خوب اگر چم زندگانی را در گرفتن و آزاد ساختن انرژی بدانیم
افزون بر انسان باید آبشار، دشت، جنگل و گویال زمین را هم زنده بدانیم؛ چه بسا خود آدم آهنی هم در این تعریف جای خواهد گرفت.
و اما خوشی و شادمانی،
خوشی برای ما انسان ها آماج رسیدن به هدف است، نه چیزی بیشتر و نه کمتر!
یک راهکار برای دلگرم کردن ما به پیگیری هدف ها و زنده ماندنمان و تولید فرزندان و حفظ ژن، که با تولید هورمون در بدن انجام میشود!
این هرگز چیز ویژه ای نیست.
برای نمونه میشود برای آدم آهنی ها برنامه ریزی کرد که هر بار به کاملن شارژ شدند یک لامپ رو سرشان چشمک بزند.
و در مورد رفتار های آدم آهنی تا 1 ساعت آینده جوری برنامه ریزی کنیم که به نگر انسان خوش اخلاق تر است!!!
(هرچند اگر روزی انسان نابود شد به همین هم نیاز نیست و خوشی ربات تنها به یک پیغام"شما کاملن شارژ شدید!" محدود میشود.)
این "خوشی" که ما از آن سخن میگوییم تنها زمانی زمانی وجود دارد که ما انسان ها وجود داشته باشیم
ما که از بین رفتیم "تعریف ما از خوشی" هم خواهد رفت و فرزندان آهنی (یا گوشتی ولی تکامل یافته تر) ما تعریفشان با ما دگرسان خواهد بود.
نمونه:
من یک سیب میخورم=>هورمون خوشحالی در مغز=>من از زندگی خوشی میبرم!
آدم آهنی خود را شارژ میکن=>پیغام"شما با موفقیت شارژ شدید" در سیستم عامل یا رایانه یا مغز=>آدم آهنی از زندگی خوشی میبرد!
خیر من با این نگر شما مخالفم.
رباتیک و هوش مصنوعی امروز فرزندان نوپای ما هستند که در حال پرورش آنها هستیم.
نه به این دلیل که ژن ما را دارند بلکه به این دلیل که اینها حاملان دانش ما خواهند بود.
اینگونه به داستان ننگرید که یک ربات را به عنوان فرزند بدهیم به انسانی و او ربات را بپرورد!
بلکه تکنولوژی فرزند بشریت است.(چرا که دانش و آگاهی او را حمل میکند) و در البته حال رشد!
اگر بتوانیم به فرزند خود که چند کیلو گوشت واستخوان است بخاطر حمل ژن هایمان علاقه مند باشیم،
قطعن ما به فرزندمان که دانش و آگاهیمان را حمل میکند نیز میتوانیم علاقه مند باشیم و او را بپروریم و به بلوغ برسانیم.
اکنون ما کودکِ ناتوانِ ساخته دست خود را به کار گمارده ایم تا بیشتر "خوشی" ببریم چه بسا که چندی بعد او ما را به کار بندد.(که ممکن است به نابودی ژن ما بیانجامد.)