
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
اگرنه ب.ن.[2] زمانیکه من هلند بودم از خودکشی پسر پناهندهیِ ایرانی هم خواندم (از روی فشارهایی که به وی آورده بودند) و همینجور با شیوهیِ پاژ[3] فراوانی که
میگرفتند و فشارهایی که به برخی میاورد آشنا بودم و دزدیهایِ رواگدار میان کوچگران[4] (از دولت پول بیکاری گرفته, جای دیگر سیاه کار میکنند و ...) هم دست یکم آشنایی یافته
بودم, و اینها بدرستی کاستیها و کژیهایی میباشند که هنوز نیاز به کار فراوان میدارند و در فرهود[5] هم جز این بود باید شگفتزده میشدیم, زیرا نمونهوار خود آلمان یک چیزی است
میان هنبازگرایی[6] و سرمایهداری و برای همین تنها از سرمایهداری پلید و اَبَر هومنستیزانهیِ آمریکا که اگر نان نداشته باشید از گرسنگی میمیرید و اگر بیمار شوید و بیمه نداشته
باشید شما را کنار جوی ول میکنند (someone else's problem!) تا جان دهید (در آلمان بی بروبرگرد, هر که میخواهید باشید, بیمه داشته باشید یا نداشته باشید, شما زیر پوشش درمانی خواهید رفت ), بسیار بسیار بهتر
و هومندوستانهتر است و همهیِ اینها را وامدار همین فشارهایی که به بهرهکشان و سرمایهداران میآورند, میباشند.