستیش بد و بیراه میگم، اگر خیلی ناراحت باشم به خود خدا هم فحش میدم تازه!! با اینکه میدونم زورم بهش نمیرسه (اگر اصلا وجود داشته باشه)، اما نمیتونم تحمل کنم و میترکم میریزم بیرون.

      اون نماز هم همینطوری شد ازش متنفر شدم.
      اولا که فایده نداشت چون بجای قرآن خوندن و دعا کردن خشم و کینه و فحش میشد.
      دوما که تنفر از خود اون نماز هم پیدا کردم چون احساس میکردم خدا و دین منو به یک کار احمقانه و بی فایده واداشتن در این بحبوهه که نیاز به قدرت دارم و جنگ و دفاع از خودم.
      خلاصه گفتم این نمازی که بی خاصیت باشه نتونه از هیچی جلوگیری کنه، نه قدرت دفاع از خودم رو بهم بده، نه حتی بتونه آرومم کنه، پس بهتره بره به درک به درد لای جرز میخوره! (یه دفه اینقدر عصبانی شدم که مهرش رو هم پرت کردم کوبیدم به در و دیوار که خورد بشه).
      ویرایش از سوی folaani : 12-10-2013 در ساعت 10:53 AM

    10. یک کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      مزدك بامداد (12-10-2013)

    11. #7
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      آخه مگه ما چه کردیم چه گهی خوردیم مگه گناه کردیم بوجود آمدیم اگر جایی واسه ما نبود چرا خدا ما رو توی این هستی مسخره آورد که بخاطر یه لقمه نون و زندگی که چشمی به کامل بودن و تجمل و لذت های آنچنانیش هم نداریم و قانع هستیم باید اینطور مورد ظلم و تحقیر و رنج قرار بگیریم
      پس گمان کردید از کجا بیخدایان و کمونیست ها پیدا شدند
      و بر فرهنگ "خدا پرستی " ( = فرمانبری کورکورانه و بندگی
      و خایه مالی) چیره ی بر همبودشان شوریدند و بیم مرگ را
      به جان خریدند؟ چون دریافتند که خدا و دین تنها، ابزاری
      است برای خر کردن و خرسواری گرفتن از انها و چاق تر
      شدن اقا ها و اقازاده ها. مانیفست کمونیست ( آرمان-نامه ی
      همباز گرایان) میگوید که هرگز دستی از اسمان برای رهایی
      رنجبران بیرون نیامده و نخواهد امد
      ، تو خودت هستی که
      باید زنجیر هایت را بشکنی چرا که چیزی جز این زنجیر ها
      نداری که از دست بدهی !
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    12. 3 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-10-2013),Mehrbod (12-10-2013),sonixax (12-11-2013)

    13. #8
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      حالا شما که میگی سانسور مشروع نیست و باید افرادی مثل منم بتونن حرفشون رو بزنن، و جواب قانع کننده براش هست، چی میگی؟
      یعنی واقعا میشه در جامعهء اسلامی این حرفا مطرح بشه؟
      حتی اگر نتونید جواب بدید؟
      حتی اگر همه قانع نشن؟
      ما که تا دیدیم از همون بچگی و خانواده تا سطح گسترده تر و اجتماع و سیاست و حکومت، پر از سانسور و عقاید و حرفهای ممنوعه بوده.
      هرچند به مرور و شاید خیلی سریع، این وضع تاحد زیادی عوض شده.
      شاید چون خود مردم به مرور فهمیدن که این چیزها دیگه منطقی و کارا بنظر نمیاد.

    14. #9
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      انسانها نباید اینقدر تحقیر شوند که عمرشان بابت دو لقمه نان کوفتی بگذرد و نتوانند فکر و کار چندان دیگری داشته باشند.
      واقعا که خنده دار است بخاطر مسائل اولیه و ساده و ضروری زندگی اینقدر در رنج و محرومیت باشیم.
      آخر چرا مردم اینطوری هستند.
      چرا من باید مجبور باشم با این مردم کار و زندگی کنم؟
      چرا باید خدا از من بخواهد در این بین نماز بخوانم؟
      اصلا یک عزب اینقدر اعصاب ندارد و خدا با این خواسته خشم او را مضاعف میکند.
      خب معلوم است عاقبتش همین میشود دیگر.
      خدا خودش با دم من بازی کرده.
      عزیزم تو که میدانستی نباید دست به دم من بزنی من اعصاب ندارم!
      خب من ایمان نداشتم اصلا نخواستم ریسک بکنم که آنقدر به دست خودم بدبخت بشم که مجبور باشم تن به زیردستی و استثمار توسط این سیستم منزجر کننده بدهم.
      آیا گناه من فقط همین بود؟
      و آیا هرکس ازدواج کرد خداوند روزی اش را راحت تحویل داده است؟
      منکه همچین چیزی ندیدم.
      خیلی ها روزیشان سخت است، تنگ است.
      میگویید آنها خودشان بد بوده اند، خطاکار بوده اند، چه میدانم لابد احمق بوده اند.
      ولی خب همیشه یک بهانه ای هست دیگر.
      مسئله اینست که چه کسی تضمین میکند؟
      بالاخره روی چه میتوان حساب کرد؟
      من از کجا میتوانم به خودم مطمئن باشم؟
      اگر برای هرچیزی یک توجیهی میتوان درست کرد، و کسی مسئول و پاسخگو نیست، پس چرا بر چه اساسی خودمان را به خطر بیاندازیم؟ منکه میدانم اینطور هستم، ممکن است بهم فشار بیاید بزنم چند نفر را بکشم و خودم را هم به فاک بدهم، پس چرا این کار را بکنم؟ بدبختی دنیایش به کنار، آیا همین خدای شما بیخیال قتل و خشونت من خواهد شد؟ آیا مرا به بهشت میبرد؟
      نهایت من همین بود. جهاد من همین بود. من تلاشم را کردم.
      دیگر منت خدای شما را هم نمیکشم، چون گویا فایده ای ندارد.
      دیگر آخرش با خودش. ما که زورمان نمیرسد، وگرنه به خودم خوشبختی میدادم.
      نمیدانم چرا خدا نمیدهد. چون اگر من جای خدا بودم، و اگر او نیازمند من بود، حتی باوجود تمام بلاهایی که سرم آورده، باوجود تمام سوالهای بی جوابم، این را به او میدادم!
      تنها چیزی که میتوانم تصور کنم از بابت این همه رنج و بدبختی و محرومیت و خشم، اینست که امروز قویتر از دیروزم. بله اینطور فکر میکنم. فکر میکنم خیلی قویترم، و البته خردمندتر، و حتی شاید انسان تر! منظورم اینست که شعور و احساس و شفقت بیشتری یافته ام و از خامی و حماقت دورتر شده ام.
      پس شاید تمام این کون پارگی ها خاصیتش این بوده.
      نمیدانم.
      ولی شاید روزی بفهمم.
      بهرحال الان و در عمل برایم تفاوتی نمیکند.
      جز اینکه هنوز هم میتوانم تصور کنم که براستی خدای خوبی وجود داشته باشد.
      چون من پیشرفت کرده ام. و اکنون از زمانی دورتر خوشبخت تر می یابم خویش را.
      و دیگر چگونه میتوانم چیزی را که خلاف این را بگوید باور کنم؟
      خدا باید مرا بپذیرد. همانطور که هستم و میتوانم باشم. و بگوید آری راه تو همین بود، و من همین را میخواستم، اینکه تو اراده ات را بکار بگیری، خردت را بکار بگیری، تمام نیروهای وجودت را، عقل خودت را، وجدان خودت را، تلاش خودت را، و قویتر و خوشبخت تر شوی، داناتر شوی، باشعورتر شوی، مهربان تر شوی.
      نه اینکه بگوید نماز نخواندی، روزه نگرفتی، دیندار نبودی، پس هیچ نداری!
      نه اینکه بگوید مهر نماز را به دیوار کوبیدی، فحش دادی، خشم و تنفر پیدا کردی از عجز و از بدبختی و ظلم، و دنبال قدرت رفتی، پس هیچ نداری و تازه در جهنم میدهم حسابی حالت را بگیرند.
      نه خدای من این نیست.
      چون خدای من خودش این جهان را، و من را، به این شکل آفریده است، و من هیچ چاره ای نیافتم جز اینکه همین باشم و همین راه را انتخاب کنم.
      ویرایش از سوی folaani : 12-10-2013 در ساعت 11:21 AM

    15. 2 کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (12-10-2013),مزدك بامداد (12-10-2013)

    16. #10
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مزدک عزیز، درسته، ولی با این وجود این تفکر هم نمیتونه به تنهایی همه چیز به آدم بده.
      یک مقدار معنویت و اصول و مشترکات حداقلی بنظر بنده ضرری ندارد و بلکه بسیار مفید است، حتی شاید ضروری.
      بنده بطور مثال در تجربهء زندگی خودم اوقاتی که به سمت کفر کامل پیش میرفتم مبدل به چنان تاریکی و چیز هراسناکی میشدم که حتی خودم از بابت آن رنج میکشیدم. یعنی این خودم بودم که به یک سیاهچاله تبدیل میشدم که در آن هیچ چیز جز بی معنایی و نابودی محض وجود نداشت.
      و حتی ادیان و مذاهب رو هم باوجود این همه مسائل و ایرادهایی که ازشون میگیریم، میشه یک جورهایی توجیه کرد، نه به معنای اینکه همانطور که بقیه پیرو آنها هستند پیرو آنها شویم، بلکه دلیل وجودیشان را درک کنیم به گونه ای که لزوما با وجود خداوند هستی و خلقت و نیکی تضادی نداشته باشد.
      حداقلش این مسئله ای نیست که بتوانیم به این سادگی درمورد آن نتیجه گیری کلی و قاطع نهایی بکنیم.
      بنابراین بنده ترجیح میدهم این مسئله را بحال خودش بگذارم. چون ضرورتی هم نمیبینم. دلیل و سند کافی موجود نیست.
      و بنده لزوما ضرورتی هم نمیبینم که برای رهایی از این بند و استثمار و عقب ماندگی، کل و اساس ادیان را به کلی و با قاطعیت بتوانیم رد کنیم. حال بر فرض هم که رد کردیم، آیا جهان جای خیلی بهتری خواهد شد؟ منکه فکر نمیکنم. بخصوص که از آن طرف ممکن است آن معنویت و اصول حداقلی هم درنظر عموم بشریت خدشه دار شوند.
      بنده فکر میکنم شما دیگر زیادی تند میروید و زیاده روی میکنید جناب مزدک.
      چطور من اینقدر مطمئن نیستم؟
      با وجود تمام خشم و تنفر و شورشی که داشتم. باوجود تمام تجربه های تلخم. با وجود محرومیت. و با وجود عزب ماندن (شما شاید تجربه نکرده اید و نمیدانید چقدر به انسان فشار میاورد و پتانسیل خشم ایجاد میکند).

      معنویت و آن اصولا مشترک، فکر نمیکنم چیزی را در این زمینه و فرصتی را از ما سلب کنند.
      برای منکه فعلا معنویت و حداقل اینکه احتمال وجود و صحت این حرفهای خدا و ماوراء را بدهم، جایگزینی ندارد، و دلیلی نمیبینم خودم را از این پتانسیل محروم کنم درحالیکه نمیدانم براستی وجود دارد یا نه و بهرحال تجربیات و نشانه هایی در این باب هم فکر میکنم داشته ام و دارم.

      همین الان داشتم بخشهای دیگری از آن کتاب درمورد جناب «خدامراد» را میخواندم.
      آشکارا چیز عجیب و غنی ای است. اینکه باور کنم تمام اینها ساختگی و دروغ است برایم دشوار است.
      و اصلا برای چه باید این کار را بکنم؟
      ضمنا خیلی چیزهایی که در این کتاب بیان شده است با چیزهایی که بنده بصورت عقلانی و تجربی و شاید نیز درونی بطور مستقل دریافته ام، نزدیکی بسیاری دارد و حتی در اساس تقریبا بطور کامل منطبق با هم هستند.

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •