Russell (11-02-2013)
جستار صندلی داغ جناب مزدک را من بستم ، ایشان یک جستار دارند برای پرسش و پاسخ با ایشان! ، سوالها از جناب مزدک پایانی ندارد و من ترجیح دادم که پرسش و پاسخها در آن جستار ادامه پیدا کند.
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
"A Land without a People for a People without a Land"
kourosh_bikhoda (11-02-2013),sonixax (11-02-2013)
گردانندهی تالار صندلی داغ که شما نیستید! بهرحال...
Mehrbod (11-07-2013)
Russell (11-02-2013)
به به... بارون میاد نـــم نـــم...
آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
sonixax (11-03-2013)
دوستان کسی اینجا هست؟!
من فردا صبح آزمون بسیار مهمی دارم و تمام خواندنیها را هم همین امشب انبار کردهام.
وانگهی امروز جایی بودم که بسیار جنبوجوش داشتم و دیشب هم کم خوابیدهام...
اکنون هر کوفت و زهرماری هم که میخورم و سر و صورتم را آب میزنم، تا نگاهم به
کتاب لعنتی میفتد چشمانم سنگین و سنگینتر میشوند، گویی سالهاست که نخوابیدهام.
اگر کسی هست یکی به من کمک کند چگونه تا صبح دوام بیاورم؟!
منظورم از کوفت و زهرمار همین قهوه بود! شاید باید زیاد بنوشم... ها؟
اتفاقا میخواستم کمی بخوابم و زنگ بگذارم، ولی تجربههای پیشین نشان
میدهد «اگر» چشمانم بسته شود تا صبح الالطلوع میخوابم و با زنگ و اینها
بیدار شدنی نیستم... یعنی اگر یک لحظه چشمانم را به نیت خواب ببندم و
باز کنم صبح شده!
درود. نه تریاکی نیستم! البته خیلی دوست دارم باشم، صادق هدایت خیلی
از این افیون ماوراءطبیعی تعریف میکرد.
قهوه هم کمی خوردم ولی گویا کارساز نیست... الان که اینجا مینویسم هیچ
مشکلی ندارم، تا سرم به کتاب میرود از خودم بیخود میشوم!
امتحان میانترم دانشگاه است،(با عرض معذرت) ولی چون با استاد مربوطه
یک داستانی داشتم میخواهم امتحان آن را خوب بدهم.
هماکنون 66 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 66 مهمان)