
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
اگر از دید فرگشتیک دربارهیِ کار سخن بگوییم, هرگز به مُدلی که امروزه از کار داریم نمیرسیم.
در گذشته و برای بیشتر زمان فرگشت[1] آدمی کار میکرده, گاهی سخت هم کار میکرده (شکارچی-گردآورنده), ولی کار وی (مرد):
١. بی برنامه بوده: ساعت بیدار شدن, ساعت کار کردن, ساعت آسودن, ساعت ناهار خوردن و ... ویژه نداشته.
٢. نایکنواخت بوده: تنها یک گونه شکار نمیشده, گاه نمونهوار در کمبود برخی جانوران به شکار دیگر گونهها روی میآوردهاند.
٣. سراپا فیزیکی بوده: کوچکترین پشت میز نشستن, مستند کردن پروندهها, نامهنگاری و هچمو چیزی دربر نداشته!
٤. ...
هیچکدام اینها همان ٥ روز (یا ٦ روز) در هفته ٨ ساعت کار روزانهیِ نابخردانه نمیشوند!
بایستگیهای تکنولوژیک (هر کس سر ساعت کار نکند کارها خوب پیش نمیروند) و نیازهای سرمایهداران (نیاز به
فرآورش[2] هر چه بیشتر و بیشتر) ولی اینجور نگرهپردازی[3] نموده که نه, کار خوبه و الگوی درست کار هم همینیه که ما میگوییم! ((: