ولی رشتهیِ کاری من نیست و باز هم میدانم! (:
سخن ما هم آماریک بود, چه شمار زنی میدانند, چه شمار مردی؟
نه, نمونهیِ آورده شده خندهدار بود. یک اینکه چجوری است که زن از بیخ طلا و دستبند دارد و مرد ندارد!؟ آهان, ببخشائید, از همان مرد (شوهر+پدر) گرفته.
دو اینکه اینها را برای همسرش میفروشد, یا برای خودش و فرزند پارهیِ تن خودش!؟
بیشتر به شوخی میخورد. جهیزیه کدام است, کدام زنی میرود با مردی که از خودش خانه, خودرو, کار, درآمد و ... ندارد همسری کند!؟
مردیکه اینها را دارد, بیگمان نیاز به چند تا جهیزیهیِ خانم ندارد.
این هم شوخی بامزهای است. خود من سالهاست تنها زندگی میکنم و مدیریت هزینه هایم این اندازه ساده است که در کمتر از چند دقیقه در ماه ذهنی انجام میدهم! مدیریت مالی!!! مدیریت مالی ندارد, شما یک شماری پول باید برای یک شماری خدمات در ماه بدهید و یک درآمدی هم دارید, اینها را از هم کم میکنید میشود مدیریت شده! کلاس دوم دبستان به گمانم هر کسی اینها را میآموزد.
اینها افسانههایی است که از کارِ نمیدانم سخت و دشوار و جانکاه خانهداری! برای مردان ساختهاند!
رخت شستن با رختشوی کجا و کار کردن زیر برف و باران و آفتاب و یک پا در هوا روی داربست
ساختمانسازی کجا!؟ پخت و پز (که بسیار هم خوشیآور است) کجا و نمیدانم حفاری در سنگ معدن کجا! ؟
دستمزد کمتر از افسانههایِ همیشگی زنان. کدام زنی حفاری, عملگی, چاهکنی, لایروبی,
پاسداری و هزار یک کار کثیف دیگر را در ایران میکند؟ هیچکدام.
اصلا کدام زنی اینها را در غرب آزاد میکند؟ باز هم هیچکدام.
روشن است زمانیکه زن اینها را نکند, در میانگین پول زنان کمتری از مردان درمیاورند, هیچ جادویی هم در کار نیست.
شما هم از سر ناچاری این کارها را میکنید و همینکه یک ترازی از هوشمندی نشان میدهید برای این است که در زندگی وادار به آموختن یک چیزهایی هم شدهاید.
بجایش تک تکِ مردان همینجور هستند و باید یا کار کنند, یا بروند بمیرند.