SAMKING (10-27-2013)
آنچه از نگاشت های ایشان تاکنون دریافته ام؛ مهند ترین ارزش زندگی را فرازیست منفرد خود می دانند؛ نه فرازیست ژن هایشان را.
اما فرازیستن فرد؛ با فرازیستن ژن هایش متفاوت است و زیستن متفاوتی را ایجاب می کند. و این در حالیست که ایشان بر پایبندی به فرگشت، در راستای فرازیست سخن می رانند!
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
Alice(10-27-2013),undead_knight (10-28-2013)
اصولا بقای فرد برای ژن ها فقط تا زمانی مهم هست که به تولید مثل بیانجامه ولی ما انسان ها هویتی مستقل از زن هامون داریم، ما وجود خودمون رو سمبولیزه میکنیم،ممکنه یک نفر بقای خودش رو در بقای دین(مثلا اسلام)، در بقای یک ایدولوژی(مثلا مارکسیسم) ،یک ایده(مثلا آزادی) یا بقای ژن هاش بدونه ولی اینجا در واقع"شخص" از بین میره و سمبول ها هستند که باقی میمونند.
بنابراین ژن ها ذاتا برای ما مهم نیستند.ما تعیین میکنیم که ژن ها برای ما مهم هستند یا نه.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
در قسمتی که به رنگ قرمز مشخص نموده ام؛ یک ایرنگ ظریف قابل تشخیص است!
هنگامی که ما "خوشی بردن بیشتر" را ارزش اساسی بدانیم؛ پس خستگی از آنچه برایمان خوشی آور بوده؛ خوشی آور بودن آن چیز را ابدی و بی کران نخواهد نمود.
در توضیح ساده تر؛ آنچه ممکن است در دراز مدت برایمان خسته کننده شود؛ پس آن خوشی که توصیف نموده اید؛ نیست.
پس اگر ما از برخی کنش های خوشی آور خسته می شویم و از کنش های گوناگون سود می بریم؛ همچنان در محدوده همین اصل اساسی خردگرایی(خوشی بیشتر در گرو فربود) عمل کرده ایم.
بحث دیگر اما به نقد دیرینه شما به عدم فربود گرا خواندن من باز می گردد؛ آن جاییکه در خردگرایی، یافتن خوشی های برتر و راستین؛ در گرو فربود و بازخورد آروین ها انجام می شود.
و تاکید من همواره بر شناخت کافی از فرگشت و اصلاح موجود حاصل از آن بوده است؛ نه انکار یا ستیز کامل با آن.
پس درحالی که "خوشی" یا "خودآگاهی" و یا "اراده" در گرو فرگشت به وجود آمده اند؛ و اکنون می توانند از آن تخطی کنند؛ پایبندی به
پاسخِ اینکه چرا در جهان هستی فرگشت روی داده و آماج هستی ما از دید فرگشتیک چیست؛ ضرورتی نخواهد داشت.
و آخر اینکه برای همه ی موجودات زنده ۱ چه آگاه و چه ناآگاه؛ بازه ای کلی و اساسی به نام "دوری از رنج و خوشی بردن" چگونه زیستنشان را معنا می دهد؛ نه خودِ آماج های فرگشت.
چونان که خودتان هم پیش تر معترف بودید که:
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
۱. من برخلاف بسیاری؛ مهندترین ویژگی که موجودی را زنده بنامم؛ در گرو داشتن خودآگاهی و بر آن اساس، درک لذت و رنج برای آن موجود در نگر می گیرم.
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
iranbanoo (10-28-2013),undead_knight (10-29-2013)
احیانا منظورتون "کار نهادین" هدف ما که نبود؟چون من هیچ هدف بیرونی یا درونی رو در افزایش آنتروپی نمیبینم ولی خب اگر نتیجه رو بخوای بگی میپذیریم که به هر حال جهان در هر بعدیش داره به سمت افزایش آنتروپی میره.
ژن ها میخواند که خودشون پابرجا بمونند(سر این در حوژه بیولوژی هیچ اختلافی نیست) نیازی به رجوع به آنتروپی و فیزیک نیست:))
دومین مسئله این هست که ژن ها مهمترین چیز براشون گسترده شدن و داشتن "کپی" هست.یعنی برای نمونه از دید ژنی کلون ما ارزشی دقیقا برابر با خود ما داره.
آآ در مورد مقایسه انسان ها و حیوانات یکم زیادی تند رفتید،در حیوانات اجتماعی جنگجو بودن یک ویژگی ژنتیکی هست،یعنی ویژگی های ژنتیکی مثلا مورچه جنگجو با مورچه کارگر فرق داره،مورچه جنگجو به درد کارگری نمیخوره و مورچه کارگر به درد جنگو بودن! ولی در جامعه انسان ها هر کسی میتونه جنگ جو یا کارگر باشه شاید کسی جنگ جو یا کارگر بهتری باشه ولی هیچکس در جامعه ذاتا جنگجو یا کارگر متولد نمیشه.
خب بریم سراغ بحث اصلیمون،من دارم میگم ما انسان ها موجوداتی سمبولیک هستیم،کسی این رو نمیپذیره؟موجود سمبولیک هم یعنی اینکه در نهایت شما هرچیزی رو که سمبل خودتون بدونید مثل خودتون باهاش رفتار میکنید،حالا این سمبل میتونه ژتیک باشه یا نباشه.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
iranbanoo (10-30-2013)
@cool ؛
برای نظم بهتر جستارها؛ پاسختان را در اینجا می نگارم.
امید است که همچون جستار "فلسفه چیست" ؛ به سادگی از گفتگو به در نشوید و توانایی دگرگونی باورم را داشته باشید!
جدا از جلب توجه سایرین به کیفیت برتر زندگی در بستر خردگرایی؛
روشنگری غیر مستقیم به این معناست که برای مثال؛ شما جهت نقد و بازنگری باورهای خود؛ با یک خداباور یا دیندار به گفتگو می نشینید و اگر قدرت کافی در دفاع از باورهایتان
و رد باورهای طرف مقابل را داشته باشید؛ همان نتیجه که از روشنگری چشمداشت آن را داشتید؛ می تواند روی دهد. پس با یک تیر چند هدف را زده اید!
من منکر تاثیر مثبتِ فعالیت اجتماعی در روشنگری اجتماعی نیستم؛ ولی باورمندم که باید از دید سودگرایی فردی به جستار بنگرید. مگر اینکه مخالف فردگرایی و سودگرایی در راستای آن باشید.
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
ویرایش از سوی Alice : 10-31-2013 در ساعت 12:18 PM
مزدك بامداد (10-31-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)