شاخص توسعهی متناسب با منابع را در نظر بگیرید. جامعهی الف و ب هر دو دارای منابع انسانی و غیرانسانی یکسانی هستند، اما در جامعهی الف هرکس محصولی نامرغوب و بیکیفیت تولید کرد اعدام میشود، و در جامعهی ب به مولد محصول نامرغوب و مرغوب به یک اندازه، یا حتی یک سطح پاداش داده میشوند. اینکه انگیزهی مردم، و واحدهای تولیدی کدام جامعه برای پیشرفت بیشتر خواهد بود نیازی به تعمق بسیار ندارد.
مدل ارزشگذاری شما چندان پیوندی با واقعیت ندارد زیرا مسألهی مشکلآفرین تلاش تاریخی انسان برای بدست آوردن بهترین گزینهی ممکن با حداقل تلاش ممکن است. همه چیز برابر، تکتک افراد جامعه خوردن چلوکباب و سوار شدن رولزرویس را به میک زدن نان خشک و لاداسواری ترجیح میدهند و هرکس هم بدلیل همین رانهی ذاتی تنها بالاتر از خودش را میبیند نه پائینتر را. یعنی برای همهی ما انتخاب میان آنچه داریم و آنچه میتوانیم داشته باشیم است، نه آنچه میتوانیم نداشته باشیم.
بدلیل تضاد سیستم اقتصادی مطلوب شما با این گرایش به حداکثری کردن دسترسی به بهترین منابع با حداقل زحمت ممکن همان سال اول دادگاه شوراها و اردوگاه کار اجباری و انقلاب فرهنگی و .... آغاز میشود بلکه شما را وا بدارد تا پول چلوکباب خود را بدهید ما نان خشک بزنیم به بدن.
توجه بکنید که من در ناعادلانه بودن این روش از رقابت و همهی دیگر معایب آن با شما همنظرم(آسیب به محیط زیست، تلاش برای حداکثری کردن منافع به هر قیمتی و …). من اغلب از واژههایی همچون «جامعهی ریسک» به خنده میافتم زیرا فلان سیایاو و مدیرعامل ریسک را میکند و کارگران آن کارخانه/شرکت بهای آنرا میپردازند. این وضعیت هرگز درست نیست.
اما نتایج طبیعی آنرا نیز میتوانم ببینم و برخلاف دوستان طرفدار سرمایهداری در این انجمن، بیشتر نظریهپردازان و مدافعان آن بیرون از این انجمن منکر ناعادلانه بودن مدل تولیدی کاپیتالیستی نمیشوند، بلکه آنرا برای برخورداری از جامعهای از منظر تکنولوژیک پیشرفته، از منظر سیاسی آزاد و از منظر اقتصادی دائم در حال توسعه ضروری میدانند. که آنهم قابل بحث است. اما تقلیل ناتوانی سیستمی که در آن تولیدکننده از امنیت وجودی مطلق برخوردار است به «از همه، برای همه» از آن حرفهاست و نشان دادیم که ارزشی ندارد.
«خودآماج» شاید نباشد اما قطعاً بطور مستقل از جهتمندی احتمالی آن، و حتی مستقل از بهایی که برای بدست آمدنش پرداخت شده بطور عمومی، پیشرفت تکنولوژی = بهبود زندگی نوع بشر بوده. بطور عمومی، نه بطور ذاتی. و از این مهمتر عامل اصلی پیشرفت سطح زندگی در قرن اخیر نیز همین پیشرفت کور و سودمحور تکنولوژی بوده، چیزی که ما را هماکنون قادر به گفتگو ساخته و قلب پیر شما را قادر به تپیدن به این سرعت. این است که اشتیاق به گسترش آن و برگرفتن سیستمی که پراکنش حداکثری آنرا تضمین میکند تنها منطقیست.
چیز دیگری که پیشفرض گرفتهاید ناتوانی سیستم سرمایهداری از کنترل آسیبزایی توسعهی تکنولوژیک خود است. مثال نقض آن کشور فرانسه است که الگوی انتخاب مصرفکننده باعث شده آن کشور سبزترین کشور جهان باشد و بیشترین شمار خودروهای پاکسوز را داشته باشد و از نفت خاورمیانه به کلی بینیاز باشد و ...
مشکل دقیقاً همینست، تقلیل پیشرفت برای جلوگیری از انباشت کالا به پیشرفت عینی باعث کند شدن آن به اندازهی تقریباً صفر میشود. بیشینهی پیشرفتهایی که امروز در رولزرویس خود میبینید ثمرهی سرمایهگذاریهای میلیونی و میلیاردی شرکت سازنده به روی اختراع تکنولوژی به جهت تثبیت سلطه به بازار بوده نه نیاز عینی، و ما اساساً در همین پروسهی پیشرفت است نیازهای خود را کشف میکنیم. لادا هرگز نمیتوانست نیاز به ایربگ را کشف بکند زیرا تیمی زبده از مهندسان و دانشمندان بطور دائم مشغول تلاش برای بهبود آن نبودند.
پیشرفت عینی هم در تلاش برای فایق آمدن به دشواریهای عینی هرگز قادر به تداوم عرضهی کالا در بازاری محدود نخواهد بود. یک جامعهی صد نفره را تصور بکنید: شرکت لاداسازی برای هر کدام از ایشان یک لادای شیک و آخرین مدل که خیلی خوب میراند میسازد و این برای مثال سه سال زمان میبرد. اکنون پس از سه سال، بازاری برای خط تولید لادا وجود نخواهد داشت مگر آنکه : ۱. بازار جدیدی خارج از این جامعهی صد نفره برای آن بیابند یا ۲. تکنولوژی جدید، ولو کاذبی به آن بیافزایند که یکی از لادا داران را مجاب به خرید آن بکند. سکون توسعهی اقتصادی پس از یک دورهی طولانی از گسترش کمی، یکی از بزرگترین معضلها در جوامع سوسیالیستی بوده و هست.
از همهی اینها گذشته، اکثریت قریب به اتفاق تمام پیشرفتهای تکنولوژیک جهان تاکنون برآمده از همین عنصر رقابت با هدف سلطه بوده، از جمله توسعهی اقتصادی شوروی که از آن به عنوان «دستاورد» سوسیالیسم یاد میکنید که درپی تعارض با یک نیرویی متخاصم خارجی و رقابت با آن منتج شد، نه سیاستهای هوشمندانهی عمو استالین.
اینهم ادعای درستنمای دیگری که با بیش از سی ثانیه اندیشیدن از هم میپاشد: «بیش از اندازه تند» پیشفرض میگیرد که ما پیرامون معیار و دلیل آسیبزا شدن پیشرفت تکنولوژی به توافق نظر رسیدهایم و دلیل مثلاً تخریب محیط زیست سرعت پیشرفت نه وسعت(افزایش کیفی نه کمی)آن بوده. و باز هم این ادعای عجیب را در خود نهفته دارد که دولت سوسیالیستی خودش «کار درست» را خواهد کرد و سرعت/وسعت پیشرفت تکنولوژیک را با نیازها و تواناییهای عینی جامعه هماهنگی خواهد داد. لابد مثل چین، که در حال حاضر بزرگترین ویرانگر منابع طبیعی و محیط زیست در جهان است.![]()