ارزش گذاری را ما از دید خودمان انجام می دهیم؛ دیدی که می تواند فراتر از فرگشت رفتار ما را تعیین نماید. و با مقیاسی به نام "خوشی بردن".
مسیر و هدف فرگشت ارزش را ستین برای ما نیست؛ مگر با پایبندی و معنا دادن ارزش به آن، با دستان خودمان!
نمی فهمم چرا اصرار دارید که مرا غافل به ریشه های"رنج و خوشی" بپندارید!!!
بار ها در این گفتگو، خودم به نقش ریشه ای و اساسی فرگشت در به وجود آمدن خوشی ها و نقش مهند آن در خردگرایی تاکیید داشته ام.
همچنان لازم است استدلال کنید که چرا برای ما باید پایبندی به فرگشت، ارزش راستین باشد؛ دست یازیدن به واژگانی همچون "فربودگرایی" و "شناخت شناسیک"؛ در پایور نمودن دیدگاهتان، کمکی نخواهند نمود!
گرایش به فربودگرایی در چنین ترازی، چگونه در ژن ها ثبت شده و به شما انتقال یافته است؟! به گونه ای که محیط زندگی و آروین هایتان در شکل گیری آن، گویا چندان نقشی نداشته اند؟
اینها در حالیست که بیشینه افراد بر حاصل ژن هایشان، در گرو همان ترازهای زیستی و غریزی که فربودگرایی آدمی را بسیار محدود می نماید به زندگی ادامه می دهند. آیا ژن های آنها به درستی در فرگشت؛ شکل نگرفته است؟
نکته دیگر اما، مربوط به بیان عبارتِ "خوشی بیشتر" از شما می باشد که آن را هم صرفا در راستای اهداف ژن ها تعریف نموده اید؛ در حالیکه اگر مستقلا به خوشی بیشتر بیندیشید؛ به چنین نتیجه ای نخواهید رسید!