
نوشته اصلی از سوی
مزدك بامداد
بیجاست، آمار ما از بنمایه[1] ی باورپذیر[2] بوده و در ویکیپدیا و جاهای دیگر هم هست.
من هم میگویم شما روشن نیست این فرتور[3] هارا از کجا آورده اید.
داستان:
روزی آموزگاری به روستایی رفت ولی آخوند از اینکه مردم آگاه شوند ناخشنود بود
و روزی به کلاس این اموزگار رفته و گفت مردم، این چیز درستی به شما یاد نمیدهد،
اگر راست میگویی، بنویس مار. و آموزگار نوشت "مار" سپس آخوند ماری را
روی تخته سیاه کشید و گفت: مردم مار این است که این نوشته یا این است
که من کشیدم ؟ مردم کودن هم آموزگار را بیرون کردند چون باور داشتند که :