Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
کافه دومگو
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 1754

    جُستار: کافه دومگو

    Threaded View

    1. #11
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      مشکل در اینجاست که خوشی تنها یک ارزش است, ولی ارزش راستین — ارزشی که خود خوشی و رنج از آن ریشه‌گرفته‌اند — چیز دیگری است.
      ارزش گذاری را ما از دید خودمان انجام می دهیم؛ دیدی که می تواند فراتر از فرگشت رفتار ما را تعیین نماید. و با مقیاسی به نام "خوشی بردن".
      مسیر و هدف فرگشت ارزش را ستین برای ما نیست؛ مگر با پایبندی و معنا دادن ارزش به آن، با دستان خودمان!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      خوشی بردن از خوردن یک ارزش است, ولی خوشیِ خورش از کجا میاید؟ از نیاز به زنده ماندن و انرژی گرفتن, پس:

      ... —> نیاز به انرژی <—> خوشی از خورش

      شما اینجا در واپسین لایه گیر کرده‌اید و نمیتوانید ببینید که بجز خوشی و درد شما, ارزش‌هایِ دیگری
      هستند که به همینها ریشه‌داده‌اند. نگرش به این لایه‌ها و چگونگی پیدایش ارزش‌ها = رویکرد شناخت‌شناسیک
      نمی فهمم چرا اصرار دارید که مرا غافل به ریشه های"رنج و خوشی" بپندارید!!!
      بار ها در این گفتگو، خودم به نقش ریشه ای و اساسی فرگشت در به وجود آمدن خوشی ها و نقش مهند آن در خردگرایی تاکیید داشته ام.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نه, ولی چون شوربختانه نمیگیرید پیوسته دارد می‌همارم[2]:

      کار شما درست است, سنجه‌یِ[3] شما نادرست.

      آنچه همه‌یِ کنش‌هایِ ما را ارزشمند یا بی‌ارزش ساخته و میسازد فرگشت[4] است, نه خوشی و رنج 'برآمده‌یِ' فرگشت.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گفتیم, ارزش‌هایِ یک هومن[5] در خوشی و رنج می‌کوتاهند. ولی فربودگرایی[6] (چیزیکه آغاز گفتمان بود) و شناخت‌شناسی[7] (شیوه‌یِ کار) میگویند آنچه ما میسُهیم[8] و ارزش میدانیم,
      همانا ارزش راستین و پایانین نیست
      همچنان لازم است استدلال کنید که چرا برای ما باید پایبندی به فرگشت، ارزش راستین باشد؛ دست یازیدن به واژگانی همچون "فربودگرایی" و "شناخت شناسیک"؛ در پایور نمودن دیدگاهتان، کمکی نخواهند نمود!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      میتوانیم به سازوکار[10] و شاید آماج[11] جهان هم دست‌یابیم; اینکه نون[12] این به
      چه درد میخورد یا چرا باید بخواهیم به آن دست‌یابیم سخن دیگری میشود که پاسخ من این بود, دریافت این, خودْ به من در جایگاه یک هومن و فرآورده‌هایِ[13]
      ژن هایم خوشیِ بیشتر میدهد و پس نشان میدهد که سرشت و ژن‌های درست فرگشته‌اند, زیرا همپوشانی میان خوشیِ من و فربود‌گرایی رُخ داده.
      کسیکه شناخت جهان و فربودگرایی را بی ارزش میداند به بیراهه میرود, زیرا بمانند نمونه‌یِ فیلسوفی که آوردیم — فیلسوفی که آن اندازه از فلسفه خوشی میبرد که
      هرگز درد تنها را نسُهیده و تنها و بی زادمان[14] از خود میمیرد — چنین رویکردی را پایستگی نخواهد بود; اکنون اینکه چرا باید بود و نبود پایستگی با ارزش باشد
      را من پیشاپیش پاسخ میدهم: زیرا گزینش "رویکرد پایسته‌" باز به من خوشیِ بیشتر میدهد (و اینبار دوباره ژنهای من درست فرگشته‌اند
      گرایش به فربودگرایی در چنین ترازی، چگونه در ژن ها ثبت شده و به شما انتقال یافته است؟! به گونه ای که محیط زندگی و آروین هایتان در شکل گیری آن، گویا چندان نقشی نداشته اند؟
      اینها در حالیست که بیشینه افراد بر حاصل ژن هایشان، در گرو همان ترازهای زیستی و غریزی که فربودگرایی آدمی را بسیار محدود می نماید به زندگی ادامه می دهند. آیا ژن های آنها به درستی در فرگشت؛ شکل نگرفته است؟
      نکته دیگر اما، مربوط به بیان عبارتِ "خوشی بیشتر" از شما می باشد که آن را هم صرفا در راستای اهداف ژن ها تعریف نموده اید؛ در حالیکه اگر مستقلا به خوشی بیشتر بیندیشید؛ به چنین نتیجه ای نخواهید رسید!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (11-08-2013),Russell (11-08-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •