• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 46

    جُستار: فرد

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی r.daramroei نمایش پست ها
      ؟؟ اولا مگر ما از یک انسان خاص سخن میگوئیم؟ دوما منظور از عقل صرف چیست و چرا اینجا آمده ؟
      1-تک تک انسانها موضوع سخن هستند، هر جهانبینی که حتی یک انسان را نادیده بگیرد مردود است.
      2-اشتباه لپی کرده اید، گفته ام که از عقل، صرفنظر شود.

      دنبال پاسخ این سؤال میگردیم ک فرد چیست و آیا وجود دارد؟ شما باید مشخصا اعلام کنید از چه ادعائی دفاع میکنید و فرد وجود دارد یا نه.
      فرد یعنی چه؟ یعنی شخص، یعنی آنچه مقابل زوج قرار می گیرد؟ و یا منظور یکی بودن هستی است؟
      مدعا این است که هستی یکپارچه از یک جنس است و ترکیب در آن راه ندارد؛ ترکیب های قابل مشاهده اعتبار صرف بوده و واقعیتی ندارند.
      و پس از آن میپردازیم ب این ک این پاسخ مستلزم پذیرش کدام جهان بینی است و آن بینش هستی را چگونه توضیح میدهد. ب سؤالات برخاسته از بینش خود چه پاسخی خاهد داد.
      جواب اینها تا حدی در پست قبلی داده شد.
      موضوع بقا ک من مطرح کردم نه بقای مورد نظر انسان بعنوان یک موجود زنده (یا انسان با هر تعریفی) است، ک بقا بعنوان ماهیت ماده است. این ک ماده نابود نمیشود و از شکلی ب شکل دیگر در می آید معنی بقای مورد نظر در اینجاست.
      مگر شکی در این نوع بقاء وجود دارد؟ اشاره شد که فرد بوده، هست و خواهد بود؛ دیگر تنها چند صباحی با تکیه بر فرد خودنمایی می کند.
      من با این نظر شما مخالفم اما حکم خود را پس از استدلال شما بیان میکنم. اگر موافق هستید مابقی پستها را نادیده بگیرید و نتیجه گیری را ب بعد از تشریح کامل مطلب فوق موکول کنیم. لطفا منظورتان از «انسان» را مشخص کنید و بگوئید چرا گریزی جز خدا ندارد.
      فکر کنم اگر منشاء ارزشمندی انسان معلوم شود مشکل حل می شود؛ چرا کشته شدن که نه حتی زجر روحی و جسمی انسانی ما را آزرده می کند اما در مقابل کشتار روزانه میلیونها راس گاو و گوسفند و خوک و .... نه تنها کاملا بی تفاوت که خوشحال هم هستیم و قابلمه حاوی گوشت آنها را با ولع به دستگاه هاضمه می سپاریم؟
      آیا این صرف همدردی با همجنس است که گاهی در حیوانات هم دیده می شود یا چیز دیگری است؟
      اگر این است که ارزش صحبت و جر و بحث ندارد اما اگر چیز دیگری است که به نظر من چیز دیگری است، این ارزشمندی نمی تواند صرف اعتباری باشد که انسان خود برای خود تراشیده است چرا که در این صورت نیز ارزشی ندارد پس ناچارا این مدال باید از طرف دیگری به انسان داده شده باشد و این دیگری جز خدا نمی تواند باشد.

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از کوشا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-11-2013)

    3. #2
      شناس
      Points: 572, Level: 11
      Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
      Overall activity: 5.0%
      آغازگر جُستار
      تعلیق قبل از جهش
       
      دلواپس
       
      r.daramroei آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      70
      جُستارها
      2
      امتیازها
      572
      رنک
      11
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 79 بار در 68 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      1-تک تک انسانها موضوع سخن هستند، هر جهانبینی که حتی یک انسان را نادیده بگیرد مردود است..
      صحیح است، و گمان نمیکنم هیچ چیزی خلاف این گفته باشم.
      2-اشتباه لپی کرده اید، گفته ام که از عقل، صرفنظر شود.
      پس "صرف"ی درکار نیست. منظور عقل همه فهم است نه عقل خاصی مثل عقل محض و استعلائی و....
      فرد یعنی چه؟ یعنی شخص، یعنی آنچه مقابل زوج قرار می گیرد؟ و یا منظور یکی بودن هستی است؟
      مقابل زوج قرار نمیگیرد. منظور دقیقا مصداقی برای یک است. ذهن ما نمیتواند دو چیز (وبیشتر ) را یک چیز بداند. بنابراین منظور "وجود" هم هست. یک در بحث کنونی قبل از زوج قرار میگیرد نه مقابل آن. زیرا من معتقدم اولین عددی ک بتواند "چیز" واقع شود 3 است. شاید درک دیگری از همین موضوع سه پایه های هگلی را ساخت. آنچه یک میپنداریم درواقع روحی است ک دو یک را دربر میگیرد. بحثی ویژه است.
      مدعا این است که هستی یکپارچه از یک جنس است و ترکیب در آن راه ندارد؛ ترکیب های قابل مشاهده اعتبار صرف بوده و واقعیتی ندارند.
      تمام سخن من نیز همین است. من معتقدم وقتی بشر از هر چیزی سخن بگوید آن چیز بیهوده و بی دلیل نیامده است. اصلا چیزی ک نیست بزبان آورده نمیشود. نهایت اختلاف میتواند بر سر جنس و محتوی چیز باشد. همین یک شاهدی بر این است ک یک قانون واحد میتواند ب نتایجی منجر شود ک یکی نیستند. زیرا در بطن هر قانونی دوئیت هست. وقتی هیچ چیز بی دلیل بزبان نمی آید واژه ی خدا نیز بی دلیل نیست. خدا درواقع نامی است ک برای کلیت هستی درنظر گرفته ایم و این نام ب نتایج مختلفی انجامیده. این موضوع را در تاپیک "رابطه" در هم میهن آغازیدیم ک اخراج شدیم و هیچوقت نشد تشریحش کنیم.
      جواب اینها تا حدی در پست قبلی داده شد.
      اگر اجازه بدهید بعدا ب باقی مسائل میپردازیم. در اینجا فقط بایستی نقطه ی مشترکی یافت تا بتوانیم سخن گوئیم. وگرنه مثل دو غیر همزبان فقط حرف خیش را خاهیم گفت. این "فرد"ی ک بسادگی از آن گذشتید دقیقا چیست؟
      و این دیگری جز خدا نمی تواند باشد
      میترسم یادم برود... من در تشریح این ک خدا از کجا آمد ب همین نکته رسیدم. خدا فقط یکی از دو قطب ممکن برای نامگذاری هستی است.. و همان محور و نقطه ی ثابت اجباری است ک در پاراکراف بالا من سعی میکنم بوجودش آورم تا بتوان ادامه داد. ب نتایج مشابهی میرسیم اما انتخابهای متفاوتی میکنیم ک این بنفع منست.. زیرا در عین نکوهش بی اصالتی ها معتقدم انسان فقط انتخاب میکند.

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از r.daramroei گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-11-2013)

    5. #3
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی r.daramroei نمایش پست ها
      این "فرد"ی ک بسادگی از آن گذشتید دقیقا چیست؟
      شناخت دقیق این فرد مستلزم احاطه بر اوست اگر چنین اتفاقی بیفتد آنگاه شما می شوی فرد اما چنین احاطه ای محال است لذا هیچگاه هیچ شناخت دقیقی از فرد حاصل نخواهد شد و ما مجبوریم به همین شناخت و درک ناقص بسنده کنیم.
      بقیه حرفها را فکر کنم خیلی روشن بیان کردم.

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از کوشا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-11-2013)

    7. #4
      شناس
      Points: 572, Level: 11
      Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
      Overall activity: 5.0%
      آغازگر جُستار
      تعلیق قبل از جهش
       
      دلواپس
       
      r.daramroei آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      70
      جُستارها
      2
      امتیازها
      572
      رنک
      11
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 79 بار در 68 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      شناخت دقیق این فرد مستلزم احاطه بر اوست اگر چنین اتفاقی بیفتد آنگاه شما می شوی فرد اما چنین احاطه ای محال است لذا هیچگاه هیچ شناخت دقیقی از فرد حاصل نخواهد شد و ما مجبوریم به همین شناخت و درک ناقص بسنده کنیم.
      بقیه حرفها را فکر کنم خیلی روشن بیان کردم.
      میترسم با همین دیدگاه همه ی آن جملات را گفته باشید. منظور من از "فرد" در این تاپیک "چیز" اشت. شیء. یک. آن چیزی ک بدان موجود میگوئید چیست. مثلا میگوئید "انسان". کدام انسان؟.. فلانی؟ آیا فلانی وقتی ک بیمار است و هذیان میگوید بازهم فلانی است؟ (بحث مشابهی در تاپیک هویت و.. در جریان است) آیا اگر دستش را قطع کنند باز هم فلانی است؟ فرض کنید با تکنیکی میتوان سر او را جدا کرد و تن و سرش را در عین حال زنده نگهداشت.. کدامش فلانی است؟ انسان بطور کلی اگر بخاهد وارد قضیه ای شود و در موردش حکمی صادر کنیم ابتدا باید مشخص شود ک چیست. چیست یعنی همخانی با یکی از داشته های ذهنی ما. و............... حال آن ک من بطور مشخص "فرد" را چیزی همچون ریزترین اجزای ماده در نظر گرفتم. اگر بگوئیم جسمی مانند سنگ برای من "فرد" و چیز است و میتوان در حکم کلی ئی مصرفش کرد میگویم اگر آن سنگ دوتکه شود چطور؟ اگر ب کانیهایش تقسیمش کنیم چطور.. آیا یک کانی آن فرد است؟ دقیقا سنگ را ب چه میگوئیم؟ بدینسان مشخص میشود آنچه ما ب نامی نامگذاریش کرده ایم درواقع فرد نیست و چیدمانی از فلان ذرات است. ممکن است بگوئید ک "نام" جزو مقوله های معناشناسانه (Semantical) است و متفاوت از شیء میباشد. زیرا "نام" در عین حال ک ب «زبان موضوعی» (Subjective language) تعلق دارد طبق نظر تارسکی متلق ب "فرازبان" نیز هست. یعنی بازای هر جمله در زبان موضوعی ک بازای اشیائی صادق شود جمله ای در فرازبان هست ک بازای نام آن اشیاء صادق شود. در اینصورت خاهم گفت ک در هر دو زمینه (زبان موضوعی و فرازبان) ابتدا بایستی مشخص نمود ک "فرد" چیست و از چه سخن میگوئیم. نهایتا در این بحث دنبال اثبات این هستیم ک "فرد" وجود ندارد و همچنان ک لیوتار میگوید مضامین و واژگان ما اعتباری هستند. در اینصورت چیزی بنام خدا.. و خصوصا خدای ادیان با مسائل زیادی مواجه خاهند شد ک نمیتوانند پاسخ گفت. اکنون بفرمائید در جهان بینی شما آیا هیچ "فرد"ی وجود دارد؟ آیا شما سلول یا اتم یا پروتون یا ریزتر از آن را مصداق عدد یک میدانید؟ یا این ک ب چیدمانهائی از سلول و فکر بنام انسان و حیوان و گیاه و سنگ و ... "فرد" میگوئید؟


    8. یک کاربر برای این پست سودمند از r.daramroei گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-12-2013)

    9. #5
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی r.daramroei نمایش پست ها
      میترسم با همین دیدگاه همه ی آن جملات را گفته باشید. منظور من از "فرد" در این تاپیک "چیز" اشت. شیء. یک. آن چیزی ک بدان موجود میگوئید چیست. مثلا میگوئید "انسان". کدام انسان؟.. فلانی؟ آیا فلانی وقتی ک بیمار است و هذیان میگوید بازهم فلانی است؟ (بحث مشابهی در تاپیک هویت و.. در جریان است) آیا اگر دستش را قطع کنند باز هم فلانی است؟ فرض کنید با تکنیکی میتوان سر او را جدا کرد و تن و سرش را در عین حال زنده نگهداشت.. کدامش فلانی است؟ انسان بطور کلی اگر بخاهد وارد قضیه ای شود و در موردش حکمی صادر کنیم ابتدا باید مشخص شود ک چیست. چیست یعنی همخانی با یکی از داشته های ذهنی ما. و............... حال آن ک من بطور مشخص "فرد" را چیزی همچون ریزترین اجزای ماده در نظر گرفتم. اگر بگوئیم جسمی مانند سنگ برای من "فرد" و چیز است و میتوان در حکم کلی ئی مصرفش کرد میگویم اگر آن سنگ دوتکه شود چطور؟ اگر ب کانیهایش تقسیمش کنیم چطور.. آیا یک کانی آن فرد است؟ دقیقا سنگ را ب چه میگوئیم؟ بدینسان مشخص میشود آنچه ما ب نامی نامگذاریش کرده ایم درواقع فرد نیست و چیدمانی از فلان ذرات است. ممکن است بگوئید ک "نام" جزو مقوله های معناشناسانه (Semantical) است و متفاوت از شیء میباشد. زیرا "نام" در عین حال ک ب «زبان موضوعی» (Subjective language) تعلق دارد طبق نظر تارسکی متلق ب "فرازبان" نیز هست. یعنی بازای هر جمله در زبان موضوعی ک بازای اشیائی صادق شود جمله ای در فرازبان هست ک بازای نام آن اشیاء صادق شود. در اینصورت خاهم گفت ک در هر دو زمینه (زبان موضوعی و فرازبان) ابتدا بایستی مشخص نمود ک "فرد" چیست و از چه سخن میگوئیم. نهایتا در این بحث دنبال اثبات این هستیم ک "فرد" وجود ندارد و همچنان ک لیوتار میگوید مضامین و واژگان ما اعتباری هستند. در اینصورت چیزی بنام خدا.. و خصوصا خدای ادیان با مسائل زیادی مواجه خاهند شد ک نمیتوانند پاسخ گفت.
      من درک درستی از این سخنان شما ندارم اگر دوستان دیگری این مطالب را می خوانند با زبانی ساده آن را توضیح دهند یا اگر خودتان توانایی ساده صحبت کردن را دارید در یک جمله بگویید که منظورتان چیست و بر فرض درست بودن آنچه دریافته اید نتیجه عملی آن چیست و چه مشکلی از مشکلات ما را حل می کند؟
      اکنون بفرمائید در جهان بینی شما آیا هیچ "فرد"ی وجود دارد؟ آیا شما سلول یا اتم یا پروتون یا ریزتر از آن را مصداق عدد یک میدانید؟ یا این ک ب چیدمانهائی از سلول و فکر بنام انسان و حیوان و گیاه و سنگ و ... "فرد" میگوئید؟
      در جهانبینی من جز فرد وجود ندارد چرا که عقلا جایی برای دیگری نیست همه آنچه شما به دنبال تشریح و جزء جزء کردن آن هستید تنها نمودی از بود حقیقی (فرد) هستند اگر به کلمات عرفا رجوع کنید خواهید یافت که خدا در منظر آنها واحد حقیقی است نه واحد عددی؛ فرق هم در این است که در واحد عددی فرض دیگری محال نیست اما در واحد حقیقی حتی فرض آن عقلا محال است.

    10. یک کاربر برای این پست سودمند از کوشا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-12-2013)

    11. #6
      شناس
      Points: 572, Level: 11
      Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
      Overall activity: 5.0%
      آغازگر جُستار
      تعلیق قبل از جهش
       
      دلواپس
       
      r.daramroei آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      70
      جُستارها
      2
      امتیازها
      572
      رنک
      11
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 79 بار در 68 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      [/SIZE]من درک درستی از این سخنان شما ندارم اگر دوستان دیگری این مطالب را می خوانند با زبانی ساده آن را توضیح دهند یا اگر خودتان توانایی ساده صحبت کردن را دارید در یک جمله بگویید که منظورتان چیست و بر فرض درست بودن آنچه دریافته اید نتیجه عملی آن چیست و چه مشکلی از مشکلات ما را حل می کند؟

      .
      [/SIZE] برای آن ک چیزی را موجود بدانید آن چیز چه شرایطی باید داشته باشد. وجود چه چیزی برای شما قطعی است؟ برای من تنها وجود چیدمانها قطعی است. عنصر مجزا و فرد در هستی وجود ندارد و این یعنی آزادی کامل انسان بعنوان خانشگر هستی در نحوه ی تأویل هستی. نتیجه ی عملی؟ برتر از سخنی ک خود ما در حق خیش میگوییم سخنی نیست. آزادی از سلطه ی قدرت. همه ی سخنان ب یک اندازه محترم هستند و این فقط شرایط محیطی است ک موجب انتخاب چیزی بنام درست و نادرست و ارجحیت دادن ب یک نظریه میشود. انسان یعنی آنچه ک خودش میگوید و بدینسان علم انسان از قید نتایج لابراتواری خلاص میشود و فرصت برای ظهور انسان واقعی فراهم میگردد. دنیائی لبریز از علم و حقیقت و عرفان و عشق. وقتی ب ماهیت اجتماعی همه ی هستی معتقد باشیم و بدانیم ک هیچ ذات و اسطقسی در هستی وجود ندارد آنگاه همه ی جزمیت ها نابود میگردد و آدمی تنها در برابر آنچه ک نمیشود تغییرش داد مطلق نگر میشود. هیچ حسی زیباتر از زندگی در آغوش حقیقت نیست. آنگاه ک خود را فارغ از هر مصلحتی ک دروغ را تجویز میکند میبینی و شجاعانه رخ در رخ واقعیت مینهی آنگاه است ک میفهمی ارزش ب چه میگویند. اینست فایده ی عملی اعتقاد ب «ماهیت یگانه ی همه ی چیدمانهائی ک "چیز" نام گرفته اند». ساده تر از این را گفتن کار معلمان دبستان است.
      در جهانبینی من جز فرد وجود ندارد چرا که عقلا جایی برای دیگری نیست همه آنچه شما به دنبال تشریح و جزء جزء کردن آن هستید تنها نمودی از بود حقیقی (فرد) هستند اگر به کلمات عرفا رجوع کنید خواهید یافت که خدا در منظر آنها واحد حقیقی است نه واحد عددی؛ فرق هم در این است که در واحد عددی فرض دیگری محال نیست اما در واحد حقیقی حتی فرض آن عقلا محال است
      من از مروجان نگاه عرفانی ب قضایا هستم و خرد را در مقام درک هستی سراپا بیراهه میدانم. اما عرفان هم بمعنی شعر و لاطائلات نیست. عرفان حقیقی گامی فراتر از فلسفه و منطق و علم است. شما فقط باید توضیح دهی ( و نه در یک جمله) ک آیا آن "فرد" ک شما ب وجودش معتقدی فاقد اجزای متشکله است؟ و آیا ماهیت آن ، ذات آن، و بودش آن بدون هیچ تماسی با هیچ هستی دیگری شکل گرفته است؟ آن را چگونه تمایز میدهی از سایر چیزهائی ک در هستی هست.

    12. یک کاربر برای این پست سودمند از r.daramroei گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-13-2013)

    13. #7
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی r.daramroei نمایش پست ها
      برای آن ک چیزی را موجود بدانید آن چیز چه شرایطی باید داشته باشد. وجود چه چیزی برای شما قطعی است؟ برای من تنها وجود چیدمانها قطعی است. عنصر مجزا و فرد در هستی وجود ندارد و این یعنی آزادی کامل انسان بعنوان خانشگر هستی در نحوه ی تأویل هستی. نتیجه ی عملی؟ برتر از سخنی ک خود ما در حق خیش میگوییم سخنی نیست. آزادی از سلطه ی قدرت. همه ی سخنان ب یک اندازه محترم هستند و این فقط شرایط محیطی است ک موجب انتخاب چیزی بنام درست و نادرست و ارجحیت دادن ب یک نظریه میشود. انسان یعنی آنچه ک خودش میگوید و بدینسان علم انسان از قید نتایج لابراتواری خلاص میشود و فرصت برای ظهور انسان واقعی فراهم میگردد. دنیائی لبریز از علم و حقیقت و عرفان و عشق. وقتی ب ماهیت اجتماعی همه ی هستی معتقد باشیم و بدانیم ک هیچ ذات و اسطقسی در هستی وجود ندارد آنگاه همه ی جزمیت ها نابود میگردد و آدمی تنها در برابر آنچه ک نمیشود تغییرش داد مطلق نگر میشود. هیچ حسی زیباتر از زندگی در آغوش حقیقت نیست. آنگاه ک خود را فارغ از هر مصلحتی ک دروغ را تجویز میکند میبینی و شجاعانه رخ در رخ واقعیت مینهی آنگاه است ک میفهمی ارزش ب چه میگویند. اینست فایده ی عملی اعتقاد ب «ماهیت یگانه ی همه ی چیدمانهائی ک "چیز" نام گرفته اند». ساده تر از این را گفتن کار معلمان دبستان است.
      خب فرض کنید همه اینها که گفتید محقق شد و ما چند صباحی را در آغوش زیبای حقیقت به زیباترین وجه حس و زندگی کردیم اما در نهایت به نقطه ای می رسیم که نقطه صفر است و با کسی که این سعادت نصیب او نشده که این حس را تجربه کند سوار یک قایق می شویم؛ قایق مرگ و
      این یعنی کشک بودن همه آنچه خود را برای آن دریدیم !!!
      شما فقط باید توضیح دهی ( و نه در یک جمله) ک آیا آن "فرد" ک شما ب وجودش معتقدی فاقد اجزای متشکله است؟ و آیا ماهیت آن ، ذات آن، و بودش آن بدون هیچ تماسی با هیچ هستی دیگری شکل گرفته است؟ آن را چگونه تمایز میدهی از سایر چیزهائی ک در هستی هست.
      نمی دانم با چه زبانی توضیح دهم که سایری در هستی قابل فرض نیست؛ ما تنها با یک حقیقت مواجهیم و آن حقیقت چیزی نیست جز هستی و وجود، روی هر پدیده قابل درکی که دست بگذارید یک هستی دارد و یک چیستی، هستی ذات و جوهره آن پدیده و چیستی شکل و شمایلی است که مثلا گربه را از تبلت متمایز می کند اما این دو همچنان در ذات یعنی هستی مشترک و غیر قابل انفکاک اند.
      پس فرد فاقد اجزاء متشکله است و تنها در هر زاویه ای به رنگی در می آید.
      آیا ماهیت آن ، ذات آن، و بودش آن بدون هیچ تماسی با هیچ هستی دیگری شکل گرفته است؟
      اگر کمی دقت کنید از اینکه چنین سوالی طرح کرده اید متعجب خواهید شد!
      کدام هستی دیگر؟
      شکل گرفته یعنی چه؟
      مگر در کنار این هستی موجود هستی دیگری قابل فرض است؟
      لازمه فرض هستی دیگر یا شکل گرفتن آن، فرض وجود مرزی به نام عدم است؛ وجودِ عدم یا زایش وجود از عدم یعنی یک پارادوکس و تناقض کامل و تمام عیار!
      لذا خداوند ازلی و ابدی است نه وجودی قبل از او قابل فرض است و نه وجودی بعد از او، او همه هستی را پر کرده و جایی برای غیر نگذاشته است و طرح این سوال که خدا از کجا آمده است و یا علت خدا چیست و چه کسی خدا را خلق کرده است سوالی به غایت کودکانه و ناشی از بیسوادی مطلق است.

    14. یک کاربر برای این پست سودمند از کوشا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-13-2013)

    15. #8
      شناس
      Points: 572, Level: 11
      Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
      Overall activity: 5.0%
      آغازگر جُستار
      تعلیق قبل از جهش
       
      دلواپس
       
      r.daramroei آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      70
      جُستارها
      2
      امتیازها
      572
      رنک
      11
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 79 بار در 68 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خنده ام میگیرد. همیشه از تشابه پرهیز کرده ام اما دقیقا گوئی نیچه است سخن گفتم. نیچه.. و یک ضدقدرت!! جل الخالق

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از r.daramroei گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-11-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •