گفتگو دات کام دورانی از زندگی مرا در خویش ثبت کرد و من نیز تا حافظه ای باشد آنرا محفوظ میدارم. اما حرفهائی هست ک گفتنشان بخشی از مرا تشکیل میدهد. من یعنی گفتن همین سخنان. سخنانی ک در اینجا خواهم گفت. طی دوران تنهائی (پس از مصیبتی ک بر من وارد آمد) مدتها مجنون وار هیچ نبودم. اما بفاصله ی اندکی پس از بازگشت خانواده ام توانستم بخود آیم و ب مسائل فکر کنم. و یکی از این فکرها گفتگو دات کام بود. راستش حتی یکماه بعد از آغاز بکار مجددم در اینترنت هنوز گفتگو را همان میدانستم ک خودش مدعی بود. اما آرام آرام و پس از محاسبات بسیار مطمئن شدم ک گفتگو دات کام فقط میتوانست مخلوق رژیم باشد. تپقی ک مصاحب تلفنی اسراییلی من پس از بمیان آمدن نام گفتگو دات کام زد خیلی مرا بفکر واداشت. او ناخواسته از اطلاعاتش در مورد این سایت پرده برداشت و آن حالت را جز ب این نمیشد تعبیر کرد ک این سایت متعلق ب رژیم است. اصلا یادم نیست آن نام را چطور و چرا در آن گفتگو ی تلفنی بر زبان آوردم ، و دقیقا نمیدانم چرا همان موقع چیزی از آن نفهمیدم و یکسال بعدش ب آن برخورد فکر کردم و از آن نتیجه گیری کردم. شاید آن موقع اصلا در وادی دیگری بودم و غرق در ساده دلیهائی ک هنوز و تا همیشه با منست و بدان مفتخرم. ب هرشکل این ماجرا کمترین تأثیری در این نتیجه گیری من نداشت ک جز مزدک بیشتر اعضای آن سایت درخدمت رژیم بودند. چند روز بعد از آنکه ب این موضوع معتقد شدم قضیه را با سپهر آنتی رلیجن در هم میهن درمیان گذاشتم اما تو مودش نبودم ک بگویم خودت را هم از آن قماش میدانم. وقت کل کل با او نبود. حالا هم وقت کل کل ندارم. فقط میخواهم آنچه را ک در ذهنم است بگویم و دلیل خارج از من ش هم اینست ک ب هر حال اینهم موضوعی است ک در کل قابل طرح و گفتگوست و چ بسا اگر اشتباهی از آرش بیخدا و.... موجب چنین اندیشه ای در من شده آشکار شود و شاید اصلاحش کنند. مشخصا نظر جناب مزدک را در این خصوص میخواهم و همینطور هرکسی از آن جمع باقیمانده است، زیرا میدانم آرش بیخدا و یکی دیگر ک نامش یادم نمانده آنقدر متفرعن هستند ک حتی در این تاپیک هم سکوت میکنند.