• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 21

    جُستار: مناظره میان مزدک بامداد و کورش بی‌خدا در باره ی سوسیالیسم و کاپیتالیسم

    Hybrid View

    1. #1
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      با درود

      آ.کا 47

      فراموش کرده اید که در پیک #4 فرمودید:

      اینها برای کوبیدن شوروی که سامانه ی هومنی[6]
      ولی بیخدا و بی دین بود، از ابزار کهن بهره کشان، یا همان "دین" کژبهره برده و
      با پروردن دیو سیاه اسلام ناب و بیرون کشیدن ان از ته چاه مورگوث هزاره ها ،
      مجاهدین اسلام افغان و طالبان و تروریست های چچن و نوکران سرمایه ی عربستان
      و اسلامیست های ترکیه و .. را پدید آوردند که سر انجام اینها به خود پرورندگانشان
      هم نیشی سخت زدند.
      به هر روی این را به عنوان یک تصحیح می توان پذیرفت. طالبان اخیرن در قطر هم دفتر نمایندگی تاسیس کرده است و به دنبال راه حل سیاسی با جهان غرب است. درست مانند مجاهدین خلق که مشخص است پشت پرده، به غلط کردن هم افتاده اند و امتیاز هم داده اند. پس گروهی که پشت میز مذاکره مینشینند را نمی توان به حساب نیاورد و تار و مار کرد.

      در مورد "خرید" هم گویا وهم برتان داشته است. من گفتم جایی ندیدم امریکا به طالبان اسلحه "بدهد" و سخنی از خرید نبود. همانطور که خودتان هم معترفید، امریکا به مجاهدین افغان اسلحه میرسانده نه به طالبان. آنهم اسلحه های روسی! آنهم به صورت نامستقیم.

      سرمایه در دست دولت

      شما گویا متوجه نمیشوید. شاید هم پاسخ مرا به درستی نخوانده اید و شتاب زده و دست پاچه پاسخ دادید. کسی نگفت چون احمدی نژاد کار خوب هم می کند، ما نباید همان کار خوب را بکنیم. سخن در این بود که خروشچف چطور از درون یک جریان سربرآورد که من این را برهانی بر دموکرات بودن ساز و کار آن جریان نمیدانم چرا که احمدی نژاد هم زیر عبای رهبرش بزرگ شد و به جایی رسید که در مخالفت با او 10 روز خانه نشین شد. پس آیا می توان نتیجه گرفت که این سیستم هم دموکرات است؟

      افتادن بمب در خاک شوروی

      بیجاست. در طول تاریخ اغلب دیده شده است که کشوری که به کشور دیگری حمله می کند، خودش دست به بازسازی آنجا می زند. بر این پایه امریکا هم چنین کرده است. ولی در همان لینکِ شما هم به وضوح ذکر شده است که "جوزف دوج" یک مشاور اقتصادی بود. بر خلاف ادعای شما، خبری از پول های هنگفت امریکا نبود. البته سرمایه داران خصوصی چرا ولی کمک دولتی خیر. دستکم "هنگفت" خیر. ماموریت جوزف دوج در آنجا یک ماموریت مشاوره ای و تعیین سیاست های اقتصادی بوده است.

      سفسطه دیگر شما اینست که گویا هرچه که به نظرتان خوب باشد کمونیستی/سوسیالیستی است حتا اگر در سایه اقتصاد کاپیتالیستی ژاپن و جذب سرمایه گذارهای خصوصی در صنایع مادر و زیرساخت ها باشد. در کمال تعجب، فراهم آوردن اقتصاد خصوصی و کاهش اندازه و دخالت و تاثیر دولت در اقتصاد شده است یک "روش کمونیستی" که مرغ پخته را به رقص وامیدارد.

      سفسطه دیگر هم اینست که تنها آمار کشته شدگان شوروی را می آورید ولی آمار مقایسه ای را نمی خوانید. پس از پایان جنگ، جمعیت شوروی نسبت به زمان آغاز جنگ " 2 ملیون افزایش " هم داشته است. پس این ترفند نیز برایتان سودی نخواهد داشت و تا اطلاع ثانوی، پیشرفت چشمگیر ژاپن در مقایسه با شوروی ارتباطی به جمعیت کشته های آنان پیدا نمی کند.

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 800px-Demography_USSR.svg.png
دیدن: 57
حجم: 9.1 کیلو بایت

      سفسطه ای دیگر نیز اینست که درون خاک ژاپن یک سرباز امریکایی هم پیاده نشده است. این در حالیست که تقریبن تمامی شهرهای اصلی ژاپن بمباران شده اند و مراکز حساس و نقاط فرماندهی آن شهرها ویران شده است. تا سال 1951 هم که اشغالش به پایان رسید یک ویرانه بود و تقریبن کاری انجام نگرفته بود. در دهه 50 بود که دولت و مردم ژاپن رو به بنمایه ها و اصول کاپیتالیسم آوردند و بسوی پیشرفت رفتند.
      Occupation of Japan - WiKi

      By the end of 1945, more than 350,000 U.S. personnel were stationed throughout Japan
      Strategic bombing during World War II - WiKi

      Conventional bombing damage to Japanese cities in WWII

      City
      % area
      destroyed

      Toyama
      99 / 100
      Fukui
      86 / 100
      Tokushima
      85.2 / 100
      Fukuyama
      80.9 / 100
      Kofu
      78.6 / 100
      Kuwana
      75 / 100
      Hitachi
      72 / 100
      Nara
      69.3 / 100
      Tsu
      69.3 / 100
      Okayama
      68.9 / 100
      Mito
      68.9 / 100
      Takamatsu
      67.5 / 100
      Shizuoka
      66.1 / 100
      Hachioji
      65 / 100
      Tsuruga
      65.1 / 100
      Matsuyama
      64 / 100
      Nagaoka
      64.9 / 100
      Maebashi
      64.2 / 100
      Imabari
      63.9 / 100
      Gifu
      63.6 / 100
      Kagoshima
      63.4 / 100
      Toyohashi
      61.9 / 100
      Hamamatsu
      60.3 / 100
      Yokohama
      58 / 100
      Isesaki
      56.7 / 100
      Ichinomiya
      56.3 / 100
      Kobe
      55.7 / 100
      Kōchi
      55.2 / 100
      Kumagaya
      55.1 / 100
      Tokyo
      51 / 100
      Wakayama
      50 / 100
      Akashi
      50.2 / 100
      Himeji
      49.4 / 100
      Hiratsuka
      48.4 / 100
      Tokuyama
      48.3 / 100
      Sakai
      48.2 / 100
      Saga
      44.2 / 100
      Choshi
      44.2 / 100
      Utsunomiya
      43.7 / 100
      Shimizu
      42 / 100
      Numazu
      42.3 / 100
      Chiba
      41 / 100
      Kure
      41.9 / 100
      Sasebo
      41.4 / 100
      Ujiyamada
      41.3 / 100
      Nagoya
      40 / 100
      Ōgaki
      39.5 / 100
      Shimonoseki
      37.6 / 100
      Kawasaki
      36.2 / 100
      Ōmuta
      35.8 / 100
      Osaka
      35.1 / 100
      Yokkaichi
      33.6 / 100
      Omura
      33.1 / 100
      Okazaki
      32.2 / 100
      Kumamoto
      31.2 / 100
      Aomori
      30 / 100
      Ōita
      28.2 / 100
      Miyakonojō
      26.5 / 100
      Miyazaki
      26.1 / 100
      Nobeoka
      25.2 / 100
      Fukuoka
      24.1 / 100
      Moji
      23.3 / 100
      Sendai
      21.9 / 100
      Yahata
      21.2 / 100
      Ube
      20.7 / 100
      Amagasaki
      18.9 / 100
      Nishinomiya
      11.9 / 100

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      شوربختانه برای شما، درست همین که "همه" را یکی کرده اید، نادرست است. به زبان ساده،
      بستنی را میتوانید نخورید ولی آیا نان و پوشاک و خانه و انرژی و ... چه ؟ میتوانید بی انها هم زندگی کنید؟
      شما گویا در دیافت ساده ترین مثال ها نیز مشکل دارید. کسی صحبت از کالای غیرضروری نکرد. بستی صرفن یک مثال است. شما به جای بستنی بگویید ایکس. در مثل مناقشه نیست. روشن است؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      سرمایه دار-> مزد به کارگر -> کارگر نزد پزشک میرود و پول میدهد-> پزشک سوار هواپیما میشود و به خلبان مزد میدهد-> خلبان کفش میخرد-> پول به سرمایه دار بر میگردد
      باز هم بیجاست. شما سرمایه دار را یک بانک یا دستگاه چاپ پول فرض کرده اید. سرمایه دار پول خود را از آسمان که نیاورده است. او هم برای آن پول به کسی خدمات داده یا ارزشی در جایی آفریده است. مقدار پول موجود در یک کشور لزومن ثابت نیست. دولت یک بنگاه پول چاپ کنی دارد که می تواند در زمان های مقتضی اقدام به این کار کند. یکی از این موارد زمانی است که تولید در کشور رونق داشته و بهره وری باشد. در اینصورت دولت ناچار به افزایش نقدینگی می شود تا اقتصاد را از پسِ تراکنش های اقتصادی برآورد و به همین خاطر هم هست که مقدار نقدینگی و اسکناس های درگردشِ اقتصاد کشورها، همواره رو به افزایش است. روشن است که این پول ها همواره به طرقی مانند هزینه های دولتی یا خرید کالا به جامعه تزریق می شوند. یکی از این هزینه های دولتی، پرداختی های دولتی به کارمندان و اداره پلیس و ارتش و غیره است. اکنون بگویید کارمند دولت و بازرگان چه پیوندی به سرمایه دار دارند؟

      شما خطایی مرتکب شدید که ناشی از یکسویه انگاشتن جریانِ ایجاد ارزش افزوده در اقتصاد است. چنانچه قبلن گفتم هیچوقت کالا و خدمات تنها در درون سیستم تحت تملک خودش به فروش نمیرود. به زبان بسیار ساده فرض کنید مقدار پولی که در دست سرمایه دار است جمع a, b است. سرمایه دار از این مبلغ، مقدار a و b را هزینه ی تولید می کند تا سود c را به دست آورد. در طول مدتی، کالاهایی فروش رفته اند و مقدار a و b به جیب وی برگشته است و منتظر مقدار c است. اکنون خود او نیز برای آرایش سر به سلمانی می رود و از a و b خرج می کند. همینطور برای بهره مندی از سایر خدمات مثلن به رفتگر و پلیس و کارواش و سونا و جکوزی نیز پول می دهد. تا اینجا بخشی از a و b به جامعه برگشته است. سپس جامعه با این مبلغ اقدام به خرید کالای ضروریِ تولیدیِ سرمایه گذار می کند و مبلغ c اندک اندک برگشت داده می شد. میبینید که به دلیل پویا بودنِ تبادلات اقتصادی، شبهه ی وارده از طرف شما ابلهانه و ساده انگارانه است.

      تازه این به فرض اینست که تمام پول جامعه در دست سرمایه گذار و تولید کننده باشد در حالیکه می دانیم چنین نیست و مثلن سلمانی هم برای خودش پولی داشته و جایی بنا کرده و به کاسبی می پردازد و سرمایه دار هم برای بهره مندی از خدمات اول ناچار است به وی پرداخت کند. اصولن فرض اولیه ی اینکه 10 واحد پول در دست سرمایه گذار برای کارِ تولیدی وجود دارد، اشاره به موجودی جامعه نیست. موجودی جامعه بیشتر از 10 واحد پول است. چنانچه کاری با ارزش افزوده رخ دهد، این مقدار نقدینگی در بین فعالان اقتصادی جابجا می شود. در زمانی هم که مقدارِ نقدینگی کاهش یابد، دولت ناچار به چاپ پول جدید می کند که از طریق کارمندان خودش به جامعه تزریق می شود. پس اکنون شاید با این توضیح روشن شوید که چرا باید جلوی نقدینگی بالا را در اقتصاد گرفت.

      درباره ی سایر سخنانتان هم پیرامون جامعه سوسیالیستی و ارزش کار و ارزش پول و اینها باید گفت به قول فردوسی:

      بزرگی سراسر به گفتار نیست
      دوصد گفته چون نیم کردار نیست


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      بزبان دیگر, منهم میتوانم درست همین را برای شما بنویسم؛ یا اینکه به دید شما هرکه زودتر نوشت، برنده ست؟
      دشواری شما در دریافتِ موضوع این بحث کاملن روشن است. من هم اصراری به اثبات این ندارم. خوشبختانه شما تا ابد نمی توانید به ایرادِ شبهات بی مایه بپردازید و این مناظره سرانجام باید در 10 پست بسته شود. پس از آن پاسخ سایر سخنانتان را هم خواهم داد.
      sonixax این را پسندید.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (11-14-2013),sonixax (11-13-2013)

    3. #2
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      Mehrbod این را پسندید.
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      کافر_مقدس (11-13-2013)

    5. #3
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      با درود

      کلاشنیکوف و استینگر ...

      بیجاست. همونطور که قبلن هم گفتم من اینجا قرار نیست از سیاست دولت ها دفاع کن. این شمایید که بالای منبر هوس سحرای کربلا کردید و طوطی وار تکرار می کنید "موشک استینگر امریکایی" ولی دستکم برای روشن شدن خوانندگان و خود من حتا یک منبع و مدرک از این را نشان ندادید. در مورد دوستان امریکا هم باز باید تکرار کنم که دولت های دوست و شریک نظامی شوروی قبلن مورد اشاره قرار گرفته اند. هوشمندانه در جایی که نظر خواننده را جهت دار کنید این موضوع را تکرار می کنید در حالیکه در لیست دوستان شوروی دیکتاتورها و جنگلی هایی بودند که چیزی از به قول شما "هومنی" سرشان نمیشده. همین الان نیز کشور دوست و برادر چین اگر به مدد حکومت اسلامی نرسد این ضد مردمان انقدر عربده کشی نمیکنند. پس میبینید که آویزان شدن از چنین دستاویزهایی به سود شما نیست.

      ضمنن قرار نیست چون شما از اسلام خوشتان نمی آید، انتظار این را داشته باشید که امریکا تمام کشورهای اسلامی را قلع و قمع کند! این روش استالینی مختص شوروی است.

      افتادن بمب در خاک شوروی

      شوروی هم از آلمان غرامت آنچنانی دریافت نکرد. آلمان پس از جنگ دو تکه شد که این خود موضوع غرامت را تا حد زیادی حل کرد. ولی با اینحال آلمان بیش از 2 میلیارد دلار به عنوان غرامت بدهکار شد. فرانسه و انگلستان به جای پول، اسیر جنگی گرفتند. از طرفی روشن است که یکی از علت های طرح مارشال، ایجاد بازاری خوب برای فرآورده های امریکایی بوده است. کمک امریکا به آلمان غربی بیشتر از غرامت جنگی باعث به کار افتادن صنعت امریکا و خروج آن از رکود اقتصادی شد.

      دکترین ترومن هم ارتباطی به موضوع ندارد. روشن است که امریکا، انقلابیون سرمست شوروی را برای خود خطری می دید (همچنان که ما و لیبرال ها نیز انقلاب کمونیستس/سوسیالیستی را خطر بزرگی میدانیم). چنانچه امریکا به دادِ ژاپن نمیرسید، ژاپن هم الان شمالی و جنوبی داشت.

      استدلالتان درباره ی تعداد مرگ و میر ناشی از جنگ اشاره به این دارد که چون نیروی انسانی در شوروی بیش از هرجای دیگر از دست رفته است، پس برای بازسازی و بنای مجدد کشور، شوروی بیش از هر کشور دیگری دچار مشکل است و عقب افتادگی آن به این خاطر بوده است. من هم نشان دادم که جمعیت شوروی در پس و پیش از جنگ تفاوات چندانی نداشته و البته رو به افزایش بوده است. اگر قرار باشد استدلالِ "اگر جنگ نیمشد..." را اضافه کنیم، که این برای همه ی کشورها یکسان بوده است و مثلن ژاپن و آلمان هم در صورتی که جنگ رخ نمیداد دارای رشد جمعیتی بالاتر از این میشدند.

      در مورد نرخ رشد جمعیت و آمارِ جمعیت در سال 1941 در صورت اطلاع از علم آمار، میدانید که آمار سال 1941 در آن نمودار به احتمال زیاد "داده ی پرت" است. به این دلیل که مقدار رشد 20 میلیونی، قبلن در طول 13 سال رخ داده است. یعنی به طور متوسط هر سال 1.5 میلیون نفر. در طول 2 سال منتهی به آغاز جنگ این رشد دو برابر شده و به سالی 3 میلیون رسیده است. اکنون داده ی سال 1941 میگوید این نرخ در طول 2 سال اول جنگ باز هم افزایش داشته و به طرز عجیبی تقریبن 5 برابر شده است (14 میلیون در سال) تا باعث شود جمعیت شوروی در سال 1941 نسبت به 1939 نزدیک به 28 میلیون نفر رشد کند. اگر این آمار را صحیح بدانیم (داده ی پرت نباشد) قطعن این رشد ناشی از جنگ و سیاست رشد جمعیت می تواند باشد. بر این پایه، رشد 28 میلیونی در 2 سال اول جنگ، همان دلیلی را دارد که مرگ و میر 25 تا 30 میلیونی ناشی از جنگ. که این باعث ناکارامد شدن ادعای شما در مورد تاثیرات نیروی انسانی در بازسازی کشور دارد. به تعبیری، نرخ رشد 1.5 تا 2 میلیونی شوروی تقریبن در همه ی دوران ثابت مانده است. یعنی جمعیت شوروی میبایست در صورت عدم بروز جنگ در طول 6 سال میانگین 10 میلیون رشد می داشته است که طبق آمار 2 میلیون رشد دارد. مگر اینکه این 8 میلیون نوزاد 0 تا 6 سال سن را دستاویز جدیدی برای خود کنید.

      نخست می گفتید که در خاک ژاپن جنگی انجام نشد و تنها دو بمب اتمی در آن افتاد.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      در خاک ژاپن جنگی انجام نشد و تنها دو بمب اتمی در دو شهر کمابیش کوچک
      آن افتاد
      اکنون که ادعاهای قبلیتان را پوچ شده دیدید می گویید راه ها و زیرساخت های آن دست نخورده بود! پس گویا امریکا مستراح های عمومی را ویران کرده بوده است. امپراتوری ژاپن هم که بنا بر ادعای خودتان از بین رفت و قلمرو آن نابود شد، پس میبینید که ژاپنی ها هم در بازسازی و گردآوری کشور مشکلات فراوانی داشته اند. در مورد ژاپن به خوبی قبلن توضیح داده ام و به وارون شما بیش از این علاقه به تکرار ندارم.

      در مورد ارتباط جنگ جهانی با کاپیتالیسم هم باید گفت بعید می دانم کسی با شنیدن این یاوه ها به خنده نیفتد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      گروه سرمایه داران ( همه سرمایه داران) می خواهند
      همه کالاهای فراورده ی خود را به چه کسانی بفروشند که از آنجا سودی ببرند؟ و آن خریداران،
      که باید سود اینهارا فراهم کنند، باید از کجا بیاورند که این کار ارا انجام دهند!؟
      اینطور که پیداست، از اقتصاد به کلی سرتان نمی شود و عجیب هم نیست. پرسش اینجاست که آیا همه ی سرمایه گذاری ها باید منجر به سوددهی شوند؟ در علم اقتصاد و مدیریت تولید، مبحثی وجود دارد به نام "تئوری محدودیت ها". تئوری محدودیت ها به این میپردازد که به دلیل نا محدود بودن منابع و سرمایه، دستکم یک محدودیت در کار اقتصادی وجود دارد که مانع نیل به سود می شود. دکتر گلدرت نظریه پرداز این تئوری می گوید: "هر سیستم واقعی نظیر یک سیستم کسب و کار، در داخلش باید حداقل یک محدودیت داشته باشد. اگر چنین محدودیتی وجود نداشته باشد پس سیستم می تواند به مقدار نامحدودی از انچه تلاش می کند سود بدست آورد. این در حالی است که این موضوع برای همه شرکت ها واقعیت ندارد و سود شرکت ها محدود است." در یک سیستم ایده آل بدون محدودیت درونی، این محدودیت بیرونی و سرچشمه از بازار دارد. چنین چیزی به معنی فعالیت رقیب یا محصولِ رقیب است. پس دستکم می دانیم یک محدودیت و مانع برای نیل به سود وجود دارد و همه نمی توانند سود ببرند. درست در اینجاست که نقش مدیریت که قبلن به خوبی تلاش کردم آن را توضیح دهم پر رنگ می شود. یک مدیر در راس یک شرکت میلیون دلاری، ممکن است صدها هزار دلار برای آن شرکت و کارمندانش ارزش داشته باشد. چرا که اتخاذ تصمیمات نادرست توسط وی می تواند منجر به نابودی این سیستم شود.

      چیزی که شما نمیدانید اینست که لازمه ی یک بازار آزاد، چنین چیزهاییست. جالب اینجاست که تمام اینها فرمولیزه و تئوریزه شده هستند. هنر انسان خردمند همواره این بوده است که پدیده ها را علمی بررسی کند و آنها را برای خود به کار بندد. همانطور که قبلن گفتم شما می توانید از تئوریِ من استفاده کنید و کشوری پدید بیاورید که در آن اثری از پول نباشد و این راحتتر از سوسیالیسم است. تمام یافته های علم اقتصاد و دستاوردهای آن را نیز می توانید به سطل آشغال بیندازید. ولی خب به جای یادگیری و بهره برداری از اینها شما مایلید بر طبل سرنگونی نظام کاپیتالیستی بکوبید و شاد باشید (مانند بحران های اقتصادی) که البته من مانعی در این نمیبینیم و رهایتان میکنم تا شادی کنید.

      ضمن اینکه هنرمندانه توضیح من را درباره چاپ پول جدید و افزایش نقدینگی که دولت ها ناچار به انجام آن هستند لاپوشانی کردید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      این چامه[65] ی فردوسی فرزانه[66] هم هیچ پیوندی با انچه میخواهید برسانید
      ( کردار بد "سوسیالیستها" نشانگر بدی اموزه های سوسیالیسم است) ندارد.
      خیر من این را نمیخواهم برسانم. چیزی که میخواهم برسانم اینست که با تئوری پردازی و سخنان عامه پسند و زیبا نمی توانید کاری از پیش به در ببرید و باید به جای سخنرانی، عمل کنید که البته سابقه 70 سال فعالیت عملی تان را هم دیدیم و هنوز هم کمابیش میبینیم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      باید نشان دهید که کردار بد، بگونه ی ناگزیر[68] و اورگانیک و سامانیک[69]، از آموزه های سوسیالیسم بر میخیزد
      همانگونه که من با واکاوی[70] و آناکاوی[71] سازوکار[45] سرمایه داری پایور[72] کردم.
      گویا تازه از خواب بیدار شدید. در تمام این مناظره تلاش من بر این بود که زاییده شدن یک دولت پر قدرت (در مقابل مردم) و دخالتگر اقتصادی و تهیه ی شرایط برای ایجاد یک دیکتاتوری را نشان دهم. ضمنن مسائل اخلاقی درونی سیستم سوسیالیستی را نشان دادم. تمام اینها را در پیک بعدی نتیجه گیری خواهم کرد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      پس بهتر است دست از ادبسار[73] پارسی هم بردارید و فرزانه ی فردوسی را هم به گاری سرمایه داری نبندید!!
      اینهم یاوه ای دیگر از طرفداران "مالِ خر" است. البته به شما مربوط نمی شود که من برای خودم از ادبیات استفاده میکنم یا خیر. چنانچه شما هم در پست های قبلیتان اشعار زیبای فردوسی عزیز را آلوده به قلم کمونیستیتان کردید و اصولن در این صلاحیت نیستید که من را نصیحت کنید و از این امر بازدارید. با سپاس.
      sonixax این را پسندید.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (11-14-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
      از سوی Mehrbod در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 2182
      واپسین پیک: 08-12-2018, 12:19 AM
    2. پیشنهاد مناظره در مورد سوسیالیسم
      از سوی Theodor Herzl در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 51
      واپسین پیک: 11-14-2013, 11:30 AM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM
    4. حکومت مدرن و نهیلیسم
      از سوی undead_knight در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 11-11-2012, 04:38 PM
    5. مقایسه‌ای میان زرادخانه جنگی اسرائیل و ایران
      از سوی Agnostic در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 09-27-2012, 03:43 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •