
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
من نه به steve jobs حس بیزاری[1] دارم نه رشک, از دیدگاه من آدم بسیار بدبختی بوده و زندگی بسیار بیخودی را هم سپرانیده, بگرایند[2] بی اینکه هرگز خودش آنرا دریابد.
نمونهوار همین آدم میتوانست با پولی که بدست آورده بود روی درمانیابی چنگار[3] سرمایهگذاری کند
و شاید اگر کرده بود, در زندگی شانسی برای بهبودی هم داشت, نه اینکه اینچنین سوزناک در سن ٥٦ سالگی! از چنگار بمیرد.
در یکی از هماندیشیهایِ این گروههایِ دیرزیوی[4] هم سخن از برآورد[5] هزینهها شده بود و اینکه چرا براستی کسی پیدا نمیشود چند بیلیون دلار روی رسیدن به نامیرایی[6] هزینه کند؟ که
یکی از سخنگوها که نامش را درست به یاد نمیاورم (روی youtube یا جایی بود) میپردازد به اینکه چرا هتا پولدارترین آدمها هم خودشان را بنادرستی و بلغزش "جاودانه" میانگارند و نمیخواهند
به مرگ و واقعیت آن بیاندیشند[7] و از یادمانی[8] نام میبرد که در شامی با همین steve jobs گفتگوی نامیرایی را پیش میکشد, ولی بسادگی jobs نسبت به آن ابراز بی گرایشی میکند و از آن رد میشوند.
خب چنین کسیکه نه میدانسته با پول خود چه کند, نه توانسته تندرستی خود را نگه دارد, نه دستآوردی بجز چسبانیدن چندتا ریزتراشه و
ساخت یک iPhone داشته (که تک تکِ دشواریهایِ فندین آنرا هم بیگمان کارگران ابرهوشمندِ[9] وی گشودهاند تا خود وی), تازه آنهم با سیستم فروش
کُدبسته و کثیفی که جای بازگویی آن اینجا نیست, کسیکه با بهرهکشیهایِ گسترده خود از رنجبران در جای جای جهان, همچون چین چنین فاجعههایِ
هومنستیزانهای در کارنامه اش بجای نهاد, همچون کسی تنها در جهانی سرشار از کودنان و خردباختگان است که چون الگویی درخشان از زندگی والا شناخته میشود!