روشنگری جایگاه زنان یا گوسپندان در زمینه ی فرگشتی،
نمیگوید که این جایگاه این جایگاه پسندیده و خوب و اخلاقی
است : این جایگاه میتواند بهبود یافته، بهزیستی بالاتری را
برای این باشندگان پدید اورد. برای نمونه سرمایه داری در
برابر فئودالیسم، به زنان جایگاه بالاتری داده، گرچه آماج او
بهره کشی بیشتر بوده ( عدو شود سبب خیر)
----
زیرساخت و روساخت فراورشی و سرایداشتی چنانکه
میدانیم باهم در پیوندی دیالکتیکی اند. ما نتوانستیم
مردم افغان را کمونیست بکنیم، چرا که پس از بخش
نمودن زمین های زمینداران بزرگ میان کشاورزان،
این کشاورزان میگفتند که نماز روی این زمین ها
حرام است چون زورگرفته (غصبی) است!
مردم چین هم گروهی واپسمانده ی روستایی
کشاورز بودند که همه دلنگرانی شان این بود که
چگونه پسران بیشتر داشته و زمین ها ی دیگران
بگیرند. این شیوه ی اندیشه ی نخستینی در نبرد
بهرهوری، کمابیش همه ساله به بیخوراکی (قحطی)
و مرگ و میر برخاسته از آن میانجامید و بخور بخور و
بچاپ بچاپ و تباهی و گندیدگی ( فساد) کشورداری
را در پی داشت، بگونه ای که ارتش چین از پس یک
هنگ انگلیس هم بر نمیامد. داستان روس هم بهتر
از این نبود و فرهنگ واپسمانده ی سرفاژ(فئودالیسم
برده دار گونه) ، مغز هارا جوری پرورش داده بود که
یارو هتّا در دولت شوروی هم در کلخوز (نهاد کشاورزی
همگانی) کار نمیکرد و از زیر کار در میرفت ولی در
باغچه ی جلوی خانه اش کوشا بود. خوب، این چنین
مردمی باید پله های گوناگونی را بگذرانند و بدبختی های
بیشتری را آروین (تجربه) کنند تا "آدم" بشوند.
بیهوده نبود که مارکس میگفت که کمونیسم راستین
بایستی در پیشرفته ترین کشور سرمایه داری پدید بیاید.
( آنزمان نامزد او آلمان بود و نامزد من هم در اروپا همانجاست )
![]()