• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 39

    جُستار: نگر شما درباره ی شعر کلاسیک و شعر نو

    Threaded View

    1. #28
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ببخشائید!؟ کِی, کجا؟
      هرگاه که می‌گویید نوچامه.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اگر نوچامه همه‌یِ ویژگی‌هایِ {= هموند‌هایِ[١] گردآیه‌[٢]} چامه[٣] را میداشت, آنگاه:

      چامه (پرنده) زیرگردآیه‌یِ[٤] نوچامه (کلاغ) میبود.

      ولی من از آغازِ[٥] جستار آوردم که در کران‌نمایی[٦] چامه, اینجور میسَهد[٧] که بجز
      «آهنگینی» (که چامه و نوچامه هر دو دارند) زابِ[٨] «دستورینی» هم باشد که
      نوچامه ندارد, پس ایندو تنها در "آهنگینی" همباز[٩] میباشند و نمیشود نوچامه را چامه دانست.
      چه می‌گویی جانم؟!
      چه کسی گفته چامه زیرمجموعه‌ای از چامه است؟ اشتباه نگارشی‌ست یا واقعا منظورتان همین است؟
      دیگر اینکه یکبار گفتم ولی گویا درنیافتید، شعر تنها در آهنگین و دستورین بودن نیست، شماری ویژگی دیگر نیز دارد که آن را از نوشته‌های ادبی دیگر متمایز میکند. شعر نو تمامِ آنها را دارد غیر از دستورین بودن. برای کران‌نمایی نیز همان پیشوندِ نو کافی‌ست دیگر. در تعریفی که من از شعر آوردم (و میان شعرا و ادبا تعریفی پذیرفته شده است)نیز دستورین بودن یک ویژگی کلیدی نیست:
      گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته می‌شوند، اندیشه، خیال و زبان.
      با این تفاسیر شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونه‌هایی از شعر هستند.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      زبان همان مزدائیک[١٠] که نیست, ما بیشتر فرایافت‌ها[١١] را از روی سُتُرگ[١٢] ترین پیوند میان اشان
      بازمیشناسیم و پُرگاه[١٣] یک همانندی[١٤] برای امان میبسندد[١٥]. چامه و نوچامه نیز همانند هستند,
      ولی یکی نیستند, دو شاخه از ادبسار[١٦] هستند, ولی زیرگردآیه‌یِ و ابرگردآیه‌یِ[١٧] همدیگر نیستند.
      من که نگفتم این دو برابر هستند؛ اما به هر رو در فرجام همانطور که گفته شد:
      شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونه‌ای از شعر هستند.
      والسلام.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-02-2013),sonixax (12-02-2013),undead_knight (12-02-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •