• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 150

    جُستار: فلسفه چیست؟

    Threaded View

    1. #29
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      با این کرانمایی در ادامه سیستم روانکاوی فروید را به دلیل فلسفه‌ی نامناسب
      مردود و غیرموجه خواندید! (من هم به فروید ایرادهای بزرگی دارم، ولی اینجا کاری به نگره‌های
      فرویدی نداریم) یعنی شما ایراد خود را یکسره معطوف یه روش‌شناسی و ابزار منطقی هاوکینگ
      و فروید کردید و از حیطه‌ی فلسفه خارج شدید. چراکه منطق و روش‌شناسی، در حوزه‌ی
      "فلسفه‌ی علم" بررسی می‌گردد. برای نمونه دانش "تاریخ" انقلاب کبیر فرانسه را تشریح و
      انگیزه‌ها، آثار و نتایج آن را بررسی می‌کند. ولی در "فلسفه تاریخ" ، متدشناسی تاریخی،
      راه‌های حصول علمی و .. را بررسی می‌کنیم و از همینرو اینها دیگر در قلمرو فلسفه تاریخ
      جای می‌گیرند و نه خود تاریخ.
      "فلسفه علم" نیز در ترازی بنیادی تر در فلسفه، تعریف و تبیین می گردد. آن گونه که در مقاله، واژه "فلسفه" تعریف شده است؛ می توانید مقصودم را دریابید.
      فلسفه نقش بنیادی ترین ستون فکری ما را برعهده دارد. حتی اگر فیزیکدانی، در فلسفه فیزیک به درک مناسبی رسیده باشد؛ همچنان با یک فیلسوف واقعی که به طور شایسته به فلسفه پرداخته؛
      دگرسانی خواهد داشت!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      شما ابزار فلسفه را روش منطقی برشمردید و یکجا هم از قیاس ارستویی بهره جستید ولی
      منطق ربط مستقیمی به فلسفه ندارد و ابزاری برای فلسفه علم و روش‌شناسی محسوب
      می‌شود. برهمین پایه بیشینه‌ی آنچه برشمریدید از قلمرو اصلی فلسفه خارج بود.
      مقصودتان چیست از اینکه منطق ربط مستقیمی به فلسفه ندارد؟!!!
      گویا تعریفی که از "فلسفه" و "منطق" ارایه نموده ام و ارتباطشان را به درستی درنیافته اید!
      به قول برتراند راسل؛ شایسته است با کنار گذاشتن دیدگاه خودتان نسبت به جستار؛ از دید طرف مقابل نیز به جستار بنگرید تا به مقصود او اشراف بهتری پیدا کنید و سپس با خرد ناب۱ ،به مقایسه
      دیدگاه وی با نگرش خودتان بپردازید تا به خوبی اندیشه نقادانه را به کار بسته باشید.
      از این رو، اگر موافق با این اندیشه نقادانه می باشید؛ با چنین رویکردی در مقاله خردورزی نمایید. تلاش من چنین بوده که به طور ساده و روان نگرشم را توصیف نمایم. از این رو بر خود خرده می گیرم اگر مخاطب با رویکرد نقادانه و با دقت کافی نیز؛ نتواند دیدگاهم را دریابد.







      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      دانش برای توضیح و توصیف پدیده‌ها یک روش علمی دارد و یک روش فلسفی. مثلا علم فیزیک
      که پیرامون الکتریسیته و شار مغناطیسی و ... گفتمان می‌کند با روش علمی سروکار دارد ولی
      در تحلیل فلسفی فیزیکی ما بدنبال احکام کلی می‌گردیم. برای همین هم در فلسفه باید در
      گستره‌‌ی فراخی بدنبال احکام کلی بود
      " روش علمی " که آن را مستقل بیان نموده اید؛ معنا و مفهوم خود را چگونه و در چه حوزه ای پیدا کرده است؟
      محدود نمودن "فلسفه" به اینکه صرفا به احکام کلی بپردازد؛ معنای بسیار ناقصی را به ان می دهد و من جز شما و اندکی از افراد دیگر؛ فیلسوف یا افرادی که در ترازی مناسب به فلسفه پرداخته باشند را سراغ ندارم که چنین ساده انگارانه فلسفه را تعریف نمایند. در همان مقاله نیز نگاشته بودم که مساله اساسی بر سر یک "واژه" نیست؛ بلکه سود بردن از آن واژه در اندیشیدن۲ و گفتمان ها مهند می باشد. و مهند تر از آن؛ ادراکات ریشه ای عمیق و شفاف نسبت به فربود.






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      اکتشافات علمی پایه‌های تعمق‌ فلسفی را فرامیاورند و به فلسفه یاری می‌دهند، برای نمونه قانون
      بقای انرژی می‌تواند برای فیلسوفان منتج به احکام کلی و فلسفی موجودات بشود.
      در بخشی از مقاله که با عنوان "اثر دانش بر فلسفه" به این موضوع پرداخته ام؛ با نگر خودتان دگرسانی می بینید؟





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      ولی فلسفه صرفا به تعقل تکیه دارد، قانون‌های فلسفی ابطال‌پذیر نیستند
      (مانند قاعده‌ی علیت)
      پس چگونه است که اکتشافات علمی(ابطال پذیر)، بر فلسفه اثر می گذارند؟ و بیشینه فیلسوفان تاریخ، شک و بازنگری را در سرلوحه فلسفیدن خود قرار داده اند؟ درحالیکه شما حوزه فلسفه را صرفا پرداختن به قانون هاییکلی، بدیهی و عقلی محض محدود می نمایید؟
      اما مثالی که آوردید برایم جالب تر بود! من که در معرفت شناسی خود را خردگرا می نامم؛ قانون علیت را تجربی می پندارم. حال شما که خود را تجربه گرا می خوانید؛ چه طور آن راقانونی بدیهی ذکر کردید؟!





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      پس تا اینجا ما یک روش علمی، یک روش فلسفه‌ی علمی و یک فلسفی محض داشتیم، در روش علمی
      با آزمایش و مشاهده سروکار داریم، در روش فلسفه‌ی علمی خارج از حیطه‌ی علم به موضوع و ابعاد آن
      منگریم و در روش فلسفی هم علم مطروحه را در گستره‌ی فراخی تفسیر می‌کنیم. برای همین گستردگی
      احکام فلسفی فراگیر و کلی هستند (علیت، تسلسل و ...) و روابط حاکم بر اشیاء را بصورت کیفی
      تقسیم‌بندی می‌کند.
      پس از آنکه با رویکردی بهتر در مقاله خردورزی نمودید؛ امید است دریابید که چرا "فلسفه" را صرفا محدود به آنچه شما بیان می دارید؛ تعریف نکرده ام.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      گفتنی‌ها فراوان است ولی بیش از این روده‌درازی نمی‌کنم، همینها فعلا بماند تا ببینم پاسخ شما چیست.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      راستی، از گفتگوی تند و پاسخ آتشین بمن هم بپرهیزید چون من برای "هم‌اندیشی" اینجا هستم و اگر
      باورهای شما را راستین و درست بیابم در عقاید خودم بی‎‌درنگ بازنگری خواهم کرد.
      لحن نوشتار و پاسخ های من؛ بازخورد سخن مخاطبم می باشد و سود بردن از لحن تند و نفرت انگیز نیز، به جای خود لازم و بایسته است!

      ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
      ۱. یکی از مهند ترین مسایل فلسفی، پرداختن به چیستی خرد می باشد. موضوعی که میان فلاسفه و حتی عارفان نیز مورد بحث و جدل های فراوان بوده است.
      من نیز به تعریف این واژه از نگر خود پرداخته ام و در چند پست پیشین در همین جستار؛ بیان نموده ام که "خرد ناب" و حکم آن، می تواند معنایی بهتر و متفاوت تر نسبت به مکتب های فلسفی تجربه گرایی و یا ماتریالیستی داشته باشد.
      ۲. شاید برایتان چنین پرسشی مطرح شود که مگر ما در اندیشه خود، مختار نیستیم هر مفهومی را برای واژگان گوناگون در نگر داشته باشیم؟ چه مشکلی دارد که برای نمونه، ما "فلسفه" را در اندیشیدن خویشتن خودمان، معنایی متفاوت و نامانوس به کار گیریم؟
      همچنان لازم است پاسخ را در همان مقاله یافت. علاوه بر آن هنگامی که میان اندیشیدن شخصی و گفتمان فلسفی/دانشیک با دیگران؛ بخواهید دارای نظام فکری یکپارچه و واحد، با معنا گذاری مناسب بر واژگان گوناگون باشید؛ انگاه لازم است حتی در اندیشه شخصی نیز؛ معناهایی مناسب برای واژگان مهند، در نگر بگیرید. زیرا همواره در گفتمان و دیالکتیک؛ نظام فکری خودتان را بنا می کنید.
      البته چندیست که برای خردورزی(اندیشیدن شخصی با اصول خردگرایی) به نظریه ای جدیدتر و کارآمد تر می اندیشم و جستاری هم پیرامون آن ایجاد نموده ام. ولی از انجاییکه از آن استقبالی نشد؛ من هم از بیان بیشتر آن در این انجمن منصرف شدم.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (11-13-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •