هرگاه که میگویید نوچامه.
چه میگویی جانم؟!
چه کسی گفته چامه زیرمجموعهای از چامه است؟ اشتباه نگارشیست یا واقعا منظورتان همین است؟
دیگر اینکه یکبار گفتم ولی گویا درنیافتید، شعر تنها در آهنگین و دستورین بودن نیست، شماری ویژگی دیگر نیز دارد که آن را از نوشتههای ادبی دیگر متمایز میکند. شعر نو تمامِ آنها را دارد غیر از دستورین بودن. برای کراننمایی نیز همان پیشوندِ نو کافیست دیگر. در تعریفی که من از شعر آوردم (و میان شعرا و ادبا تعریفی پذیرفته شده است)نیز دستورین بودن یک ویژگی کلیدی نیست:
با این تفاسیر شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونههایی از شعر هستند.گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته میشوند، اندیشه، خیال و زبان.
من که نگفتم این دو برابر هستند؛ اما به هر رو در فرجام همانطور که گفته شد:
شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونهای از شعر هستند.
والسلام.