@Bibak جان میبینم که آسه میای آسه میری؟
@Bibak جان میبینم که آسه میای آسه میری؟
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ترزبانگر رایانه ای:
loathsome من شده ام . جانوری اینچنین نکرده . بیچیز و شکسته .
نتوان یافتن ایمان ام را . [هر،هیچ] خدایی کردن میخواهد .
هیچ چیز گفته هست نو .
هیچ چیز گفته هست راستین . امید ام را بدور پرواز بـکنید . آغوشیدن سایه مرا گرامی استوار میدارد . مرا دور میخورد . سگ ها رسوائی بر من ول بـکنید . من هیچ ایمانی میدارم .
بلند بـکنید بینوای outcast من شده ام .
من هـستم نکرده . معتدل هوا هست . آرام دریا هست .
درّه مرگ نگه میدارد بر خوانان مرا . چشم ها ام را از گیتی درجا بیآسایید .
این جایگه رنگ آمیزی کـنان ، آن هـست چنان یاوه پوچ . اه ، Christ برفراز ، برکه من دوست میدارم . به من (گـم) باخته .
برف ام سپید کفتر چاهی . این روز خوش داشتن شب را بـسازید .
آواز ها darnkess .
واژه ها روشنا . پایین دل ام کشان . من دل عاشقان ام را فراموش نخواهم کرد .
با بیشینه loathing و خـردانگاشت ، .
من بودم بگونه ای بار داشته . در سیاه فروپوسیدگی پخش و پلا شده . هیچ میباید من فرمان میبرم .
ویرانشکسته گوشت تن ام .
برهنگی مرگ ام .
. •
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 12-06-2013 در ساعت 12:02 AM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
آه ... این همه دوست امان @Alice گفت یادمان نوستالژیک بگویید , این ترزبان رایانهای
که آوردید به گمانم به زمانِ سخنگاه خدابیامرز گفتمان هم میرسد .. یادم هم هست خودتان نرمافزار اش
را نوشته بودید و چه خندههایی که سر ترزبانهایِ این برنامه و روانِ شگرف و ویژه اش نکرده بودیم ...!
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
سخن از لیمو شد بازم نوستالوده شدیم:
یادم است که مادرم ، که یادش هماره زنده هست،
هرگاه که بیمار میشدیم، بویژه هنگام سرماخوردگی،
سه چار تا لیمو شیرین آب میگرفت که بخوریم !
ولی وای از زمانی که چایی برگ نمیدانم کدام
چهار گیاه و کدام گل گاوزبان و ...
را درست میکرد.
یادش گرامی باد.
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
Alice(12-06-2013),Anarchy (12-06-2013),kourosh_bikhoda (12-06-2013),Mehrbod (12-06-2013),Russell (12-06-2013)
آه اه اه...
چه بحث های خاله زنکی در میان است اینجا...
روزی رو میبینم که بشینید اینجا سبزی پاک کنید و غیبت کنید دور هم
آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
Alice(12-06-2013),kourosh_bikhoda (12-06-2013),کافر_مقدس (12-13-2013)
Alice(12-06-2013),Anarchy (12-06-2013),مزدك بامداد (12-06-2013)
به دستور من یکبار جامه ی عمل بپوشایند تا رستگار شوید:
یک کاسه ماست پرچرب
2 عدد گوجه فرنگی مشتی
2 حبه سیر متوسط
نمک
گوچه فرنگی ها رو در ماست رنده کنید. سپس سیر رو رنده کنید. نمک هم که حتمن اضافه میکنید. سپس نوش جان کنید.
یادتون باشه هرکسی امتحان کرد بیاد اینجا نتیجه رو بگه ببینیم خوشش آمده یا خیر.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)