اینها دیگه برای کسی ارزش نداره. نتیجه فقط قابل بحث هست. اینکه به چه علت و انگیزه ای رخ داده زیاد مهم نیست. و چون نتیجه در هر دو مدل یکسانه، استدلال جناب مزدک هم در هر دو قابل کاربرده که انصافن استدلال آخوندی هستش. امروز یک پدر از پسرش قبولی در فلان دانشگاه یا فلان رشته رو میخواد. کاری به جزئیات نداره که روزانه 10 یا 2 ساعت درس میخونه. در علم مدیریت امروز هم نتیجه مهمه. مدیران امروز مثلن رسیدن به سطح رضایت مشتری 98 درصد رو از سیستم طلب میکنند به شرطی که با سایر اهداف کیفی تداخل نکنه و سازمان های مشتری یا سازمان های ناظر هم فقط با اعداد کار دارند که حاصل نتایج هستند. پس میبینید که انگیزه یک دیدگاه درونی هست و برای بیرون فاقد ارزشه.