Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
صندلی داغ - یه نفر
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 84

    جُستار: صندلی داغ - یه نفر

    Threaded View

    1. #10
      سرنویسنده یکم
      Points: 29,088, Level: 99
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 912
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      بی تفاوفت
       
      یه نفر آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Apr 2013
      نوشته ها
      1,285
      جُستارها
      21
      امتیازها
      29,088
      رنک
      99
      Post Thanks / Like
      سپاس
      186
      از ایشان 1,247 بار در 721 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      29 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      من یک پرسش دارم که شما پس از شنیدن این داستان بدان پاسخ دهید:
      داستان:
      دختری در آیین خاک سپاری مادرش، مرد خوش تیپ ولی
      ناآشنایی را می بیند و دلباخته[1] اش میگردد. ولی پس از آیین،
      آن مرد ناپدید شده و دیگراین دختر او را پیدا نمیکند. چند
      روز پس از آن، این دختر ، خواهر خودش را میکشد.
      پرسش : چرا؟
      خب مگه پوآرو نبوده؟ :-)
      سوال جوری نوشته شده که در نگاه اول میگن خب خواهرش رو کشته تا دوباره اون مرد رو ببینه
      شاید خواهرش دوست دختر اون مرده بوده
      شاید خواهرش در مرگ مادرش نقش داشته
      شاید اصلا کشتن خواهرش عمدی نبوده
      شاید اصلا این ذختره خواهرش رو نکشته!
      شاید مرد عاشق خواهرش بوده
      شاید یه کاری کرده و خواهرش فهمیده و از ترسش خواهرش رو کشته. مثلا خود دختره در مرگ مادرش نقش داشته!

      این آخری رو بیشتر میپسندم :-)
      Aria Farbud این را پسندید.
      فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن عروسی به خود دیده اند و
      دیوارهای بیمارستان بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!



    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از یه نفر گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      shahin (10-06-2013),sonixax (10-06-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •